من فکر میکنم این دغدغه همیشه گوشه ذهن آقای عبداللهی بوده که منجر به نوشتن کتاب ۱۵۹ صفحهای «قصهها از کجا میآیند» شده است. این کتاب را نشر اطراف منتشر کرده و خیلی زود در دل اهالی ادب جای گرفته است که من به ایشان حق میدهم. حقیقتا زبان ساده اما مفاهیم بلند در این کتاب مصداق معلمی است که خوب بلد است دانستههایش را انتقال دهد. طفره نمیرود و بشقاب دانشجو را با پورههای درشت سیب زمینی پر نمیکند که برای گرفتن غذای اصلی بیاشتها شود.
از آنجایی که میان اشتراکات هم وجه تمایزی حائل است باید بگویم سیر شکلگیری یک اتفاق برای امثال من که تازه اول راه نوشتنم، نسبت به آقای عبداللهی بسیار سطحیتر است. مثلا زمانی که من به چگونگی تمام کردن یک کتاب دویست سیصد صفحهای در دو روز و یا نحوه پخت قورمهسبزی مجلسی حین نوشتن یادداشتی فکر میکنم، اصغر عبداللهی در این کتاب به ما میگوید چگونه هنرهای دراماتیک را بگذاریم کنار فیلمنامه جهیزیه برای رباب و دغدغه دیگران را روی هوا قاپ بزنیم؛ به ما میگوید کلمه پلتیک به معنای سیاست را نمیتوان در دیالوگ های شخصیتهای معاصر گنجاند و سبک نوآر یا هارور در فیلمنامه چه خصوصیتی دارند! میگوید برای نوشتن داستان پلیسی قلب پاک کافی نیست فقط؛ بعد کمی درباره چگونگی فضاسازی و منظر روایت میگوید و پرونده کتابش را با مبحث پایانبندی میبندد. کتاب یک پک کامل میشود برای کسی که میخواهد داستان یا فیلمنامهای خوب و به دور از کلیشههای موجود بنویسد.
عنوان کتاب و نویسنده سعی میکنند به صورت اختصاصی درباره فیلمنامه حرف بزنند اما من به عمد داستان را هم کنارش میآورم، چون خواندن این کتاب به کار داستاننویسها هم خیلی میآید. البته شاید برای اهالی داستان خواندنش کمی سخت باشد چون کتاب نه در قالب داستان کوتاه و رمان نوشته شده و نه در قالب جستار و تجربه زیسته. نویسنده در این کتاب با شخصیتهای غیر پیچیدهای گفتوگو میکند و تلاش دارد حرفهای قلمبه و تخصصی کتابهای دانشگاهیاش را برایشان روان و قابل لمس کند. موفق هم میشود اما خب در هر حال نمیتوان قالب مشخصی به این اثر اختصاص داد. به نظر میرسد روایت به تکنگاری نزدیکتر است اما باز هم در تشخیص این موضوع ابهاماتی وجود دارد. بیشتر شبیه فیلمنامهای نوشته شده است که در آن هیچ صحنه و دکور و کنش بیرونی وجود ندارد. احتمالا اگر میخواستیم برایش فضایی متصور شویم باید به دنبال یک دست کاناپه شیری یا فیلی میگشتیم و یک میز عسلی که رویش تا جایی که میشود کاغذ آچار پخش شده است. کاغذهایی که هر کدام متعلق به یک شخصیت از فیلمنامههای آقای عبداللهی است و احتمالا خیلی از آن شخصیتها و دیالوگها را هنوز از خواهران غریب، بندر مه آلود، چتری برای دو نفر و… به یاد داریم. یک کارکتر کم سنتر و بیشئیبه نیز گوشه راست کاناپه نشسته که با استاد درباره نوشتن فیلمنامهای تازه حرف میزند. یک بار هم برای این قاب مهمان میآید و آن کیومرث پورعرب است. آقای عبداللهی با پورعرب جلوی چشم ما روی خطوط کتاب چانه میزنند و باید گفت که همین چانه زدنهای استاد شاگردی و دوستانه از ابتدای کتاب تا صفحات آخر خواننده را همراه میکند. البته کتاب با یک سکانس دیگر به اتمام میرسد اما من خوش دارم وقتی صدای بحثهای این دو نفر یعنی کیومرث پورعرب و اصغر عبداللهی روی صحنه مرور کتاب بلند است، کات بدهم و تیتراژ پایان فیلم را پخش کنم.
عنوان: قصهها از کجا میآیند؛ فیلمنامهنویسی و زندگی/ پدیدآور: اصغر عبداللهی/ انتشارات: اطراف/ تعداد صفحات: 159/ نوبت چاپ: پنجم.
انتهای پیام/