مروری بر رمان «همه می‌میرند»

در باب معنای زندگی

12 آبان 1403

زندگی هم‌چون رودی خروشان، در جریان است؛ جریانی که با خود سوالات بی‌پاسخ زیادی را به همراه می‌آورد. در این مسیرِ پرپیچ‌وخم، انسان به جست‌وجوی جاودانگی می‌پردازد و در این جست‌وجو، به چالشی سهمگین با مرگ برمی‌خیزد. سیمون دوبوار، نویسنده رمان «همه می‌میرند»، گام به دنیایی می‌گذارد که در آن مفهوم هستی، مرگ و جاودانگی با زبانی فلسفی و عمیق بررسی می‌شود. داستان او نه تنها سوالات بنیادینی درباره زندگی و مرگ را مطرح می‌کند، بلکه خواننده را در مواجهه با یکی از مهم‌ترین تناقض‌های بشری، یعنی خواست جاودانگی و نیاز به مرگ، قرار می‌دهد.

در این داستان، ریموند فوسکا، نجیب‌زاده‌ای‌ست که با نوشیدن معجونی جادویی به جاودانگی نائل می‌شود. اما این جاودانگی، به جای آن‌که او را رها کند، در چنگال زمان و تکراری بی‌پایان به‌بند می‌کشد. او به مرور به حقیقت تلخی پی می‌برد: «مرگ، تنها نکته قشنگ زندگی است»؛ این جمله به طرز غم‌انگیزی نشان‌دهنده درکی عمیق از زندگی و ارزش آن در دنیایی است که جاودانگی را در آغوش کشیده است. در مقابل او، رژین قرار دارد؛ زنی که در جست‌وجوی جاودانگی از طریق هنر و خلاقیت، براین باور است که آثار هنری می‌توانند نام او را برای همیشه در تاریخ حفظ کنند. فوسکا، با مرور تجربیات خود از تمدن‌های مختلف، جنگ‌ها و تغییرات اجتماعی، به این نتیجه می‌رسد که هرچه بیشتر زنده بماند، پوچی زندگی بیشتر به چشم می‌آید. او با غم و اندوهی عمیق در دل، متوجه می‌شود که زندگی بی‌مرگ نه تنها آزادی نمی‌آورد، بلکه او را در دنیایی بی‌معنا، به‌ زنجیر می‌کشد. این رمان، با رویکردی فلسفی و انسان‌شناختی، سوال‌های بنیادینی درباره مفهوم مرگ و زندگی را مطرح می‌کند که پاسخ دادن به آن‌ها برای هر خواننده‌ای چالش‌برانگیز خواهد بود.

مرکز ثقل تفکر دوبوار در این رمان بر مبنای فلسفه اگزیستانسیالیسم استوار است. او بر این باور است که انسان در جهانی بی‌معنا به دنیا می‌آید و باید خود، معنایی برای زندگی‌اش بیافریند. در این میان، مرگ یکی از مهم‌ترین اجزای زندگی است که به آن معنا می‌بخشد. فوسکا، که از مرگ رهایی یافته، به تدریج درمی‌یابد که این رهایی، به معنای از دست‌دادن معناست. او با ناامیدی به رژین می‌گوید: «حیات بی‌مرگ، همچون سایه‌ای است که نمی‌تواند نور را به خود جذب کند»؛ این جمله به خوبی نشان می‌دهد که زندگی بدون مرگ، از هرگونه معنا و زیبایی تهی است و انسان را با پوچی بی‌پایانی در دل این هستی بیکران، رها می‌کند.

یکی از مفاهیم کلیدی در رمان «همه می‌میرند»، زمان است. فوسکا که از مرگ و گذر زمان رهایی یافته است، به تدریج درمی‌یابد که زمان برای او بی‌معنا است. او می‌گوید: «زمان، هم‌چون گردبادی است که همه چیز را در خود می‌بلعد»؛ در این بیان، می‌توان به وضوح دریافت که او چگونه بر ناکامی‌اش در زندگی و ناامیدی از لحظات جاوید تاکید می‌کند. در حالی‌که زمان برای انسان‌های فانی، عنصری اساسی در معنا بخشیدن به زندگی است، برای فوسکا به نیرویی تهی از معنا تبدیل می‌شود. رژین نیز که به دنبال جاودانگی نام خود در خاطره‌هاست، زمان را با دیدی متمایز می‌نگرد. او می‌گوید: «آثار هنری، چون آینه‌ای از زمان، در خاطرها باقی می‌مانند»؛ اما در نهایت، دوبووار از زبان فوسکا نشان می‌دهد که این تلاش برای دیرینگی خویش نیز بیهوده است؛ چرا که دیرینگی، چه فیزیکی و چه ذهنی، نمی‌تواند به زندگی معنا ببخشد.

در این اثر، مفهوم تاریخ نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. فوسکا در سفرهایش به تاریخ بشری و تمدن‌های مختلف، پی می‌برد که چگونه انسان‌ها به طور مستمر تلاش کرده‌اند تا از طریق آثار و دستاوردهایشان، نام خود را در تاریخ ثبت کنند. رژین، که به دنبال جاودانگی هنرگونه است، بر این باور است که هنر می‌تواند ابزاری برای زنده نگه داشتن نام و یاد انسان‌ها در تاریخ باشد. اما آیا تاریخ واقعا توانایی جاودانگی‌بخشیدن به ما را دارد؟ آیا یاد و خاطرات ما نامیراست یا در گذر زمان محو می‌شود؟ فوسکا با مرور تاریخ، متوجه می‌شود که بیشتر این تلاش‌ها عبث و بیهوده است. او در بیان عمیق‌تری از تجربه‌اش می‌گوید: «تاریخ، هم‌چون یک کتاب نامعلوم، با هر ورق خود چیزی جدید را کشف می‌کند و ما، تنها عابرانی در این صفحه‌های ناپایدار هستیم.» این درک، فوسکا را به این نتیجه می‌رساند که در نهایت، حتی بزرگ‌ترین نام‌ها نیز در گذر زمان محو می‌شوند. در واقع، دوبووار از این طریق نشان می‌دهد که تاریخ نیز هم‌چون زمان، بر زندگی انسان‌ها سایه می‌افکند و به چالش‌هایی می‌انجامد که تلاش‌های ما برای پایایی و ابدیت را به سخره می‌گیرد.

سیمون دوبوار در آثار دیگر خود نیز مانند «جنس دوم» نیز به موضوعات مرتبط با هستی، مرگ و جایگاه زنان در جامعه پرداخته است. دوبووار از طریق شخصیت‌های فوسکا و رژین به تفاوت میان دیدگاه‌های مردانه و زنانه نسبت به جاودانگی اشاره می‌کند. در حالی که فوسکا به عنوان مردی نامیرا از زندگی بی‌مرگ خود بیزار است، رژین به عنوان یک زن، به دنبال پایایی در خاطره‌هاست.

تفاوت در دیدگاه‌ها، یکی از جنبه‌های مهم و برجسته این رمان است که آن را از دیگر آثار دوبووار متمایز می‌کند. دوبوار با نگاهی ژرف به مسائل فلسفی و اگزیستانسیالیستی، جاودانگی را نه به عنوان یک نعمت، بلکه به عنوان نفرینی که معنا و تازگی زندگی را از بین می‌برد، به تصویر می‌کشد. کتاب «همه می‌میرند» در نگاه اول ممکن است تنها داستانی درباره جاودانگی و مرگ به نظر برسد، اما در واقع این کتاب تفکری عمیق و فلسفی درباره معنا و ماهیت زندگی است. نویسنده با خلق شخصیتی هم‌چون فوسکا، به بررسی موضوعاتی اساسی چون زمان و معنا در زندگی انسان می‌پردازد و از این طریق خواننده را به تفکر درباره جایگاه مرگ در زندگی انسان و ارزش لحظات گذرا دعوت می‌کند. فوسکا به تدریج درمی‌یابد که «زندگی حقیقی در لحظات گذرا نهفته است»، و این اندیشه به او یادآوری می‌کند که زیبایی زندگی در لحظاتی است که پایانی برای آن‌ها نهادینه شده است.

علاوه‌بر این، کتاب حاضر، بر تفکر ادبیات معاصر نیز تاثیر به‌سزایی داشته است. این اثر به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ادبیات می‌تواند ابزار بررسی و نقد اجتماعی و فلسفی باشد؛ به‌خصوص در دورانی که انسان‌ها به دنبال معنا و هویت در جهانی پیچیده و مملو از تغییرات هستند، آثار دوبووار می‌تواند چراغی فراروی مسیر آن‌ها باشد. این کتاب می‌تواند منبع الهام برای نویسندگان و هنرمندانی باشد که به موضوعات وجودی و فلسفی علاقه‌مندند و می‌خواهند به عمق تجربه انسانی بپردازند.

در نهایت می‌توان گفت که کتاب «همه می‌میرند» نه‌تنها یک رمان درباره جاودانگی و مرگ است، بلکه به یکی از بزرگ‌ترین پرسش‌های انسانی، یعنی «معنای زندگی» پاسخ می‌دهد. با نگاهی عمیق به این رمان، می‌توان دریافت که دوبووار با جسارت و دقت، دریچه‌ای به سوی درک بهتری از زندگی و مرگ گشوده و ما را به چالش می‌کشد تا به این سوال اساسی با دقت و حساسیت بیشتری پاسخ دهیم. در این راستا، این رمان می‌تواند به عنوان متنی درخشان در ادبیات جهان شناخته شود که نه‌تنها در زمان خود، بلکه در هر زمان و مکانی می‌تواند تاثیرگذار باشد. در دنیای پر از ابهام و تنش امروزی، «همه می‌میرند» فرصتی است برای تأمل درباره زندگی، مرگ، جاودانگی و تاریخ؛ و به ما یادآوری می‌کند که شاید در گذر زمان و در مسیر زندگی، راز و رمزهای بیشتری نهفته باشد که تنها با عمیق‌تر اندیشیدن، به آن‌ها پی خواهیم برد.

 

عنوان: همه می‌میرند/ پدیدآور: سیمون دوبوار، مترجم: مهدی سحابی/ انتشارت: فرهنگ نشر نو/ تعداد صفحات: ۴۱۳/ نوبت چاپ: سی و چهارم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید