مروری بر جهانی که «1984» در پی ترسیم آن بود

فکر می‌کنیم آزادیم

30 دی 1402

اینکه رمان «1984»، در سال 1949 نگارش شده است و من در سال 2024 در حال نوشتن درباره آن هستم، به صورت ناخواسته‌ای باعث می‌شود حق اثر و نگارنده آن ادا نشود. اما به هر حال من به عنوان مخاطب قرن 21 و برای مخاطب هم‌عصر خودم می‌نویسم.

فکر می‌کنم در اینکه جورج اورول در این اثر نبوغ زیادی به خرج داده است و باز هم در اینکه این اثر مهم و جذاب است، اکثر قریب به اتفاق خوانندگان هم‌نظر باشند. این کتاب در ژانر تخیلی نوشته شده و در حال پیش‌بینی آینده است؛ اما قطعا نباید انتظار داشت پیش‌بینی‌هایش مو به مو محقق شده باشد. مطمئنا نویسنده هم ادعایی در این باب ندارد و انتظار این امر به عنوان مخاطب هم به دور از خرد است.

اورول در این کتاب در صدد  انذار آیندگان است. او در دنیای پس از جنگ جهانی دوم و در دوره‌ای که اتفاقات جهان ناشی از جنگ سرد بین بلوک شرق وغرب است این کتاب را نوشته است. دوره‌ای که سرتاسر کشمکش میان دو بلوک مهم قدرت است. قطعا اندیشه‌های سیاسی اورول و نوع روایت او و جهانی که در کتاب برای ما ساخته از این فضا تاثیر زیادی گرفته است.

اورول در این کتاب یک نظام سیاسی به ظاهر سوسیال به نام سونگلیس (سوسیالیسم انگلیسی) را به عنوان بستر روایی داستان در نظر گرفته است. حتی برای آن زبان نوگفتار طراحی کرده است و کتاب پر از مفاهیمی مانند: پندار دوگانه، پندار مجرمانه، نیک پندار، ابرمملکت و… است. نحوه بازطراحی کلمات در نوگفتار، قواعد و مانیفستی که نویسنده برای حزب طراحی کرده است در انتهای کتاب شرح داده شده است که به شدت جذاب است. سونگلیس از طریق بازطراحی کلمات و قواعد جدیدی که در شیوه تفکر برای افراد ذیل حکومتش طراحی می‌کند، سعی دارد نحوه تفکر افراد را کنترل و ایدئولوژی حزب را به صورت کامل به افراد القا کند. حزب افراد را از این طریق شستشوی مغزی داده و خوی وحشیگری مدرنی را در افراد ایجاد می‌کند. آنجا که افراد از آموزه‌ها و القائات حزب تخطی می‌کنند، پلیس پندار نسبت به حذف فیزیکی آنها اقدام می‌کند.

نویسنده در این کتاب حکومتی را برای شما ترسیم می‌کند که زندگی در قلمرو آن به شدت ترسناک و سیاه است. حکومتی که اورول برای ما ترسیم می‌کند. به شدت توتالیتر، میلیتاریست و ناسیونالیست است. تک‌حزبی است. یک رهبر دارد که کسی او را ندیده و معلوم نیست واقعی است یا زاییده ذهن حاکمان. این دولت اقیانوسیه نام دارد که نماینده آمریکا، بریتانیا و استرالیا و قسمت جنوبی آفریقاست. اقیانوسیه با قدرت‌های اوراسیا (بخش شمالی اروپا وآسیا) و ایستاسیا (چین، ژاپن، مغولستان و تبت) در جنگ است. هفته نفرت برگزار می‌کند. برادر بزرگ را ستایش می‌کند. به دشمن برادر بزرگ فحش می‌دهد و مردم را در جهت نفرت به گلدشتاین تهییج می‌‌کند. اخبار را غلط اطلاع‌رسانی می‌کند. حقیقت را کنترل می‌کند و هر جا نیاز باشد حقیقت جدیدی را جایگزین آن می‌کند. زمانی که حزب تصمیم می‌گیرد که بگوید هرگز با اوراسیا در جنگ نبوده همه اطلاعات قبلی را از بین می‌برد و نام ایستاسیا را جایگزین آن می‌کند. حتی اخبار و تحلیل روزنامه‌هایی که در طول این سال‌ها چاپ شده است را تغییر می‌دهد. مردم را خبرچین بار می‌آورد. کودکان را به جاسوسی تشویق می‌کند. گویی که بدی‌های حکومت‌های سوسیالیستی، کمونیستی، فاشیستی و… همه در این حکومت یکجا جمع شده است.

اورول در این کتاب با فرض نبود حقوق اولیه انسان مثل عشق، آزادی و دانایی سعی می‌کند شما را قدردان وجود این مواهب کند. داستان در دنیایی روایت می‌شود که عاشق شدن نوعی مبارزه مدنی است. دنیایی که همه وجوه زندگی شما توسط دولت کنترل می‌شود. سهمیه غذا و شکلات و مشروبات الکلی و تیغ خودتراش دارید. باید در میتینگ‌های حزبی شرکت کنید و در صحبت کردن مراقب لحن کلامتان باشید تا به عدول از ارزش‌های حزب متهم نشوید.

اورول آن‌قدر در ترسیم این فضای تاریک پیش رفته است که در نهایت مبارزه مدنی شخصیت‌های اصلی کتاب (وینستون و جولیا) به عشق‌بازی و چند جرم ساده مانند خرید شکلات و جین و قهوه از بازار سیاه محدود می‌شود. شروع مبارزه آنها در نطفه خفه می‌شود. رابط انجمن برادری آدم حزب است. مردی که اتاق را از او اجاره کرده‌اند خبرچین است. همه این عوامل سبب می‌شود که آنها در همان ابتدای مسیر گرفتار پلیس پندار شوند.

داستان اورول داستان افراد درون حزب است. ما از پرولترها جز صحنه آوازخوانی زن همسایه آقای چرینگتون و در چند جای معدود دیگر کتاب چیزی نمی‌خوانیم. نمی‌فهمیم که چرا در جایی از کتاب وینستون در دفترچه خود می‌نویسد: اگر امیدی باشه فقط به پرولترهاست.

آنچه اورول در حوزه کنترل ذهن و اراده افراد در این کتاب در ذیل حکومت‌ توتالیتر اقیانوسیه برای ما ترسیم می‌کند، مهمترین پیش بینی کتاب است که امروزه به وقوع پیوسته است. این پدیده به صورت نرم توسط حکومت‌ها بر ما اعمال می‌شود. قطعا اگر به هر حکومتی نگاه کنید می‌توانید چند مولفه از آنچه به عنوان نقاط سیاه حکومت سوسیالیسم انگلیسی در کتاب برای ما ترسیم شده را بیابید. کم و زیاد می‌شود، اما پیدا می‌کنید. قدرت‌های مختلف اخبار مد نظر خود را در رسانه‌هایشان به خورد ما می‌دهند. اطلاعات مد نظر خود را قلب می‌کنند، با مقداری حقیقت می‌آمیزند و در اختیار طرفدارانشان قرار می‌دهند.

آقای اورول کاش بودید و می‌دیدید دنیایی که در ذیل حکومت‌های سوسیالیستی بعد از جنگ جهانی تصور می‌کردید، امروزه ذیل حکومت‌های غربی و سازمان ملل شکل گرفته است. آقای اورول کاش بودید و می‌دید زیر علم چه کسانی در حال سینه چاک کردن بودید. کاش بودید و می‌دیدید که ما هر کدام در دستان خود یک دستگاه اکران دوربرد داریم و بیشتر وقت خود را با آن می‌گذرانیم. کاش بودید و می‌دیدید که ما به سیاهی دنیای خود خو کرده‌ایم و هیچ علاقه‌ای برای تغییر آن نداریم. آقای اورول دنیای ما به لطف ساختارهای جهانی قدرت شبیه همان چیزی است که شما در کتاب‌تان ترسیم کرده‌اید. تنها لطفی که به ما کرده‌اند این است که ساز و کارهایی برای‌مان ترسیم کرده‌اند که فکر کنیم آزادیم.

 

عنوان: 1984/ پدیدآور: جورج اورول؛ مترجم: کاوه میرعباسی/ انتشارات: چشمه/ تعداد صفحات: 349/ نوبت چاپ: 43.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید