کپی‌رایتر را با کپی‌رایت اشتباه نگیرید!

خاطرات یواشکی

08 مرداد 1400

شما یا از خواندن کتاب «استیو جایز غلط کرد با تو» لذت می‌برید یا اصلا از آن سر در نمی‌آورید؛ یعنی به نظر من، نمی‌تواند از این دو حال خارج باشد. چون اگر در فضاهای استارتاپی و تحت عناوین دهان‌پرکنی مثل کپی‌رایتر و کارشناس تولید محتوا فعالیت نکرده باشید یا الان به آن مشغول نباشید، احتمالاً از خیلی از تصویرسازی‌ها و ذهنیت‌هایی که نویسنده درباره این فضاها ارائه می‌کند، سر در نمی‌آورید. نه این‌که متوجه نشوید، اما دائم از خودتان می‌پرسید «خب چرا»، «چرا اینجوری انجامش می‌دهند؟»، «چرا اعتراض نمی‌کنند؟»، «چرا  این شرایط را قبول می‌کنند وقتی می‌دانند نشدنی‌ست و امثال این‌ها» و خب این‌ها سوالاتی نیست که یکی دوبار وسط خواندن کتاب به ذهنتان خطور کند، تقریباً هر چند صفحه یک‌بار  یک دور این‌ها در ذهنتان زنده می‌شود.

اما با فرض اینکه شما یا با کپی‌رایتر بودن (لطفاً با Copyright اشتباه نگیرید، copywriter منظور است) یا کارشناس تولید محتوا بودن سر و کار داشتید یا دارید، می‌توانم بگویم این کتاب یک جورهایی مثل خاطرات یواشکی ولی دسته‌جمعی دانشجوهای سراسر کشور است، که وقتی سال‌ها بعد از فارغ‌التحصیلی دور هم می‌نشینند و باهم آن روزها را مرور می‌کنند، متوجه می‌شوند با وجود تمام تفاوت‌های رشته‌ای یا شهری و دانشگاهی، چقدر نوستالژی و اشتراک اتفاقی با هم دارند! و همین فراگیر بودن اتفاقات تعریف شده در کتاب، به نظر من نقطه قوت کتاب است.

البته این که نویسنده، انتهای کتاب اقرار می‌کند که فهمیده برای این کار خلق نشده و سراغ کار محبوبش رفته است، شاید کمی نگاه نقادانه کتاب را بالا برده باشد اما احتمالاً آنهایی که در این اکوسیستم‌ها فعالیت دارند و قصد تغییر شغل هم ندارند، می‌توانند شهادت بدهند که چیزی به جز بیان واقعیت‌ها در کتاب نیامده است.

موقعیت‌هایی که گاهی از شدت گزنده بودن، آدم را به خنده می‌اندازد، معذب بودن‌هایی که باید حتماً طی بشوند، تغییرات اجباری و تحمیلی چند وقت یک بار تحت عنوان پویا نگه داشتن محیط کار و کارمندان، که همه می‌دانند قرار نیست معجزه کند و به هر حال با یک تغییر جدید جابه‌جا می‌شوند، همه و همه بخش‌های ثابتی از اتفاقاتی هستند که زیر پوست عناوین و توضیحات شیک و تبلیغاتی استارتاپ‌های وطنی در حال رخ دادن هستند.

کارمندانی که با هزار و یک امید و خلاقیت و ایده، به هدف ایجاد تحول در دنیا، پا به این اکوسیستم می‌گذارند و خیلی زود متوجه می‌شوند که این ویترینی که مدیران و مشاوران تبلیغاتی استارتاپ‌ها (حتی معروف‌ترین‌های آن‌ها) برای مخاطبین و مردم آماده کرده‌اند، آنی نیست که در واقعیت اتفاق می‌افتد. اینجا هم یک فضای روتین جریان دارد که هرچقدر هم خلاقانه و جذاب باشد، باز هم به خاطر شکل کار، بعد مدت کوتاهی حس «کم‌بازده بودن شخصی» به انواع و اقسام احساسات دیگر اضافه خواهد شد؛ احساساتی مثل: «چرا اینقدر درآمدش کم است»، «پس کی قرار است بترکانیم»، «چرا مدیران، جای خلاقیت درخواستی موقع استخدام، حالا از من توقع کار روتین همیشگی دارند»، «چرا به عنوان کپی‌رایتر استخدام شدم ولی از من توقع دارند همزمان کارهای مربوط به ۴، ۵ عنوان شغلی دیگر را هم انجام دهم؟» و قس علیهذا…

القصه، در این کتاب طی ۱۷ فصل جذاب و خوش‌خوان به بهانه آشنایی با ۱۷ سرتیتر مربوط به اکوسیستم استارتاپی، با واقعیت شغلی کپی‌رایتربودن در ایران آشنا خواهید شد. و این می‌تواند به شما کمک کند که خودتان را وصله‌‌ای ناجور یا عنصری ناتوان در این فضا نبینید و متوجه شوید بیشتر جاهای این فضا آسمان همین رنگی است!

فقط همان‌طور که تاریخ را فاتحان می‌نویسند، اینجا هم تریبون و رسانه دست صاحبان استارت‌آپ‌های خفن و موفق و مطرح است که بی‌برو برگرد تلاش دارند بگویند «با دست خالی همه چیز ممکن‌ است، فقط کافیست اراده کنید!» ولی واقعیت این است که این دست خالی ادعایی‌شان، خیلی جاها پر بوده، از مادیات گرفته تا ارتباطات و اختیارات و آره و این‌ها!

اگر کارشناس تولید محتوا/کپی‌رایتر هستید، همین امروز خواندن کتاب را شروع کنید و از این فراگیری احساسی که با آن مواجه می‌شوید، در عین تلخی، لذت ببرید و اگر نیستید به نظرم شاید بتوانید از خواندنش صرف نظر کنید.

عنوان: استیو جابز غلط کرد با تو/ پدیدآور: آزاده رحیمی/ انتشارات: اطراف/ تعداد صفحات: 168/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید