مروری بر زندگینامه خودنوشت یک زندانبان

قهرمانی که مثل قهرمان‌های دیگر نیست

30 بهمن 1401

عزت‌الله شاهی، دکتر علی شریعتی، خسرو گلسرخی، مهدی رضایی، محمدعلی رجایی، مرتضی لبافی‌نژاد و نام‌هایی از این دست که بارها و بارها شنیده‌ایم و بسیاری از آن‌ها را می‌شناسیم و حتی احتمالا کتاب‌هایی را به قلم خودشان یا درباره‌شان خوانده باشیم، در این کتاب هم نقش‌آفرینی می‌کنند. این بار اما نقش اول داستان، هیچ کدام از این قهرمانان نیستند. بلکه جوانی است که از یکی از روستاهای همدان در حالی که درسش را هم به اندازه مقبولی ادامه نداده طی اتفاقی از پیش برنامه‌ریزی نشده سر از مخوف‌ترین نقطه ایران یعنی زندان دایره‌وار معروف ساواک در می‌آورد.

علی اوسط تنهایی، سرباز نگهبانی است که خاطرات خود از بالا و پایین‌های زندگی‌اش را در کتاب «رنج بی‌پایان عشق» به رشته تحریر در آورده است. کتابی که از چند جهت قابل توجه است و می‌توان مطالعه‌اش را به طیف‌های مختلفی پیشنهاد کرد.

نخست آنکه خاطرات علی تنهایی، خودنگاشت است و آنچه می‌خوانیم به واسطه یک کاتب و نویسنده قهار، داستان‌گونه نشده و اتفاقات دقیقا همان‌طور و با همان زبان و بیان روایت می‌شوند که در ذهن راوی به جا مانده‌اند (گرچه ممکن است برخی ذهنشان را به داستان خواندن و قلم ادبی عادت داده باشند و بی‌آرایه و پیرایه بودن این کتاب برایشان کمی ناخوشایند باشد.) این بکر ماندن نگارش کتاب و دست نخورده به مخاطب رسیدن شائبه هرگونه جرح و تعدیل احتمالی به ویژه در ساحت واژه‌ها و الفاظ را از کتاب دور می‌کند و البته با توجه به زاویه‌ای که راوی در آن قرار دارد (یعنی بیرون از سلول‌های زندان) با همه آنچه ما تا کنون خوانده‌ایم متفاوت است و از گزند مشابه شدن با آن کتاب‌ها هم در امان مانده است.

دو دیگر آنکه علی تنهایی حافظه عجیبی دارد و این را از به یاد آوردن دقیق و موبه‌موی اتفاقات و افراد و خاطرات به روشنی می‌توان دریافت. تفاوت بارز این حافظه شگفت‌انگیز با سایر روایت‌هایی که از دل سال‌ها خاک خوردن بیرون کشیده می‌شوند این است که علی تنهایی در طی سال‌های نگهبان بودن در زندان ساواک، تعداد زیادی زندانی تحویل گرفته و به خاطر سپردن فردفرد آنها با جزییاتی که در کتاب می‌خوانیم، آنقدرها هم کار ساده‌ای نیست.

سه دیگر آنکه صحت این خاطرات مثل هزاران خاطره نقل شده از هزاران فرد دیگر نیست که جز ادعای راوی، سند دیگری نداشته باشد. علی تنهایی دست‌خط‌هایی از تک‌تک این زندانیان دارد که گواه مناسبی بر ادعاهایش‌اند و اصلا داشتن همین دست‌خط‌هاست که صحت احساسی که او در دل، ادعا می‌کند نسبت به مردم و زندانیان و شورش‌ها (یا جنبش‌ها) و ماموران شهربانی و ساواک، را تایید می‌کند. چرا که صحبت با زندانیان در آن محبس از اساس غیرقانونی بوده چه برسد به گرم گرفتن با آنها و حتی درس گرفتن از آنها! کارهایی که علی‌اوسط تنهایی یک‌به‌یک با بسیاری از زندانیان انجام داده و علاوه بر روابط انسانی و عاطفی که با آنها برقرار می‌کرده، بحث‌های درسی و عقیدتی پای ثابت گپ و گفت‌هایش با زندانیان بوده است و همه اینها جگر شیر طلب می‌کرده که شاید از بیرون برای یک جوان روستایی کم‌سواد ریسک بسیار بزرگی به نظر می‌رسیده است.

و آخرین دلیلی که برای متفاوت و خواندنی بودن کتاب می توان برشمرد آن است که علی تنهایی راوی یک برش از زندگی خود نیست. کتاب به معنای واقعی سرگذشت زندگانی اوست که از ماجراهای ارباب رعیتی روستای محل تولدش و مادربزرگش گرفته تا اتفاقاتی که به دنبال آمدنش به شهر از سر می‌گذراند و باز شدن پایش به شهربانی و بعد ساواک و درس خواندن لنگان‌لنگان و در نهایت دل باختنش را شامل می‌شود. عاشقانه جوانی که ناخواسته و از سر اتفاق روزگار در نقطه عجیبی قرارش داده و بی آنکه بداند چه چیز را دارد به چه کسی می‌گوید، رنج بی پایان عشقش را برای علی شریعتی صادقانه تعریف می‌کند. همین صداقت و سر و ته داشتن ماجراهای کتاب است که قلاب خود را به چشمان خواننده گیر می‌دهد و آن‌ها را از لابه‌لای سطور با خود پیش می‌برد.

رنج بی پایان عشق در کنار همه اینها که گفته شد، بروشوری مختصر از تنوع عقاید و مکاتب و تشکل‌هایی است که در عین تکثر عقیده، همه با هم بر سر سرنگونی رژیم پهلوی متحد بودند و با آنکه آرمان و هدفشان باهم بسیار متفاوت بود اما برای هدف واحدی که قدم اول راه همه‌شان بود، خواسته یا ناخواسته به هم کمک می‌کردند. شاید مواجهه یکجا با تنوع عقاید حاضر در پشت میله‌های زندان ساواک، ذهن ما را از قضاوت و تصور یک دستی انقلابیون دور کند و به حقیقت آنها که سرنگونی شاه را رقم زدند نزدیکتر کند.

 

عنوان: رنج بی‌پایان عشق؛ خاطرات خودنگاشت سرباز نگهبان علی اوسط تنهایی/ پدیدآور: علی اوسط تنهایی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۸۴/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • مصطفی کارگر

    سلام. من هم کتاب را خواندم. زاویه دید و روایت اثر متفاوت بود و باعث می شد علاقه داشته باشی ادامه را بفهمی.

بیشتر بخوانید