اما این جمله نادر ابراهیمی، وسط کتاب فارسی دبیرستان دستم را گرفت و در من شوقی برای دیدار آن مرد به وجود آورد. دیدار با مردی که به قول نویسنده «از فراسوی باور ما میآمد». شاید چون نادر ابراهیمی، روایتهای رسمی و تکراری را کنار زده بود و با قلبش درباره امام نوشته بود، شاید چون «بنیانگذار کبیر انقلاب» یا «امام راحل» را که دوستشان نداشتم و قلبم با این القاب سخت و سنگین احساس بیگانگی میکرد، کنار زده بود و «حاج آقا روح الله» را پیش چشم ما نشانده بود. یا به عبارت بهتر، چشم ما را پی او روانه کرده بود.
پدر و مادرهای ما، که چشمهایی شاهد امام و انقلاب داشتند نیاز چندانی به گشتن دنبال امام نداشتند، آنها او را در همان دهه چهل و پنجاه، لاجرعه سرکشیده بودند. مرد، خودش را با کلمههایش، با تصمیمهایش، با فریادها و سکوتهایش، با عطوفتها و تشرهایش به آنها معرفی کرده بود. روایت خودشان را از امام داشتند. اما ما، اینطور نبودیم. تازه داشتیم دست چپ و راستمان را از هم تشخیص میدادیم که قیامت شد. امام رفت و یک 14 خرداد عجیب و غریب را تجربه کردیم. همه جا سیاه شد. بزرگی داغ را میدیدیم، دود آتشی که دل بزرگترها را سوزانده بود میدیدیم که سیاه و اشک آور همهجا را گرفته است اما نفهمیدیم چه کسی رفته است. بعدها هم کسی به صرافت معرفی او به ما نیفتاد. پیش فرض این بود که او مثل آفتاب واضح است. هرچه بود تعریف و تمجید بود، هرچه بود «یادبود» بود و اصل شخصیت ناخواسته از دید ما پنهان ماند. بعدتر وضع فرق کرد، کار به اختلاف کشید و هر گروهی امام را آنجوری که خودش میپسندید و ازش نفع می برد معرفی کرد. نتیجهاش همچنان، پنهان ماندن شخصیت اصلی این داستان بود.
چندسالی طول کشید تا کتاب «سه دیدار» را پیدا کنم . اثرگذار و دلنشین بود اما نویسنده اولش نوشته بود: «من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم.» این توضیح ذهن جوان آن روزهایم را به این تردید میانداخت که کجاهای کتاب، زاییده خیال نویسنده است و کجاهایش با واقعیت تطابق دارد. باز هم به جستجو افتادم، بعد از چرخیدن میان کتاب های موسسه تنظیم و نشر آثار امام و ناشرهای دیگر، به «خمینی، روح الله» رسیدم نوشته آقای روحالله قادری. خواندنی بود اما روی جلد کتاب نوشته بود: «بر اساس اسناد، خاطرات و خیال». باز هم با «خیال»ش مشکل داشتم. میخواستم امام را آنچنان که بوده ببینم.
گشت و گذار در کتابهای مربوط به امام بخشی از زندگی من ماند. کتابهایی که تاریخ محض نباشند و با قلمی ساده و صمیمانه، و از دریچه هایی تازه شخصیت او را روایت کنند. البته در این گشت و گذارها تنها نبودم، حتی جایی خواندم که آقای خامنهای گفته بود کاش کسی زندگی امام خمینی را به همان شیوهای که «رومن رولان» شرح حال «گاندی» را نوشته است مینوشت. معلوم شد که رهبر هم خودش دنبال چنین آثاری میگردد. هر روز کشف تازهای میکردم، یک روز به کتاب مینیمالی مثل«تا همیشه آشنا» میرسیدم که به قول خودش «تصویرهایی از زندگی امام خمینی» بود. روز دیگر به کتاب امام خمینی از مجموعه «یادگاران روایت فتح» و دیگر روز به «دایره المعارف مصور زندگی امام خمینی» نوشته آقای جعفر شیرعلینیا. بعدتر به «سطر اول» رسیدم که آقای دکتر محمدجواد مرادینیا در آن «حوادث و شخصیتهای تاثیرگذار در بیست سال اول زندگی امام خمینی» را شرح داده بود و به واسطه آن سر از خاطرات آیتالله پسندیده درآوردم.
«الف لام خمینی» که در سال 96 منتشر شد قبل از خودش اسمش به گوشم رسید و اسم دلنشینی بود. وقتی به دستم رسید احساس کردم آقای بهبودی همان گشت و گذارها را داشته و تشنگی آدمهایی مثل من را هم دیده و چشیده است. عطش برای سرکشیدن روایتهایی واقعی و تا حدی کامل از شخصیت و زندگی امام آن هم با زبانی صمیمانه و امروزی.
این کتاب، همان جایی بود که میشد زیراندازم را پهن کنم و ساعتها میان صفحاتش بگردم. در بخشهای ابتدایی کتاب مثل «اجداد ، خاندان پدری و مادری، کودکی و نوجوانی» به واسطه پژوهشهای قبلی، تسلط بیشتری داشتم، در مقام امتحان کردن کتاب و به نوعی «راستیآزمایی» برآمدم. آقای بهبودی، دست کم در این بخشی که من بلد هستم از همه منابع موجود استفاده کرده است و روایتش جامع و به حقیقت وفادار است. قلم کتاب هم چیزی بین تاریخنگاری و داستان است. به قول رسانهایها، «نرم خبر» است در مقایسه با اغلب خبرهای سخت و ثقیلی که پیش از این درباره امام خواندهایم.
البته این راه همچنان باز است. هم برای آقای بهبودی که جلد دوم کتاب را منتشر کند و ادامه زندگی امام را از سال 57 تا 68 بنویسد و هم برای دیگران. مهمتر اینکه نیاز نوجوان دهه هشتاد و نود به یقین متفاوت از نوجوانی ما دهه شصتیهاست.
شاید «الف لام خمینی»، برای نسل ما صمیمی و خواندنی باشد. اما نسلهای بعد، تشنه و پرسوال دنبال محتوایی به لهجه و زبان خودشان خواهند گشت، محتوایی که شاید لزوما کتاب نباشد، قالبی باشد نزدیکتر به سلایق و علایق زمانهی آنها.
انتهای پیام/