نگاهی به «مردگان باغ سبز» با تکیه بر تکثر گفتمانها
رفتن بشارتی برای شروع دوباره است؟
«مردگان باغ سبز» رمانی تاریخی ـ اجتماعی است که داستان زندگی سه نسل از یک خانواده را در خود جای داده است. نسل دوم «بالاش» و سوم «امیر حسین» پسر بالاش که ناپدری او نام «بولوت» را برایش انتخاب کرده، بیشترین سهم را در این داستان دارند در واقع داستان برخورد سه نسل (نوه، پدر و پدربزرگ) با یک رویداد تاریخی را نشان میدهد. در این رمان با وقایع خودمختاری آذربایجان در دوره محمدرضا پهلوی و مبارزه بین قشون شاه و حزب توده بر سر مسئله آذربایجان و انتخابات دوره پانزدهم مجلس روبهرو هستیم.
مردگان باغ سبز داستان خبرنگاری به نام بالاش را تعریف میکند که ابتدا در بازار تبریز دورهگرد بوده و در عین حال شعر هم میسروده بعد از آشنایی با شاعری مشهور به رادیو راه پیدا میکند و در روزنامه به کار خبرنگاری مشغول میشود. بالاش که حس خبرنگاری و کنجکاویاش برانگیخته شده میخواهد از آذربایجان به زنجان و از آنجا به قزوین برود تا از اوضاع و احوال و پیشروی قشون با خبر شود. در میان راه اتفاقاتی میافتد که مانع رسیدن او به قزوین میشود. داستان پانزده سال به جلو میرود و به پسرکی میپردازد که بیکس و تنهاست، پدرش را در دو سالگی از دست داده است و با فردی به نام میران زندگی میکند. پسرک با دورهگردی آشنا شده و جریان زندگیاش عوض میشود. رمان دائما بین این دو دوره روایت میشود و از دورهای به دورهای میرود و ذهن کنجکاو خواننده را با خود همراه میکند.
محمدرضا بایرامی از جمله نویسندگان معاصر است که در تاثیرپذیری از نظریههای جدید و برقراری ارتباط میان متن رمان با رویدادهای اجتماعی بسیار موفق بوده است. اما هنر اصلی نویسندگی بایرامی در این رمان به گونهای است که هم متن رمان، بستری برای نمایش تکثر گفتمان است و هم خوانشهای متفاوت، سبب آفرینش تکثر گفتمان خارج از متن رمان خواهد شد.
اصطلاح گفتمان به رویکردی ساختاری در متن اشاره میکند که امکان اتصال متن به جنبههای جامعهشناختی را فراهم می سازد. رمان مردگان باغ سبز رمانی تاریخی با تکثر گفتمان است که با نظری به گذشته ایران، تصویری از جامعه امروز و آینده آن را نشان میدهد. اما پیش از پرداختن به رویکرد تکثر گفتمانی در این رمان اشاره کوتاهی به موضوع رمان تاریخی میکنم.
رمان تاریخی اصطلاحی چالش بر انگیز است. برای نویسنده یک اثر تا چه میزان دخالت عنصر تخیل و تلفیقش با مستندات تاریخی مجاز است؟ و اصلا خود هنر این تلفیق نیز از موضوعات بحث برانگیز است. در واقع رمان تاریخی شکلی از روایت داستانی است که تاریخ را بازسازی میکند و آن را به شیوهای تخیلی باز میآفریند. در این نوع داستان هم اشخاص تاریخی و هم اشخاص داستانی حضور دارند. بایرامی در رمان مردگان باغ سبز دقیقا واقعیتهای مستند تاریخی را مبنای تخیل آزاد و هنرمندانه خود قرار میدهد و مخاطب را به داوری خردورزانه نسبت به رویدادهای تاریخی فرا میخواند.
