روایت فراز و فرود یک دانشمند در «شور ذهن»

منحنی سینوسی یک زندگی

04 آبان 1401

اگر اهل مطالعه باشید، حتما نام زیگموند فروید به گوشتان خورده است. کسی که بنیان‌گذار نظریه‌های به‌نام در علم روان‌شناسی است و پدر علم روان‌کاوی لقب گرفته است. بسیاری از کسانی که مطالعه جزو عادات روزانه جدانشدنی از زندگیشان محسوب می‌شود، برای روند زندگی و رسیدن به حس و حالی بهتر، به سراغ کتاب‌های روان‌شناسی نیز می‌روند، و در این بین، پس از مطالعات مختلف، این سوال به ذهنشان خطور می‌کند که فروید، شخصی که  نامش در تمامی آثار روان‌شناسی به‌چشم می‌خورد، چه کسی است؟ برای پاسخ به این سوال سراغ کتاب‌هایی می‌روند که به زندگی فروید پرداخته‌ باشند و از جمله کتاب‌های معروف در این زمینه کتابی است به نام «شور ذهن».

شور ذهن نوشته ایروینگ استون و ترجمه اکبر تبریزی و فرخ تمیمی، کتابی است که در قالب زندگی‌نامه به شرح زندگی زیگموند فروید می‌پردازد. ایروینگ استون نویسنده آمریکایی، به‌واسطه کتاب‌هایی که درباره زندگی‌نامه افراد برجسته تاریخ نوشته، شهرت یافته است؛ زندگی‌نامه‌هایی که هرکدام دری از دنیای در پس ابر افرادی مشهور را به رویمان باز می‌کند. دری که کلید آن، تنها عشق به مطالعه است.

ایروینگ استون با نام اصلی ایروینگ تننبام، در چهاردهم ژوئیه‌‌‌‌‌ 1903 در سان‌فرانسیسکوی کالیفرنیا به‌دنیا آمد. علت شهرت او در میان اهالی ادبیات، به‌دلیل خلق رمان‌هایی است که در ژانر زندگی‌نامه، به شرح زندگی و اتفاقات افراد مشهور و چهره‌های نام‌دار تاریخ، می‌پردازد.

در هفت سالگی، بعد از طلاق والدین و ازدواج مجدد مادر، نام خانوادگی ناپدری خود، استون، را انتخاب کرد و از آن پس با آن نام، به زندگی ادامه داد. او در تحصیل از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد و همواره از علم به عنوان زیربنای اصلی برای رسیدن به پیشرفت یاد می‌کرد. کتاب معروف او، شور زندگی، در حالی نوشته شد که او با پزشک معالج ون‌گوگ، دکتر فلیکس ری، دوستی عمیقی برقرار کرد. و در کنار همین دوستی، موفق به خلق شاهکاری در زندگینامه، به نام «شور زندگی» شد که به‌واسطه آن نامش در در دنیای ادبی شنیده شد. برخلاف رمان‌های استون که به زندگی افراد و اتفاقات آن می‌پردازند، از زندگی شخص استون، اطلاعات زیادی در دسترس نیست، و همین موضوع، دست ما را برای توصیف شخصیت نویسنده، بسته است.

ـ منحنی سینوس

استون در کتاب شور ذهن، به شرح زندگی زیگموند فروید، روان‌کاو اتریشی، با جزئی‌ترین اتفاقات آن می‌پردازد. فروید، عصب‌شناس و روان‌شناسی که برای پایه‌گذاری نظریه‌هایی که به آن دست یافت، سختی کمی نکشید. و اکنون، در عصر حاضر، تمام تلاش‌های او، برای ما عیان و قابل تقدیر است. روانشناسی که پدر علم روان‌کاوی لقب گرفت و با تمام مخالفت‌هایی که با نظریه‌هایش صورت گرفته است، کسی او را خارج از حیطه علم نوین روان نمی‌شناسد و همگان، سپاس‌گذار تلاش‌های بسیار او هستند.

فروید در خانواده‌ای متولد شد که تا لحظات آخر عمر نیز، عشق و علاقه بین اعضای آن پایدار بود. پدری که در همه حال پشتیبان فرزند، و مادری که با عشق و علاقه و ابراز آن، انرژی لازم برای ادامه راه‌های دشوار را در اختیار فرزندانش قرار می‌داد. البته که خانواده فروید به همین دایره ختم نمی‌شد. همسر فروید نقش اصلی را به عنوان مشوق وی در تمام طول زندگی‌اش ایفا می‌کرد. گرچه در عناوین علمی اسمی از او برده نشده است، اما حضور او باعث ثبات قدم همسر، و ثبت اسم فردی به نام فروید در تاریخ شده است.

زیگموند با همراهی خانواده‌ و با تلاش بسیار خود، موفق به قبولی در رشته  پزشکی در دانشگاه عمومی وین شد. نمرات و کار، به خوبی پیش می‌رفت، اما هدف او از تحصیل در این رشته، صرفا نشستن پشت میز و مداوای روزانه چند بیمار نبود! فروید علاقه وافری به تحقیق و پژوهش در رشته خود و زیرشاخه علم عصب‌شناسی داشت. همراه با دوستان و پزشکان هم‌رده خود، زمانی را در انستیتوی بیمارستان و دانشگاه صرف تحقیق بر روی موضوعات روز در این زمینه می‌کرد. آشنایی فروید با علم روان‌کاوی، به همین آسانی نبود. پس از چندین سال پژوهش بر روی موضوعات مختلف و صحبت با بیماران متفاوت، کم‌کم زمینه‌ شناختی آن برای او فراهم شده بود.

داستان زندگی علمی فروید، به منحنی سینوسی می‌ماند که لحظه‌ای اطمینان از جایگاهی که بر آن ایستاده است، وجود ندارد. اما چرا؟ چرا نمی‌توان با اطمینان از جایگاهش پیش رود؟ تاریخ به ما نشان داده است که همیشه، افراد سرشناس، برای ارائه نظریات اثبات‌شده خود، با گاردهای سفت و محکمی روبه‌رو شده‌اند. به‌طوری که گاه مجبور به عقب‌نشینی از موضع خود شده و با سرهایی پایین، سعی در ادامه زندگی به روش مرسوم و همراه با نظریات ثبت‌شده پیشین داشته‌اند.

اما فروید، جزو کدام دسته است؟ دسته‌ای که زندگی آرام و بی‌دغدغه را انتخاب کردند، و یا آن‌هایی که برای اثبات خود تا لحظه آخر، دست از جنگ نکشیدند؟

برای رسیدن به جواب این پرسش، باید به سراغ کتاب «شور ذهن» بروید!

ـ استون یا تولستوی؟

اگر از دید یک خواننده معمولی به کتاب نگاه کنیم، ایروینگ استون، تولستوی را هم در استفاده از اسامی، شکست داده است!

با توجه به حجم کتاب، که البته کم هم نیست، اسامی بسیار زیادی در کتاب نام برده شده که ضرورتی برای آن‌ها نبوده است. و البته ریزبینی و توجه بیش‌اندازه به جزئیات، فقط در بین اسامی در قلم نویسنده دیده نمی‌شود؛ بلکه او در شرح اتفاقاتی که در زندگی زیگموند فروید افتاده است، از هیچ نکته ریزی، فروگذاری نکرده است؛ و این برای خواننده‌ای معمولی همچون من، از حوصله خارج است. البته که اگر از دید یک روان‌شناس، که با رویکردی تحقیقاتی به سراغ این کتاب می‌آید نگاه کنیم، داستان متفاوت می‌شود. او در این کتاب می‌تواند به تمام خواسته‌ها و سوالاتش درباره فروید، جواب دهد. منبعی کامل و موثق برای روان‌شناسان اکنون. با این همه، نگاه ما به کتاب، از دید یک اهل ادبیات است، که به سراغ زندگی‌نامه فردی مشهور رفته است و در انتهای کتاب به این نتیجه رسیده است که به‌جای مصرف 900 صفحه کاغذ، با به عمل آوردن صرفه‌جویی و صرف نهایت 600 صفحه، می‌شد کتابی جامع در اختیار خوانندگان قرار گیرد.

ـ هیچ‌کس بی‌عیب نیست

برای امثال منی که قبل از مطالعه این کتاب، اطلاعاتمان از فروید اندک بود، این کتاب منبع اطلاعاتی است که گاهی برای هضم آن، نیازمند صبر و حوصله هستید. این که ما همیشه شخصیت‌های تاریخی و فرهیخته را سوای از انسان‌های عادی جامعه می‌دانیم، تقصیر خودمان نیست؛ زیرا اطلاعاتی که از زندگی هرکدام در اختیار داریم کم است! پس هنگامی که با چنین بارشی از اطلاعاتی روبه‌رو می‌شویم، تعجب و شگفتی، چیز عجیبی نیست!

فروید نیز مانند بسیاری از ما، شخصیتی لجباز داشت. از نظر این جانب، مشهودترین نکته شخصیتی او در این کتاب، همین بود. وقتی کسی به ما بگوید شخصی لجباز هستیم، شاید به خوبی درک نکنیم و با جبهه‌گیری در صدد مخالفت برآییم. اما وقتی شخصیتی لجباز در مقابل ما ظاهر می‌شود، به عیان تمام ویژگی‌های یک فرد لجباز پیش چشممان نمایان می‌شود. و البته که این از مهارت‌های نویسنده‌ای زبردست است که ویژگی‌های شخصیتی فرد مورد نظر را بتواند به خوبی در دل نوشته‌هایش، بگنجاند.

نویسنده به‌خوبی در دل تمام اتفاقات و پیشامدهایی که روایت می‌کند، نکات مشهود شخصیتی فروید را به خواننده نشان می‌دهد، و همین موضوع، به خواننده متذکر می‌شود که حتی فردی مشهور و روان‌شناسی مطرح نیز، از عادات و عیوب شخصیتی، مبرا نیست!

ـ برآمد دستانمان

اگر کتاب شور ذهن، در دست روان‌شناسی اهل مطالعه قرار گیرد، حرف و صحبت بر سر نقد کتاب، بسیار است. زیرا او، علاوه‌بر زندگی‌نامه، به نکات علمی بیان شده در دل کتاب نیز می‌پردازد و درصدد بحث و گفتگو با اهالی فن در این زمینه است. اما چه کنیم که این قلم، خواننده‌ای معمولی بیش نیست و جز ارائه مطالبی از این دست، چیز دیگری از دستش برنمی‌آید. امید است که همین اندک برآمد دستانمان، برای خوانندگان مفید واقع شود.

 

عنوان: شور ذهن؛ داستان زندگی زیگموند فروید/ پدیدآور: ایروینگ استون، مترجم: اکبر تبریزی و فرخ تمیمی/ انتشارات: مروارید/ تعداد صفحات: 919/ نوبت چاپ: هفتم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید