«حال حیرت» تکرار مکررات است

خالی از حیرت

24 فروردین 1401

لیلی گلستان نامی آشناست. حتی همین جمله اول این یادداشت هم آشناست. گلستان برای آشناشدن و آشناماندن در حافظه تاریخی نامش برای اهالی ادبیات و هنر مسیر سختی را پیموده است. نه اشتباه نکنید! مراد من نحوه فعالیت‌ها و جزئیات رزومه کاری او نیست. یعنی حداقل من در این بخش از یادداشتم نظر به آن ندارم. سختی کار لیلی گلستان خروج از زیر سایه نام پدر و برادر و همسر است. دختر ابراهیم گلستان، خواهر کاوه و همسر نعمت حقیقی بودن هر کدامش به تنهایی می‌توانست همه زندگی حرفه‌ای او را زیر سایه ببرد و یا تحت‌تاثیر قرار بدهد. آن‌طور که هویت مستقل او را با آسیب مواجه سازد.

باری به هر حال لیلی گلستان سال‌هاست که تشخص حرفه‌ای خودش را دارد و سالیانی است که نام خودش تبدیل به یک نشان شده است و همه این‌ها علی‌رغم نقدهایی است که می‌توان به آثارش داشت مانند هر آدم مستقل دیگری که سال‌هاست کار می‌کند و می‌توان آثارش را نقد کرد.

لیلی گلستان به خودی‌خود شخصیت جذابی دارد. بخشی از این جذابیت به همه آن چیزهایی باز می‌گردد که او از طریق وراثت به آنها دست یافته است یعنی همه آن تجربیاتی که او در قالب معاشرت‌ در بچگی و نوجوانی و جوانی به واسطه شخصیت پدرش با اهالی فرهنگ و هنر به دست آورده است. بخشی دیگر از این جذابیت به یک خصوصیت بارز اخلاقی او باز می‌گردد. گلستان اهل حرف زدن است. آدم گفتن است. او حتی در روایت از خودش هم اهل سانسور نیست. صادق و صریح است. ابائی از گفتن علت متارکه با همسرش ندارد. هیچ ترسی از گفتن حضور فروغ در زندگی پدرش ندارد. اینها می‌تواند حرف‌های خاله‌زنکی و مبتذل و زرد تلقی گردد. اما حقیقت آن است که برای آدم‌های اهل هنر و ادبیات این عشق، فرقت و هجران‌ها سازنده بخشی از جریان کاری‌شان است. در واقع هنرمند با گذر و عبور از رنج‌ها و با تاثیر از آنها دست به آفرینش می‌زند. این آفرینش می‌تواند تابلوهای نقاشی ایران درودی باشد، یا شعرهای فروغ، یا داستان‌های سیمین دانشور و یا ترجمه‌های لیلی گلستان باشد.

گلستان از قضاوت شدن نمی‌ترسد. آنچه موجب صراحت گلستان است همین عدم ترس است. واهمه ندارد از اینکه انگ بخورد. او اهل نوشتن و اهل حرف زدن است خوب و روان وصمیمی حرف می‌زند حرف‌های او در مخاطب احساس همدلی ایجاد می‌کند. خب همه این‌ها درکنار کار ترجمه و گالری‌داری یعنی که او سوژه مناسبی است برای مصاحبه سراغش بروند و از او بخواهند که در فلان ویژه‌نامه و یا روزنامه یادداشت بنویسد.

مجموعه یادداشت‌های «حال حیرت» جدیدترین کتاب است که نام لیلی گلستان به عنوان نویسنده روی جلد آن آمده است. خود گلستان در مقدمه کتاب می‌گوید: «این کتاب باز همان نوشته‌ها و گفتگوهایم در جراید است».

«حال حیرت» کتابی کشکول‌وار است. وجه‌خاطره‌نگاری‌اش بر وجوه دیگر آن غلبه دارد. در این کتاب همه نوع یادداشتی به چشم می‌خورد. از یک یادداشت کوتاه درباره یک تئاتر بگیرید تا گزیده‌ای از یک میزگرد در یک سالنامه و یادداشت درباره گذران اوقات فراغت نداشته. شاید یکی از وجوه جذابیت برای خواننده همین فرم کشکول‌گون آن است. همین فرم، امکانی را برای خواننده فراهم کرده تا شاید خودش را درون یکی از یادداشت‌ها ببیند. خاصه آنکه نویسنده زن است و با همه زنانگی‌اش قلم به دست ‌می‌گیرد و می‌نویسد.

به عنوان نمونه وقتی مانند زنان دیگر بار زندگی برای او سخت و سنگین می‌شود مثل هر زن دیگری شروع می‌کند غر زدن به خودش که تو حمالی و همه عمرت حمالی کرده‌ای. این دقیقا همان وجه زندگی‌ساز زنانه‌ای است که همه ما در خانه با مادرمان تجربه کرده‌ایم. این بعد از زنانگی به هیچ عنوان تحت‌تاثیر هیچ مدرک تحصیلی و کار فرهنگی و هنری قرار نمی‌گیرد. زیرا امری فطری است که امکان کم و زیاد شدنش در زنان متفاوت، بسیار است اما امکان محوش وجود ندارد. زنان هر جای جهان باشند زن و مادرند. این برای خواننده ایرانی می‌تواند جذاب باشد که زن حتی اگر متعلق به طبقه روشنفکر جامعه باشد و کاروبارش فرهنگ و هنر هم باشد در نهایت زن است. به این عبارت توجه کنید: «گفتم بدبخت بیچاره همیشه حمال بودی همیشه حمل کردی اول بچه‌ات را بعد دوقلوهایت را بعد کتاب‌فروشی داشتی و کتاب‌ها را و بعد تابلوفروشی داشتی و تابلوها را. حمل. حامل. حمال از صبح تا شام مشغول صرف این فعل هستم.»

لیلی گلستان هم که باشی یک تاس‌کباب با شیوه پخت مختص به خودت داری که اگر پایش بیفتد حاضری دستور پخت و حتی سِرو آن را سخاوتمندانه در اختیار خوانندگان قرار بدهی. حالا شاید این وسط یکی هم پیدا بشود و بگوید لیلی گلستان رسما دارد از حرف‌های زنانه و سطحی در قالب کتاب کاسبی می‌کند. این بستگی به شما و نگاه و انتظارتان از اثر دارد.

من تصور می‌کنم همه زنان ایرانی نیاز به صراحت و شجاعت گلستان دارند. صراحت و شجاعت در روایت خودش و زخم‌ها و خستگی‌هایش. به هر حال آنچه که جالب توجه است این است که گلستان از زخم‌ها عبور کرده است. از زخم پدربدخلق، ادای روشنفکرمابانه مادر سنتی، از حضور زنی شاعر و روشنفکر که به قول خودش آویزان پدرش شده بود و از رنج جداشدن از همسری که شش سال عاشقانه با او زندگی کرده بود اما در یک بزنگاهی دریافته بود نعمت، همسرش یک زندگی دیگر در دنیای خودش دارد پس سه بچه را برداشت و رفت برای ساختن آنچه از زندگی انتظار داشت. «حال حیرت» و اصلا حرف‌های گلستان پلی است برای فهم این حرکت.

هرچند «حال حیرت» تنها مکتوبی نیست که گلستان در آن از خودش گفته است. اگر شما از لیلی گلستان پیش از این کتاب مصاحبه او در پروژه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران که توسط نشر ثالث منتشر شده است و سخنرانی او در «تد اکس» تهران با عنوان «خواستم، شد» و مجموعه یادداشت‌هایی با عنوان آن‌چنان که بودیم را خوانده و شنیده باشید، باید بگویم «حال حیرت» هیچ آن و لحظه‌ای ندارد که برای خواننده، جدید و یا محل تأمل باشد. حرف‌ها همان حرف‌های سابق است. حتی حال کتاب هم خالی از حیرت است. هر چند گلستان در ابتدای کتاب می‌گوید عنوان کتاب را از یکی از اشعار حافظ گرفته است.

عشق تو نهال حیرت آمد

وصل تو کمال حیرت آمد

بس غرقه حال وصل کاخر

هم بر سر حال حیرت آمد

 اما «حال حیرت» برای خواننده‌ای که با گلستان آشناست فاقد هرگونه حال و نکته حیرت‌انگیز است. هر چند که او کماکان کار می‌کند و همیشه راجع به پروژه و کارهایش مورد سوال قرار می‌گیرد و صحبت می‌کند. خود لیلی گلستان می‌گوید که کتاب باید چیزی به تو بیفزاید اما «حال حیرت» فاقد این خصوصیت است. حتی می‌تواند تکرار مکررات باشد. هم حالش و هم زبانش و هم برخی حرف‌ها. انتشار یادداشت‌ها بدون هیچ ترتیب و نظم خاصی است. یعنی از انضباط زمانی خاصی هم پیروی نمی‌کند مثلا یادداشت متعلق به دهه نود پیش از یادداشت متعلق به دهه پنجاه آمده است و علتش هم مشخص نیست. متن به لحاظ ساختاری شلخته است. اغلاط تایپی، اشتباه قرار گرفتن گیومه‌ها از جمله انتقاداتی است که به کتاب وارد است.

در پایان باید بگویم همه انتقاداتی که به «حال حیرت» وارد است، خواندنش خالی از لطف نیست.

 

عنوان: حال حیرت/ پدیدآور: لیلی گلستان/ انتشارات: حرفه هنرمند/ تعداد صفحات: 224/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید