داستان امروز را هم که گفتیم چیست، یک سفر کاغذی به مشهد و نگاهی به رمانها و داستانهایی که از این شهر نوشتهاند.
مشهد ـ دوره تیموری
(پریزاد ـ سعید تشکری)
تشکری در شهر قوچان به دنیا آمده و در مشهد زندگی میکند. این سالها بیش از هر نویسندهای نقش مشهد را در داستانهایش پررنگ کرده و از آنجا که فارغالتحصیل ادبیات نمایشی هم هست، شگردهایش در روایت، جذاب و اصولی پیش میرود. هرچند در این نوشته تنها به چند رمان او میپردازیم، اما تشکری هر رمانی که نوشته در مشهد میگذرد. آنقدر که بشود گفت هر شهری یک سعید تشکری لازم دارد که هویت شهر را در صفحات رمانهایش ثبت کند و به فردا برساند. «ولادت»، «پاریس پاریس»، «بار باران»، «غریب قریب»، «اوسنه گوهرشاد» و… همگی مشهد را در خود دارند، شهری که نویسنده همیشه به آن پایبند میماند. «پریزاد» او یک سفر به در دل تاریخ است. انگار که وارد ماشین زمان شویم و برویم به عصر حکومت شاهان تیموری. در روایت او مشهد گرفتار بیآبی است. او در این رمان در سایه ترسیم حال یک شهر و مردمانش نشان میدهد شاهان خوشنام تیموری که به هنردوستی شهرهاند، نه واقعا در پی رشد اجتماعی بلکه در صدد ارائه تصویری فرهیخته و دانا از خودت هستند و در واقع دل در گرو هنر ندارند. در این جریانات اما یکی هست که آب را به شهر بیاورد… «پریزاد» داستان حل کردن مشکل آب مشهد و حرم امام رضا(ع) را توسط امیرعلی شیرنوایی روایت میکند. در این رمان با تعدد شخصیت روبهرو هستیم، بایسنقر میرزا، امیرعلیشیر نوایی، پریزاد، نجلا، پیرمرد چاه کن، نورالدین، قادر، حسین بایقرا و بسیاری دیگر بار یک رمان تاریخی خوب را به دوش میکشند تا همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد.
حالا اینها یکطرف، خواندن خود رمان هم هرچند پیچیده نیست، اما مخاطب تیزبین و حساس ادبیات داستانی میتواند در بیآبیای که تشکری روایت میکند، غرق شود! او ما را به شهرهای دیگر هم میبرد، توس، هرات، روستا، شهر و رفتوآمدهای مداومی که در ظاهر پراکندهاند اما مثل دانههای یک تسبیح ارتباط دارند و مانند قطعات یک جورچین بزرگ تصویری به ما میدهند از آنچه که نویسنده قصد روایتش را دارد.
مشهد ـ از پهلوی اول تا امروز
(جاده جنگ ـ منصور انوری)
منصور انوری اهل خراسان و متولد نیشابور است. او طولانیترین رمان فارسی یعنی «جاده جنگ» را نوشته و در آن به مرور تاریخ معاصر ایران پرداخته است. روایت او در رمان از یک روز مهم و تاریخی در شهر مشهد شروع میشود. از این شهر که در سوم شهریور 1320 توسط نیروهای شوروی اشغال شده و با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به پایان میرسد. کتاب به اتفاقات مهم این شهر از جمله قیام مسجد گوهرشاد هم میپردازد و در توصیف فضای شهری مشهد در اوایل قرن چهاردهم هجری موفق عمل میکند. نام محلهها و حالوهوای زندگی مردم نکات جالبی هستند که در لابهلای داستان تصویری از مشهد آن روزگار به مخاطب میدهند.
نویسنده هرچند در نگارش این اثر با انتقاداتی هم روبهرو بوده و مثل همیشه بسیاری در رمانهای تاریخی دنبال مواردی از عدم تطابق با تاریخ گشتهاند، اما باید اعتراف کرد رفتن سراغ یک شهر و پررنگکردن آن در داستان، آن هم در زمانه ما که داستانها همه تهراننشین و آپارتمانی شدهاند، کار مهمی است. او نام محلهها و زندگی در یک شهر طی حدودا صدسال گذشته را در داستان خود محور قرار داده و حواسش بوده نه شهر از داستان بیرون بزند و نه داستان از شهر.
مشهد ـ دوران پهلوی اول
(کافه داش آقا ـ سعید تشکری)
«کافه داش آقا» هم کتاب مانند دیگر داستانهای تشکری در مشهد میگذرد. زمان، زمان پهلوی است و داستان بنمایهای مستند دارد. نویسنده در این اثر ما را به مشهد سالهای پیش از انقلاب و حال و هوای این شهر در آن دوران میبرد و میان قشرهای مختلف مردم از قهوهخانهچیها تا رقاصها و لاتها گرفته تا خانه خانم دکتری میچرخاند. ماجراهای این کتاب بیشتر در یکی از کافههای مشهد به اسم «کافه داشآقا» میگذرد که محفلی در این شهر بوده است. «کافه داش آقا» داستانی پر از شخصیت است با قهرمانی سرگشته به نام ارسلان که خود را به هر دری میزند تا راه زندگیاش را پیدا کند. او از خانهاش فرار میکند. به سینما پناه میبرد و مرادش را در پشت پیشخوان یک کافه مییابد…
این اثر با زبان پخته و روایت استوارش که پر از خاطرهبازی با لوکیشنها و محلات قدیم مشهد است، ادای دین تشکری به گوشه و کنار مشهد است.
مشهد ـ مبارزات انقلاب اسلامی
(مفتون و فیروزه ـ سعید تشکری)
آدمهای انقلابی، واقعاً انقلابی در مشهد کنار هم هستند، زن و مرد دوشادوش هم ایستادهاند. نویسنده آنها را کنار هم قرار داده تا تاریخ مبارزات در شهر مشهد را روایت کند و در کتابی به نام «مفتون و فیروزه» منتشر کند. «مفتون و فیروزه» از این منظر، تاریخ شکل گیری و جهتیابی جریان روشنفکر دینی در بستر هنر تئاتر در ایران است که در مقابله آشکار با هنر آوانگارد غربزده دورانش، به دنبال چیزی بیشتر از هنر برای هنر است و به همین خاطر مانیفست فعالیت فرهنگی «مفتون و فیروزه» را می توان نخستین مانیفست فرهنگی مبارزات منجر به پیروزی انقلاب و نخستین جرقههای پیوند میان جریان هنر و اندیشه ناب دینی در تاریخ ایران دانست که امروز تبدیل به جریانی کاملاً مستقل و ریشهدار شده است.
شخصیتهای کتاب قابل لمس هستند و مخاطب احساس آشنایی با آن ها دارد برای مثال شخصیت آقا سید علی در کتاب بسیار باور پذیر است. این شخصیت بسیار به رهبر انقلاب نزدیک است و در کسوت روحانی مبارزی ظاهر می شود که رفتوآمدش مایه دلگرمی دیگر شخصیتهاست.
مشهد ـ دوران معاصر
(خیابان بهار آبی بود، چهارده سالگی بر برف، ماه تا چاه و مهمانسرای گل سرخ ـ حسین آتشپرور)
حسین آتشپرور چندان نویسنده شناختهشدهای نیست، اما آثارش به مرور زمان حتما بسیار دیده خواهند شد. او متولد گناباد بوده و از کودکی در مشهد ساکن شده است. 60 سال است در همین شهر زندگی میکند و اگر آثارش را مرور کنیم، میبینیم که برهههای مختلفی از دوران معاصر را روایت میکند. دوران جنگ تحمیلی، دهه شصت و حالوهوای زندگی در آن دوران و… که همگی در کوچه و خیابانهای مشهد میگذرند. آنقدر که یک شهروند مشهد میتواند تغییر خیابانها و حالوهوای شهر را در داستانهای او ببیند.
مشهد در داستانهای او یک شخصیت است. این را خودش میگوید، البته با عبارتی دقیقتر و اینطور بیان میکند که «خیابانهای مشهد شخصیت اصلی داستانهایش هستند.» او به داستان فولکلور هم اشراف کامل دارد و همین هم موجب شده نوشتنش از خطهای که شخصیت اصلی داستانش است، باورپذیرتر و جذابتر باشد.
مشهد ـ همین سالها
(شب شمس ـ میلاد حسینی)
«شب شمس» اثر میلاد حسینی نویسنده و روزنامهنگار است. او در این کتاب از یک خانواده مشهدی و روابطشان مینویسد، خانوادهای که رازها و ماجراهای زیادی دارند که به تدریج در خلال داستان آشکار میشوند. در این کتاب داستان خانواده شمس روایت میشود. در ابتدای داستان نوه کوچک خانواده در بیمارستانی میمیرد و مرگ این نوه که شخصیتهای کتاب را بهم پیوند میدهد، داستانها و ماجراهای رازآلود بعدی را رقم میزند. خاندان بزرگ و سرشناس شمس در مشهد که نوجوان متوفی قصه، عضوی از آن بوده بیشترشان در یک خانه بزرگ و کنار هم زندگی میکنند، این خانواده غیرعادی که میکوشد با نقابی که به چهره میزند عادی جلوه کند، ارتباط زیادی با ماجراهای زیاد دارد که به تدریج با پیشروی داستان به آنها پی میبریم. نویسنده در شب شمس به سراغ زادگاهش، مشهد رفته و با اشاره به مکانهای مختلف و گاهی قدیمی و نوستالژیک این شهر و به اصطلاح مکاننگاری، فضای دلچسبی را بهخصوص برای مشهدیها رقم زده است. در کل شب شمس فضایی بین رمانتیسم و رئالیسم دارد و با ریتمی سریع پیش میرود. نویسنده در کتاب شب شمس از یک فاجعه برای بارور کردن روایت و آفرینش قصه استفاده کرده است، قصهای که زوال یک خاندان را در شهری مدرن نشان میدهد.
شهرها و داستانها
قصد داریم حالاحالاها از شهرها بنویسیم، پس همین اول کاری تکلیف خودمان را روشن کنیم که منظورمان چیست. «نویسندهها شهردار نیستند» این جمله را کیهان خانجانیِ رماننویس بیان کرده و از جهاتی هم درست و درخورتوجه. این روزها مدام از این گفته میشود که شهرها در رمانهای فارسی کمرنگ هستند، درست هم میگویند اما برای پرکردن این جای خالی قرار نیست، شهرها را به هر شکلی وارد داستان کرد، چرا که وظیفه نویسنده در درجه اول نوشتن یک داستان استاندارد است و طبیعتاً در آن میتواند با رویکردی درست جغرافیا را هم منعکس کند.
اما کم نیستند رمانها و داستانهایی که با پرداختهای خوب شهرها، روستاها و حتی مکانهای مختلفی در ذهن مخاطب خود برای همیشه ماندگار کردهاند. از کلیدر در رمان محمود دولتآبادی گرفته تا اهواز در آثار احمد محمود، اصفهان در آثار هوشنگ گلشيری، محمدرحیم اخوت و علی خدایی، شیراز در نوشتههای شهریار مندنیپور و حسن بنیعامری و بیشمار مثال دیگر، همه حکایت از آن دارند که داستانها میتوانند یک جغرافیا را برای مخاطبان خود پررنگ کنند. امروز هم سراغ نویسندگانی رفتیم که شهر مشهد را در آثار خود پررنگ کرده و یا در روند تعریف داستان خود به این شهر هم نقشی دادهاند.
متاسفانه نمونههای خارجی موفق در این عرصه بیشترند و بسیار پیش آمده که مردمان زیادی در سراسر جهان با خواندن یک داستان یا رمان مشتاق دیدن شهر یا نقطهای گردشگری شوند. خیلیها کلیسای نوتردام فرانسه را با ماجرای همان گوژپشتی که آقای هوگو نوشته میشناسند و دوست دارند در کوچهپسکوچههای پاریس قدیم بزنند. استانبول را در آثار اورهان پاموک و… این مثالها بیشمار است و جغرافیا و مکانها در داستان نقش پررنگی دارند و میتوانند به نوشتهها شخصیت و هویتی متفاوت ببخشند. مسلما نویسنده شهردار نیست، اما موجودی خنثی و جدا از محیط پیرامونش هم نیست و از شهرها و کوچهها و خیابانهای زندگیاش تاثیر میپذیرد و میتواند شهرها را نه فقط در دوران حیات خودش که در عمق کلمات و آثارش هم زندگی کند.
با این اوصاف، مشهد، شهری بزرگ که نویسنده خوب هم کم ندارد، آیا نباید در ادبیات داستانی ما پررنگتر باشد؟ عجیب نیست فهرست داستاننویسانی که به هویت این شهر در آثارشان پرداختهاند، همینقدر کوتاه و جمعوجور باشد؟ هرچند اگر سراغ بسیاری از شهرهای دیگر هم برویم، درمورد اغلب آنها به فهرست بلندبالایی نمیرسیم اما مشهد شهری است که از آن بسیار خاطره داریم و در حافظهمان نقش پررنگی دارد، نقشی که البته در داستانها منعکس نشده است.
انتهای پیام/