از منظری دیگر به نظر میرسد بایرامی در این رمان بیشتر به عوامل برون زبانی یعنی بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پرداخته است تا عوامل درون زبانی. از این رو زمینه تحلیل گفتمانی را بین نسلها و عصرهای متفاوت ایجادکرده است. از سویی دیگر محور اصلی رمان، مبارزه با سلطه بیگانگان و نوعی شکوه از اختلاف رای و اندیشههای درون مرزی است که میتواند از سلطه بیگانه آسیبرسانتر به وحدت، امنیت و آرامش خاطر مردم یک سرزمین باشد. عوامل برونمرزی بدون شک با ایدئولوژی گره میخورد و ناگزیر بحث تحلیل گفتمان و تعریفهای متفاوت از ایدئولوژی پیش میآید و از سویی دیگر به دلیل پیوند رمان با بافت اجتماعی که داستان در بسترش متولد شده است و ناگزیر هم باید در همان بافت تفسیر شود و به دلیل تجزیه و تحلیل نوع گزارهها تکثر گفتمانها و فرایندهای ایدئولوژیکی حادث خواهد شد. ظهور تکثر گفتمانها در نتیجه تجزیه و تحلیل نوع گزارههای کاربردی در متن رمان مخاطب را به سمت یک تحلیل گفتمان انتقادی هدایت خواهد کرد.
تحلیل گفتمان انتقادی، یک رویکرد بینارشتهای و زبانشناختی برای مطالعه گفتمان است که زبان را به عنوان شکلی از کارکرد اجتماعی بررسی میکند و بر نحوه بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی به وسیله متن و گفتوگو تأکید میکند. تحلیل گفتمان انتقادی مطالعات خود را از بافت متن و موقعیتها گسترش میدهد و گفتمان را در گسترهای وسیعتر همچون نهادهای رسمی و صاحب قدرت، ایدئولوژیهای پنهان در پس این سازمانها به عنوان عوامل تشکیل دهنده زبان و متن شکل دهنده ایدئولوژیها جستجو میکند. ریشه اینگونه تفکر و نگرش به زبان و گفتمان را میتوان به آراء فیلسوفان و اندیشمندان پساساختگرا همچون میشل فوکو نسبت داد. در این رمان پرسشهای تردیدآمیز نوعی نسبیتگرایی، عدم ثبات و بیمعنایی هر اندیشه را نشان میدهد که شاید در ابتدا مخاطب چنین تصور کند که نویسنده کاملا تحت تاثیر افکار میشل فوکو بوده است. زیرا از یک سو نوع کلام فلسفی است و از سوی دیگر تلویحا نسبیتگرایی و بیمعنایی را برجسته میکند ولی بایرامی ظریفانه با بومیسازی اندیشه فوکو فرجامی متفاوت با اندیشه و نظریه او میآفریند.
نسبیتگرایی بر خلاف جزماندیشی بیشتر زمینه تکثر گفتمان را فراهم میکند. شک و تردیدها و اظهارنظرهای متفاوت راجع به رویدادها و اشخاص در گزارههای رمان نوعی نسبیتگرایی را در متن رمان نشان میدهد. به عنوان نمونه اظهارنظرهای متفاوت راجع به یافتن «بولوت» توسط میران و مرگ پدر او بالاش و یا نمونه دیگر افکار احتمالی بالاش که همراه بچهاش میخواهد از مرز عبور کند و منتظر جواب مرزدار است :« مرزدار زنگ میزند. مرزدار زنگ نمیزنه و دروغ گفته است. پیشهوری را پیدا میکند نمیتواند پیشه وری را پیدا کند…» (226-227) این نوع گزارهها در بافت موقعیتی و تاریخی فراتر از متن رمان گفتمانهای متعددی را مبتنی بر ایدئولوژیهای آشکار و پنهان نشان میدهد.
اوج رمان و جذابترین بخش آن، همین جدال لفظی و گفتگوی دردمندانه پدر بالاش با اوست. نویسنده هنرمندانه گفتمان ایدئولوژیکی غالب بر رمان را در متن این جدال به زیبایی آشکار میکند. تقابل دو اندیشه؛ (پدر و پسر) از تقابل دو گفتمان اهل ایمان و صداقت و اهل نفاق پرده بر میدارد. ضمن اینکه شخصیت فرعی دیگری به نام «عمران» نماینده گفتمان آدمهای بیتفاوت است.
پایان داستان مردگان باغ سبز با رفتن و گذار از یک مرحله رقم میخورد. قصد رفتن و مهاجرت از سختترین تصمیمهای زندگی است. در مهاجرت ریشههای یک مقیم از خاک بیرون آورده میشود و به اقلیمی دیگر برده میشود به امید ریشه و جوانه مجدد زدن. از این جهت و با این نگاه پایان این رمان میتواند بشارتی برای شروعی دوباره باشد.
عنوان: مردگان باغ سبز/ پدیدآورنده: محمدرضا بایرامی/ نشر: افق/ تعداد صفحات: 375/ نوبت چاپ: ششم.
انتهای پیام/