08 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

مروری بر اولین لجاجت یک داستان‌نویس
همیشه جای چیزی خالی است

وقتی رمان «شکار گوسفند وحشی» هاروکی موراکامی را تمام کردم تازه متوجه شدم که از جلد آخر یک سه‌گانه شروع کرده‌ام. سه‌گانه «موش صحرایی» که با رمان «به آواز باد گوش بسپار» آغاز می‌شود. در واقع باید گفت فعالیت نویسندگی هاروکی موراکامی با نوشتن این رمان آغاز می‌شود که تا امروز هم ادامه پیدا کرده است.

«به آواز باد گوش بسپار» تجربه اول موراکامی در مسیر نویسنده شدن است. موراکامی که باید به حق او را یک نویسنده تمام‌وقت با آثار بسیار نامید با این کتاب پا به عرصه نوشتن گذاشته و حالا بیش از چهل سال است که به عنوان یک نویسنده شناخته می‌شود. نویسنده‌ای که طرح مباحث فکری در آثارش بسامد بسیار دارد و سعی دارد از زبان شخصیت و راوی موضوعات را با خواننده‌اش در میان بگذارد. موضوعاتی که شاید در ظاهر پیش پا افتاده به نظر بیایند و حتی اگر در کارهای موراکامی نخوانیم هیچ‌وقت به ذهنمان خطور نکند، ولی وقتی موراکامی از آن‌ها سخن می‌گوید می‌بینیم آنطور که فکر می‌کردیم پیش پا افتاده و سطحی نیست و می‌توان ساعت‌ها به آن‌ها فکر کرد و در عمیق‌تر کردن زیست و تجربه‌مان از آن‌ها استفاده کنیم.

قبل از اینکه بخواهم درباره این کتاب حرفی بزنم باید به یادداشت سال 2014 موراکامی درباره این کتاب اشاره کنم. یادداشتی که باید نوعی افشاگری شجاعانه دانستش و هر نویسنده و هنرمندی دست به چنین کاری نمی‌زند. به خصوص وقتی به قله‌های شهرت و محبوبیت رسیده باشی انجام چنین کاری کمی سخت است. موراکامی در این یادداشت به این که چه شد این کتاب نوشته شد و چطور نوشته شد و چگونه وارد دنیای نوشتن شد، پرداخته و بی‌پرده درباره بی‌تجربه بودن و ندانستن فنون مرسوم نوشتن سخن گفته است. این در حالی است که افراد وقتی به جایی می‌رسند طوری وانمود می‌کنند که انگار از طفولیت چنین هنری داشته‌اند و موهبتی خدادادی بوده است. ولی موراکامی خیلی راحت توضیح می‌دهد و شاید همین توضیح و نوشته، دلیلی باشد برای اینکه وقتی «به آواز باد گوش بسپار» را می‌خوانید خیلی توقع عجیب و غریبی از کتاب نداشته باشید و به عنوان کار اول یکی نویسنده مهم به آن نگاه کنید و مسیر پیشرفتش را در ذهنتان مجسم کنید.

«به آواز باد گوش بسپار» را اگر بدون برچسب کار اول موراکامی بخوانیم (یعنی ندانیم کار اولش است) اثری در شکل و شمایل متفاوت می‌بینیم. اثری که نوعی سیال ذهن در آن در جریان است که چیزهای مختلفی را به خاطر می‌آورد و کنار هم قرار می‌دهد. روایتی که هجده روز را در بر می‌گیرد ولی این هجده روز زمان آغاز و انجام روایت است ولی چیزهایی در کتاب هست که مربوط به گذشته‌های دورتر است و همین سبب می‌شود فرم کتاب برای کسانی که به فرم‌های جدید و بدیع علاقه دارند تازگی و جذابیت داشته باشد.

ما در این رمان با همان موتیف‌های مرسوم موراکامی (موسیقی و تفلسف) مواجهیم که نشان می‌دهد موراکامی و موسیقی از هم جدا نمی‌شوند. موراکامی به عنوان اولین تجربه سعی کرده حول محور گم‌گشتگی و تنهایی و نیاز، داستانی بنویسد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند و از این طریق وارد جهان داستان او شود.

«به آواز باد گوش بسپار» در تلاش است هم از فقدان حرف بزند هم از چیزهایی که هستند ولی بودنشان اهمیتی ندارد. شاید همین نگاه خاص به جهان او را در جایگاه ویژه‌ای قرار داده باشد که همزمان به یک مفهوم از دو منظر نگاه می‌کند و می‌تواند خواننده را وارد لایه‌های پایین‌تر جهان کند. جهانی که ما دور خود ساخته‌ایم و سعی می‌کنیم کمبودها و فقدان‌ها را با چیزهای بی‌اهمیت بپوشانیم ولی هرقدر تلاش می‌کنیم نتیجه آن چیزی که می‌خواهیم نمی‌شود زیرا مشکل در فقدان است و با حضور چیز دیگری، جای خالی چیز دیگر پر نمی‌شود.

موراکامی را نویسنده‌ای سوررئال می‌نامند و اگر این را قبول کنیم باید گفت او از اولین کارش در پی بنیادستیزی جنبش هنری سوررئال‌ها بوده و در این کتاب که البته یک اثر ناخواسته و ناآگاهانه محسوب می‌شود و شاید باید همین را نیز به عنوان یک اثر هنری اصیل قلمداد کنیم زیرا از ناخودآگاه نویسنده برآمده، به خوبی نشانه‌های بنیادستیزی او به چشم می‌آید. تصادف در امور جاری زندگی در این اثر کم و بیش دیده می‌شود و موراکامی در این اثر ناخواسته به این سمت و سو حرکت کرده و «به آواز باد گوش بسپار» را نوشته است.

کتاب با وجود حجم کم و البته با وجود فرم غیرسرراستش اینطور است که بسیاری را گیج می‌کند و البته بسیاری را شگفت‌زده! به این معنا که بسیاری را به این سمت می‌برد برای کشف این نویسنده سراغ آثار بعدی‌اش بروند ولی بسیاری  دیگر را از نویسنده‌ای به بزرگی موراکامی دلزده می‌کند. هرچند که باید در نظر داشت این کتاب اولین تجربه جدی نویسندگی موراکامی محسوب می‌شود.

«به آواز باد گوش بسپار» تلاش موراکامی (به قول خودش لجاجت) برای رسیدن به مطلوبی است که امروز بعد از قریب به نیم‌قرن به آن رسیده است. شعله‌ای که شاید اگر به ثمر نمی‌نشست یا به قول خودش در فلان مجله و جایزه پذیرفته نمی‌شد هیچ نسخه دیگری از آن نداشت و امروز رد و اثری از نام هاروکی موراکامی در ادبیات جهان وجود نداشت.

 

عنوان: به آواز باد گوش بسپار/ پدیدآور: هاروکی موراکامی، مترجم: محمدحسین واقف/ انتشارات: چشمه/ تعداد صفحات: 141/ نوبت چاپ: سیزدهم (1400).

انتهای پیام/

ارسال نظر