مکس روی هویج حشره ریزی میبیند و میگوید لابد دزد همین است. هویجها را به خرگوش که دو لپی هویج نوش جان میکند میسپرد و به دنبال حشره میرود. مکس در تعقیب و گریز با حشره به بز کوهی میرسد که مشغول بلع و هضم لوبیاهاست. مکس لوبیاها را به بز میسپرد و میرود دنبال حشره نابکار. در ادامه تلاش برای گرفتن حشره به گیلاسها میرسد که کلاغها مشغول پذیرایی از خوشان هستند. کلاغها را مأمور نگهبانی از گیلاسها میکند و به دنبال حشره دلاورانه میتازد. توتها را به خوک میسپرد و آنقدر دنبال حشره میدود و به حشره ناقلا تشر میزند تا موفق میشود حشره را از باغ بیرون کند.
خانمها آقایان! این دلاوری تشویق لازم ندارد؟!
مکس نماد بلاهت و بیدقتی و بیفکری است. چیزی که میبیند برای او مهم نیست او توهمش را دنبال میکند. آنقدر در توهمش غرق شده که نمیتواند واقعیت را ببیند. مکس از تشخیص و تمیز دادن ناتوان شده است. علت این ناتوانی چیست؟
مکس متکبر است و خودشیفته. اول کتاب جملهای در تأیید این حرفم پیدا میکنید. او فقط میخواهد دزدی را بگیرد چون عاشق بگیربگیر است. حشره از دستش در میرود لابد دزد متبحرتری هم هست که میتواند انقدر بالا بپرد و توانمندی مکس در این در و آن در زدن و بالا پایین پریدن را به آزمون بکشد. حالا این دزد چه کار میکند محل تفکر و سؤال مکس نیست. مکس روی گرفتن تمرکز دارد نه روی جمله مزرعهدار.
به نظر نگارنده، این کتاب داستان طنز تلخ و گزنده و هوشیار کنندهای دارد. بچهها را میخنداند و میتوانیم با بچهها درباره موانع تفکر، درباره تفاوت توهم و تفکر، درباره چیستی واقعیت و چگونگی دیدن واقعیت، درباره اثرات خودشیفتگی و رابطهاش با بلاهت حرف زد.
داستان از زاویه دیگر میتواند در کلاس درس برای بچههای سنین بالای ده سال موضوعی برای صحبتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی باشد. چه زمانهایی دزدهای اصلی در حاشیه امن قرار میگیرند؟ حشره ریز شاید دزد باشد شاید روی میوهها که مینشیند به قدر سر سوزنی بتواند سهم خودش را بردارد اما آسیب جدی به باغ از ناحیه دیگری اتفاق میافتد. حشرهها آفت هستند. آیا این کلیشه در ذهن مکس نقش بسته و باعث میشود نتواند دست دزدان واقعی را از باغ کوتاه کند؟ چه زمانی دستگاههای مسئول نمیتوانند عامل اصلی نابهسامانیهای جامعه را بگیرند؟ چگونه مکس میتوانست تشخیص بدهد دزد واقعی کیست؟
توهم و بلاهت مسری است، آنجا که در پایان داستان بز و خوک و کلاغها و خرگوش امیدوارند مکس بر حشره دزد غلبه کند و آنجایی که تندتند محصولات را میخورند تا دست دزد نابهکار به محصولات نرسد؛ بیعقلی سرایت پیدا کرده است. توهم پاسبان (مکس) باعث شده خود دزدها هم یادشان برود دزد هستند. مکس دنبال آفتابهدزد میرود و دزدهای کلانتر و واقعیتر را پررو و جسور میکند و نه تنها آنها را دستگیر نمیکند که به آنها مسئولیت هم میسپرد.
«دست نگهدار دزد!» طنز تلخ و گزنده و هوشیار کنندهای دارد. به این میگویند طنز خوب. طنز خوب طنزی است که خواننده بخندد چیزی یاد بگیرد یا افقی تازه به رویش گشوده شود و به فکر فرو برود اما هیچگاه دلش نخواهد جای شخصیت نادان داستان باشد.
«دست نگهدار دزد!» را هتر تکاوک (Heather Tekavec) نوشته است. نام اصلی کتاب «Stop, Thief!» است و خانم کیوان عبیدی آشتیانی زحمت برگردانش برای فارسی زبانان را کشیده است. انتشارات طوطی واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی آن را منتشر کرده است.
عنوان: دست نگهدار دزد!/ پدیدآور: هتر تکاوک، تصویرگر: کیوان عبیدی آشتیانی/ انتشارات: کتابهای طوطی (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی)/ تعداد صفحات: 32/ چاپ: دوم.
انتهای پیام/