وجه تسمیه رمان همزاد ناظر به بازنمایی شگفتانگیز در روابط شیرزاد و شهرزاد به عنوان دوقلو است. باید توجه داشت تعلیق داستان در صورت عدم پرداخت رمان به مسئله دوقلوها و ارتباط با یکدیگر با تصادفی بودن بسیاری از این الهامات که در طول داستان به شیرزاد میشود قابل توجیه نبود. در مورد دوقلوها معمولا به یک همزمانی حالات مشترک باید پایبند باشیم. در حالیکه در این رمان اتفاقی که برای شهرزاد میافتد با حالاتی که برای شیرزاد رخ میدهد در یک زمان نیست. نویسنده برای اینکه به این مسئله بپردازد به نوعی احکامی را که برای برخی از دوقلوها وجود دارد به شخصیت داستانیاش تسری داده است.
اما به هر حال نمایاندن قدرت روح یا نیروی برتر است که دغدغه اصلی نویسنده بوده است. دیگر اینکه سه نیروی برتر در رمان وجود دارد: نوعی از آن شکلی است که شیرزاد به علی شجاع و کیان آموزش میدهد تا در کشتی استفاده کنند. بخش دیگری که نیروی برتر به کمک آن میآید وجه پلیسی رمان است. ماجرای آدمربایی و کشف محل اسکان آنها از این دست است. اما موقعیت دیگری که این نیروی روحانی در آن کارکرد پیدا میکند مقابله شیرزاد و سمندر است که در نهایت فریبکار بودن سمندر در آن آشکار میگردد.
شخصیت شیرزاد در این رمان شخصیت ویژهای با کارکرد فنی شخصیت نیست. شیرزاد ارادهای از خود ندارد و تنها چیزی که موضوعیت دارد آنچه است که به او الهام میشود و فراتر از شیرزاد است و شیرزاد هم از آن پیروی میکند. آنچه تعیینکننده است، الهام موجود در داستان است، حوادث آنچنان تعیین کننده نیستند. حوادث در خدمت الهام قرار میگیرند. آنچه در این رمان بیان میشود این است که نیروی برتر قدسی و متافیزیکی وجود و اتفاقا این وجود از شدت و قدرت هم برخوردار است. نویسنده قدرتی ماورائی به شیرزاد داده است؛ در حالیکه ما هنگامی که به سابقه شیرزاد دقت میکنیم، مقدمات مناسب با این قدرت را در او جز اینکه روی تشک کشتی میرودف نمیبینیم. بعدها این قدرت ماورایی شیرزاد تا جایی پیش میرود که او ادعا میکند تو از دنیای روح هیچ چیزی نمیدانی کسی میتواند این سخن را بگوید که مسلط به دنیای روح باشد.
درونمایه زمانی در یک اثر اهمیت پیدا میکند که به رمانِ اندیشه نزدیک شود. یعنی آنچه مهم است تفکر غالب است. در این رمان مسئله الهام تعیین کننده است؛ اما برای ما در مورد چگونگی الهام، چرایی آن، و اینکه در چه زمانی میافتد و چه در شرایطی دارد، سوالهای متعددی باقی میماند، که در رمان برای آنها پاسخ مناسب وجود ندارد. حتی شیرزاد هم آدم مناسبی نیست که بتواند به این سوالها پاسخ بگوید. او تنها یک تجربه فراحسی دارد. اما علم او به این تجربه بیش از این نیست. شیرزاد اذعان میکند که مانند قوطی کبریت در میان رودخانهای افتاده است و باید برود. اما چرایی آن و مقصد آن را نمیداند. اگر «همزاد» رمان اندیشه بود بایستی به این سوالات توجه بیشتری میشد. در رمان اندیشه میخواهیم ذات الهام و عالم الهام را کشف کنیم؛ و نویسنده باید توجهش را معطوف به آن کند که این وجه قضیه نمود پیدا کند. از اینرو، میبینیم حتی در مواجهه شیرزاد با سمندر حرفهای شفافی در اینباره، زده نمیشود و تنها فرمانبرداری پرندگان از شیرزاد حجت صحت حرفهای او قرار میگیرد. اگر قرار بود الهام اصالت پیدا کند در رمان باید روی این نکات انرژی بیشتری صرف میشد و نویسنده آنها را دقیقتر وارد قصه میکرد و سپس به تفسیر آنها میپرداخت. در این رمان برتری نیروهای متافیزیکی بر منطق مادی مورد توجه قرار گرفته است. ارادهای که شیرزاد از خود ندارد باعث میشود تبدیل به نیروی برتری شود که برای خودش هم ناشناخته است. اما غلبه همین جنبه در نهایت در شخصیت بعضی دیگر هم رسوخ میکند. از نیمه داستان به بعد سروان کمابیش شیرزاد شده است. در آرام و کیان هم این تحول را داریم اینجا ما باید بیشتر متوجه متافیزیک باشیم تا چراهای دیالکتیکی.
از هر دو منظر متافیزیکی و دیالکتیکی سوالهایی در داستان ایجاد شده که پاسخی روشن به آنها داده نمیشود. در صفحات اول رمان واقعیتگراست. جالب است که شهرزاد در کودکی پیشبینیهایی درباره آینده کرده است اما در ادامه داستان نمیتواند برخی مسائل را پیشبینی کند. به عنوان مثال اینکه از چه راهی به درمانگاه برود. اگر دارای قدرت متافیزیک است، شهرزاد بایستی این پیشبینی را میکرد که اسد و احد در راه کمین او هستند. یا اگر در ابتدای رمان به عنوان مثال شهرزاد به برادرش میگفت که در این مسابقات شرکت نکند، خواننده میپذیرفت که متافیزیک در نهایت در داستان پیروز میشود. نویسنده سوالهای دیگری را هم پیش میکشد که لاینحل باقی میماند. مثلا معلوم نیست فریدون و طبری با هم چه مسئلهای داشتهاند که باعث میشود طبری از فریدون به بدی یاد کند؟ یا اینکه احد و اسد چگونه به صورت اتفاقی به شهرزاد بر میخورند و او را میکشند؟ آیا از قبل طرحی برای انجام این کار داشتهاند؟ اگر در ادامه داستان، شیرزاد به تنهایی و بدون کمک شهرزاد عمل میکرد، جنبه پلیسی رمان گیراتر و جذابتر میبود.
و اما در پایان رمان، پیروز شدن حقیقت، شجاعت، خودباوری و خداباوری با تغییر شخصیتها ممکن میگردد. همه دچار تغییر کیفی میشوند. در پایان داستان هیچکدام از شخصیتها موقعیت قبلی خود را ندارند، و به وضعیت جدیدی رسیدهاند.
عنوان: همزاد/ پدیدآور: نورالدین آزاد/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۱۵/ نوبت چاپ: چهارم.
انتهای پیام/