رمانی معمایی‌ـ‌پلیسی از یک مسئله روز

ماجرای یک حمله سایبری

28 آذر 1400

هر متن مجموعه‌ای به هم پیوسته از زنجیره‌های متصل است که قوام و پایداری آن را موجب می‌شود. این قوام و پایداری تشکیل یافته از عوامل زبانی، برون متنی و درون متنی است. به عنوان نمونه در رمان پلیسی، این معماست که اساس رمان را تشکیل می‌دهد. در این نوع از رمان‌ها، نه تنها انتظار و تعليق وجود دارد، بلکه سؤالاتی معماگونه نیز خودنمایی می‌کند که باید در انتهای روایت برای مخاطب پاسخشان روشن شود. این فرایند (کشف معما و معناسازی) فقط به واسطه طبیعی و خوانا نمودن رمزگان نهفته در متن میسر است و این فرایند را نخستین بار رولان بارت در کتاب «اس زد»(SZ) مطرح کرد. وی از پنج رمزگان اساسی و بنیادین در فرایند شکل‌گیری روایت سخن گفته است. البته در دستگاه نظری بارت، واژه رمزگان در معنای دقیق و علمی آن به کار گرفته نمی‌شود؛ بلکه رمزگان در نظر وی، صرفا حوزه‌های تداعی‌گر است؛ یعنی سازمانی فوق متنی متشکل از مفاهیمی که تصور خاصی از ساختار را به ذهن متبادر می‌کند و جنبه‌های هم‌نشینی معنایی متن؛ یعنی نحوه ارتباط یافتن اجزای آن باهم و نحوه ارتباط آنها با جهان بیرون.

 یکی از مهم‌ترین رمزگان‌های پنج‌گانه بارت، رمزگان هرمنوتیکی‌ـ‌معمایی است که به عقیده او، با تجمیع و اتصال واحدهای روایی مختلف به ایجاد فضایی معمایی کمک می‌کند؛ فرایندی که پس از تأنی‌ها و تأخیرهای مداوم، با رمزگشایی از معنا، مخاطب را با شیرینی حل معما سر خوش می‌سازد.

رمان «برنامه‌نویس» نوشته وحید حسنی، رمانی در گونه معمایی و پلیسی است که طی آن با ماجرای علی تهامی دانشجوی کامپیوتر روبه‌رو می‌شویم. علی تهامی دانش و تبحر خاصی در هَک و ورود به سامانه‌های الکترونیکی دارد و می‌خواهد یک کار بزرگ انجام دهد. او با راهنمایی یکی از اساتیدش وارد یک پروژه امنیتی می‌شود و در این مسیر با حقایق زیادی از اتفاقات پیرامونش مواجه می‌شود.

موضوع و سوژه داستان «برنامه‌نویس» باب روز و از مسائل متعلق به زمانه ماست. مدت‌های طولانی‌ست که کشور و مردم ما در معرض انواع گوناگونی از هجمه‌های اطلاعاتی و امنیتی قرار دارند. با توجه به گسترش فضای رسانه‌ای دیگر امکان تکذیب و یا پنهان‌کاری در این‌باره تقریبا وجود ندارد. از میانه دوم قرن بیستم بود که جهان وارد فاز جدی و جدید از نوع جنگ شد که هرچند پیش از آن هم جریان داشت و باب بود اما پیشرفت در زمینه تکنولوژی این امکان را فراهم کرد به جای لشکرکشی و پرداخت هزینه‌های سنگین مالی و انسانی، به کشور و مملکت دیگری حمله کرد و به او آسیب زد. الان که آذر 1400 است از جدیدترین حمله سایبری به سامانه سوخت کشورمان یک ماهی گذشته است. این تنها یکی از حملات سایبری به ایران است. می‌بینید! دور و بر ما مملو است از موضوعات و مسائلی جذاب که می‎‌تواند برای داستان‌نویسان ایرانی دست‌مایه آثار متنوع در حوزه ژانر پلیسی‌ـ‌معمایی باشد.

در «برنامه‌نویس» با رمانی طرف هستیم که پیرنگ آن چند لایه است و این لایه‌گان بودنِ روابط علی و معلولی در کل داستان، رمان را مستعد کرده تا موضوعات مختلف در آن امکان طرح داشته باشند. موضوعاتی که بهم پیوستگی دارند اما در عین حال محور و موضوع اصلی کتاب موضوع امنیتی نفوذ است. نویسنده موضوع اصلی را بهانه‌ای قرار داده است تا بر تکیه بر آن مسائلی چون اعتماد و اتکاء به نخبگان ایرانی،‌ اتمسفر علمی دانشگاه‌ها، فرار مغزها، امنیت و… را طرح کند. هرچند نمی‌توان نادیده انگاشت که نویسنده گاهی در دام روایت اغراق‌آمیز و شعارگون افتاده است مانند اشاره به توهین استاد دانشگاه هاروارد به استاد دانشگاه ایرانی و البته این موضوع هم بر کیفیت پرداخت هر یک از این موضوعات اثر گذاشته است.

آنچه از کتاب در می‌یابیم دغدغه نویسنده جذب جوانان نخبه ایرانی از مجرای همایش‌ها و فراخوان‌های علمی‌ست. نباید فراموش کرد که رتبه‌بندی دانشگاه‌ها و مجلات فرنگی برای آنهایی که دل‌مشغولی جدی در زمینه‌های علمی دارند بسیار وسوسه‌انگیز است. این را بگذارید کنار بروکراسی و رفتار خطا و کاسب‌کارانه برخی اساتید دانشگاه که رسما هرگونه اشتیاق و انگیزه را در دانشجو می‌میراند. با این اوصاف دور از ذهن نیست بسیاری خواسته و یا ناخواسته از این مجرا جذب سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی شوند. یک نمونه آن انفجار در سایت هسته‌ای نظنز است که از جانب عوامل نفوذی رخ داد.

وحید حسنی قصد نقد و هشدار را داشته است. به پرداخت او انتقادهایی وارد است اما نباید فراموش کرد که او چند قدم حداقل از نرجس شکوریان در رمان «اپلای» جلوتر است. دغدغه شکوریان در اپلای نفوذ نیست بیشتر جذب علمی است اما باید بگویم در آن رمان چیزی به عنوان پرداخت داستانی اصلا موضوعیت ندارد. با این اوصاف «برنامه‌نویس» را در مقایسه با آن باید موفق ارزیابی کنم.

آنچه در بدو امر و از مطالعه صفحات ابتدایی کتاب در ذهن شکل می‌گیرد یک پرسش جدی است که چرا راوی یا همان علی تهامی این اندازه برایش مهم است تا گیج به نظر برسد؟ آن هم با توجه به این موضوع که در دانشگاه‌های بزرگ و صنعتی که مساحت زیادی زیربنا دارند معمولا در همان درب ورودی برای همه ساختمان‌ها و هر آنچه که ممکن است دانشجو نیاز داشته باشد بداند تابلوهایی برای راهنمایی وجود دارند. گذشته از همه اینها در ورودی همه دانشگاه‌ها کیوسک یا گیتی است که نگهبانی و حراست دانشگاه است که کارش راهنمایی مراجعان است. پس این ترس و احتیاط و ماجرای هک دوربین‌ها و… باید دلیل مهمی داشته باشد. تنها علت قرار دادن چنین موضوعی در این رمان ظاهرا اثبات نخبه‌ بودن علی تهامی است و لاغیر. متاسفانه باید بگویم تعبیه چنین ماجرایی در کلیت داستان فاقد هرگونه دلیل منطقی است و از این‌رو حتی به کل آن ضربه زده است. قاعدتا برای اثبات مهارت او در هک سیستم‌ها می‌شد به نقشه و طرح‌های دیگر فکر کرد تا منطق روایی اثر آسیب نبیند.

یکی از سوالات بی‌پاسخ در این رمان وجود فصل هشتم است. فصل هشت به نیت امام هشتم نوشته شده است و از نثری لطیف و خاکسارانه در برابر حضرت رضا(ع) برخوردار است. اما دقیقا چه ربطی به کلیت قصه دارد؟ حذف این فصل به پیرنگ چه آسیبی می‌‌زد؟ این را بگذارید در کنار پرحرفی راوی از حالات و حدسیات و قضاوت‌ها و نگرانی‌ها و امیدهایش… این موارد همگی با هم می‌توانند نمره هر اثری را در داوری خواننده کاهش بدهند هر چند دغدغه ملی نویسنده را محترم می‌دانم.

عنوان: برنامه‌نویس/ پدیدآور: وحید حسنی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۰۰/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید