جزئیات، جاز، جنگ و هاروکی موراکامی

دنبال فیل هوا کردن نباشید

17 تیر 1402

من از آن دسته خواننده‌هایی هستم که بنده شروع و افتتاحیه کتابم. «شکار گوسفند وحشی» هم در همین دسته قرار می‌گیرد. شروع کتاب به قدری هیجان‌انگیز و خوب بود که ترجیح دادم تمام وقت فقط همین یک کتاب را بخوانم (بله من از آن دسته افرادم که همزمان بیش از یک کتاب می‌خوانند) تا ببینم در پسِ این افتتاحیه درخشان چه خبر است.

هاروکی موراکامی در سومین جلد از سه‌گانه «موش صحرایی» با یک آغاز غافلگیرکننده سفت و محکم یقه خواننده را می‌گیرد و او را وسط ماجراهای کتابش پرتاب می‌کند. البته این شروع خوب و غافلگیرکننده خیلی ادامه پیدا نمی‌کند و در ادامه تبدیل به یک روال عادی می‌شود که حتی می‌تواند خواننده را خسته کند. در واقع باز هم باید گفت اگر این کتاب را یک نویسنده بخت‌برگشته ایرانی نوشته بود احتمالا خیلی توجهی به او نمی‌شد ولی حالا که اسم نویسنده ایرانی نیست کفایت می‌کند تا چشممان را روی کاستی‌های کتاب ببندیم.

همین اول کار بگویم تا حوالی صفحه صد (حدود یک چهارم) خبری از اصل ماجرا نیست و موراکامی مشغول ساخت و ساز پایه‌های داستانی است که می‌خواهد تعریف کند. (باید یادآوری کنم که این رمان در 422 صفحه به فارسی ترجمه شده است.) این در حالی است که همین می‌تواند نقطه ضعفی برای یک کتاب باشد که بعد از گذشت یک چهارم از آن تازه وارد داستان اصلی و ماجراهای کتاب می‌شویم.

«شکار گوسفند وحشی» سومین جلد از سه‌گانه موش صحرایی موراکامی است. اما من بدون اینکه بدانم سومین جلد از یک سه‌گانه است آن را به عنوان یک اثر مستقل شروع کردم بدون اینکه دو جلد قبلی را خوانده باشم. از این حیث شاید باید گفت نویسنده موفق بوده و خواننده‌ای که جلدهای اول و دوم را نخوانده در فضای اتفاقات و ماجراها قرار می‌گیرد و چیز مبهمی برایش نمی‌ماند.

داستان خیلی آرام و بدون عجله پیش می‌رود. مانند شخصیت داستان که عجله‌ای برای کارهایش ندارد. خونسرد است و با آرامش با اتفاقات زندگی‌اش مواجه می‌شود. خواننده هم باید حوصله داشته باشد. موراکامی در مسیر حرف برای گفتن زیاد دارد. مثل کسی که می‌خواهد موضوعی را تعریف کند ولی میان اصل حرف، تک‌برگ‌های متنوع و جذابی رو می‌کند. نکته‌ای که شاید برای خیلی‌ها کسل‌کننده باشد ولی موراکامی کار خودش را می‌کند.

این کتاب اولین مواجهه من با یک اثر بلند از موراکامی بود. تا پیش از این کتاب فقط یک داستان کوتاه با عنوان «سامسای عاشق» از این نویسنده اهل ژاپن خوانده بودم. داستانی که بر خلاف «مسخ» فرانتس کافکا پایانی امیدوارکننده و روشن دارد و همین داستان من را شیفته جهان‌بینی و نگاه این نویسنده ژاپنی کرده بود. برای همین وقتی «شکار گوسفند وحشی» را می‌خواندم بنا را بر این گذاشته بودم که حوصله داشته باشم و قضاوت عجولانه نکنم.

«شکار گوسفند وحشی» می‌خواهد قصه تعریف کند هرچند موفق نباشد. او تک‌تک اجزای داستانش را کنار هم قرار می‌دهد ولو در موارد بسیاری آنطور که مخاطب انتظار دارد پیش نمی‌رود اما موراکامی به جزئیات اهمیت می‌دهد و اگر جزئیات را از داستانش بگیریم با پیکره لخت و بدترکیبی روبه‌رو شویم که چیزی پشتش نیست. موراکامی در این کتاب تنهایی انسان را به نمایش می‌گذارد. انسانی که تسلیم شرایط است و برای تغییر دادن آن تلاشی نمی‌کند و قضا و قدر هر مسیری پیش پایش می‌گذارد خیلی زود تسلیم می‌شود و آن را پی می‌گیرد. انسانی که اراده‌ای ندارد و زیر نفوذ وضعیتی است که عوامل متعددی بر ایجاد شدن آن دخیل‌اند و فرد فقط می‌تواند به قدر توانش که آن هم خیلی نیست در برابر آن ایستادگی کند.

عناصری مثل متافیزیک و ارتباط با آن، خرافات، تاثیر آن بر زندگی افراد، جنگ و… در کتاب فراوان یافت می‌شود و همه این‌ها در کنار همان جزئیاتی که ذکرشان رفت، «شکار گوسفند وحشی» را می‌سازند. موراکامی از تاثیر اتفاقاتی خارج از دایره اختیار انسان بر زندگی فردی حرف می‌زند. اینکه جنگ یا یک سیاست اقتصادی چگونه زندگی افراد را طی سال‌های بعد متحول می‌کند، در داستان نمود خوبی دارد و نویسنده بدون درشت‌نویسی تلاش می‌کند با اشاراتی ظریف این مسائل را در کتابش نمایش دهد و به آن‌ها بپردازد.

موراکامی از آن نویسنده‌هاست که به موسیقی بسیار علاقه دارد و همین موجب شده در سراسر کتاب با ارجاعات موسیقایی روبه‌رو باشیم که نشان از تسلط نویسنده به تاریخ موسیقی و سرگذشت آن دارد. اتفاقی که در نگاه اول می‌تواند نوعی فضل‌فروشی محسوب شود ولی اگر طور دیگری نگاه کنیم اینطور به نظر نمی‌آید بلکه به عنوان یک برگ برنده در دست نویسنده محسوب می‌شود که از آن برای ساختن چهره شخصیت داستان استفاده کرده است. این فضا به قدری در کتاب جریان دارد که خواننده می‌تواند سرنخ‌هایی از علایق موسیقایی جوانان یک دوره در تاریخ ژاپن پیدا کند. علاوه بر موسیقی، مباحث فلسفی و فکری نیز در کتاب پررنگ است و شخصیت داستان پیوسته با خودش امور را سبک و سنگین فلسفی می‌کند و مشغول بالا و پایین کردن و رد یا تایید آن‌ها است.

دو ترجمه فارسی از «شکار گوسفند وحشی» در بازار کتاب دیده می‌شود که من ترجمه محمود مرادی را خواندم. ترجمه‌ای که در ظاهر مشکلی ندارد ولی روشن است که از زیرتیغ ممیزی رد شده است. زیرا در موارد بسیاری می‌توان حدس زد که چیزهایی از متن ناپدید شده است.

این اولین تجربه مواجهه بلند با موراکامی در نوع خود جالب بود ولی شاید مورد خوبی برای قضاوت کردن موراکامی (به عنوان پای ثابت نامزد جایزه نوبل ادبیات) نباشد چون این کتاب جزو اولین تجربه‌های نویسندگی این نویسنده ژاپنی محسوب می‌شود و باید برای دریافت و قضاوت بهتر سراغ آثار سال‌های بعد او رفت و بعد دست به قضاوت منصفانه زد. اما چیزی که می‌توان گفت این است که «شکار گوسفند وحشی» می‌تواند به عنوان یک اثر خوشخوان، پرجزئیات و البته با خرده‌روایت‌های فراوان و همچنین جملات قصار (مناسب بازنشر در شبکه اجتماعی!) شمرده شود. این اثر، کتابی است که می‌تواند برای لحظاتی آدم را درون خودش فرو ببرد ولی اگر از آن دسته افرادی هستید که از ادبیات توقع زیادی دارید و منتظرید تا فیل هوا کند که به آن بگویید ادبیات، بهتر است به این کتاب فکر نکنید.

 

عنوان: شکار گوسفند وحشی/ پدیدآور: هاروکی موراکامی، مترجم: محمود مرادی/ انتشارات: ثالث/ تعداد صفحات: 422/ نوبت چاپ: هفتم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید