ابن‌عربی «گاه ناچیزی مرگ» پرده‌نشینِ مهجور نیست

تقابل فقه و عرفان

26 مهر 1400

همه چیز از یک سکون، یک آرامش و یک حس تعلیق با بوی خاک باران خورده شروع می شود. «الموت الصغیر» یا «گاه ناچیزی مرگ»...

در خیالت می‌توانی پیرمردی را ببینی که طیلسان پشمین بر دوش افکنده و موی و محاسن سپیدش زیر نور آفتاب دشت می‌درخشد. حتی اگر خوب گوش بسپاری، صدای ناله‌های نی و تنبور، در نفیر باد، از دل صحرا شنیده می‌شود و این لحظه آغاز اسفار اوست...

کتاب به جای فصل، چندین «سِفْر» دارد و همین می‌تواند فضای آن را مه‌آلود و آمیخته با نوعی معنویت اسرارآمیز کند و نشان دهد، رمانی که محمدحسن علوان بر اساس سرگذشت محیی الدین ابن‌عربی می‌نویسد دستی بر «فتوحات مکیه» دارد و از تجربه‌های معنوی و مکاشفات ابن‌عربی، بر بستر حیات او سخن می‌گوید.

مخاطب از پیش می‌داند آنچه پیش رو دارد از جنس عرفان است. اما نثر کتاب و قلم پرکشش و استفاده از عناصر داستانی، کتاب را دلنشین می‌کند. ریتم و نثر داستان در سایه ترجمه خوب، مخاطب را در هاله‌ای از آرامش به دنبال خود می‌کشد و در میان سطور داستانی آن غرق می‌کند.

«گاه ناچیزی مرگ» رمانی شخصیت محور است مبتنی بر خرده روایت‌هایی در خطوط موازی که داستان را پیش می‌برند.

اگر چه روایت اول شخص است اما آزادی بی‌حدی دارد. هر کجا که دلش می‌خواهد می رود و هر چه که می‌خواهد می‌بیند. فرم داستان در خلق تازه‌ای از راوی موفق است و راوی اول شخص دانای کل، همه جا چون سیالیت باد حضور دارد.

راوی داستان در سفر اول، خود را از بند مکان و زمان آزاد می‌کند و خبر می‌دهد که می‌تواند به واسطه اوتاد اربعه، در سلوک عرفان از همه چیز خبر دهد. با این همه در طول قصه در نقطه‌ای از داستان راوی عوض می‌شود. از تمام لحظات، از زهدان تا مراسم تدفینش. به این ترتیب خود را از قالب قواعد راوی اول شخص می‌رهاند و فرم، خود را از بند قالب آزاد می‌سازد. همان گونه که ابن عربی در فتوحات می‌گوید: «وقتی زمان نه به سود تو باشد و نه به زیان تو، اعتباری ندارد.»

داستان را که آغاز می‌کنی بی‌آنکه بخواهی سفر را آغاز می‌کنی. سفری میان دو برزخ. از اندلس و مرسیه راه آغاز می‌شود تا در دمشق آرام گیرد.

ضرب آهنگ قلم، یک دست است و ریتم داستان با مضمونش می‌خواند.  در میان سطور قصه گرد تاریخ نشسته و زبان روایت با زمان رویداد هماهنگی خوبی دارد لیکن شاهد نثر ادبی با آرایه‌های دشوار نیستیم.

فضای سیاست، فرهنگ و معیشت جامعه به خوبی ساخته و پرداخته می‌گردد تا فضای داستان با توجه به جزئیات و توصیفات تشکیل گردد.

در شخصیت‌پردازی‌ها هم ظرافت پیداست؛ شخصیت‌های تاثیرگذار یکی‌یکی ظاهر می‌شوند. فاطمه بنت مثنی اولین بار محیی الدین را با اوتاد چهارگانه آشنا می‌کند. تا یکی پس از دیگری «وتد»های او از راه می‌رسند و تجربه‌های عمیق عرفانی بر او حادث می‌گردد، تا «گاه ناچیزی مرگ» فرا رسد.

نکته‌ای در داستان موج می‌زند، قیاس «دستاوردهای فیلسوفان در قوانین طبیعی با دیدگاه‌های صوفیه در باب کشف و شهود» است،‌ زیرا شیخ اکبر بر وحی و قلب و عقل تکیه می‌زند که گاهی فقها و علما آن را بر نمی‌تابند و یکی از جذابیت‌های داستان تقابل فقیه و عارف است. نویسنده سعی می‌کند عرفان را به داستان بکشد تا بتواند آن را به مردم روزگار خود باز پیوند دهد.

شخصیت ابن‌عربی، فضای حاکم بر جامعه را که از خانه خودش آغاز می‌شود تحلیل و نقد می‌کند. اعتراض را بیان می‌کند. روابط میان انسان‌ها را مرور می‌کند و بعد دوباره به درونیات «شیخ اکبر» وارد می‌شود. نکته مورد توجه این است که علوان بر خلاف سایر گزارش‌ها از ابن عربی سعی ندارد او را پرده‌نشینی مهجور معرفی کند که در تجربه‌های عرفانی غوطه‌ور شده و دنیا را پشت گوش انداخته است. بلکه شخصیتی از او می‌سازد که واقع‌گرایانه‌تر است و در جامعه و در میان مردم حضور دارد. حیات زمینی دارد و حتی عشق‌های زمینی را تجربه می‌کند با این همه چهره آسمانی او در حکمت متعالیه نیز پیدار می‌شود و شخصیتی نمایان می‌شود که در عرفان، تصوف و حتی فلسفه از تاثیرگذارترین چهره‌های تاریخ است.

شاید جذابیت داستان «گاه ناچیزی مرگ» همین بُعد شیخ اکبر است که در فضای رئالیستی تصویر می‌گردد.

گذشته از این از پیش عنوان شده که این اثر یک داستان است نه یک گزارش تاریخی. به همین سبب نویسنده گزاره‌های تاریخی را با عنصر خیال با هم پیوند داده تا زنجیره داستانی برقرار گردد.

برخلاف متونی که از سرنوشت دیگر عرفا خاصه در کتب مهمی چون تذکرة‌الاولیا خوانده‌ایم، زندگی و امید دو عنصر جاری در داستان هستند که رنگ عشق می‌گیرند. هم عشق زمینی و هم عشق آسمانی.

«حق عشق این است که عشق، دلیل عشق باشد. و اگر عشق در دل نبود، دیگر عشقی نبود».

عنوان: گاه ناچیزی مرگ/ پدیدآور: محمدحسن علوان، مترجم: امیرحسین الهیاری/ انتشارات: مولی/ تعداد صفحات: 504/ نوبت چاپ: پنجم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید