شخصا عاشق عنوانهایی هستم که پس از خواندن متن متوجه شوم عصاره و چکیده روایت است. «خانواده ابدی» از این دست عنوانهاست. کتاب خانواده ابدی قرار است روایت زندگی شهید عشرت اسکندری باشد. بانو و مادری که در سالهای ترور، قربانی خشونت منافقان شد. آن هم به طرزی فجیع و اگر برخورنده نباشد باید گفت به شکلی کاملا دراماتیک. انگار سناریویی نوشته شده برای ساخت یک فیلم مهیج در گونه وحشت. درست است که عنوان فرعی کتاب، «روایت زندگی شهید عشرت اسکندری» است اما من ترجیح میدهم آن را روایت خانواده اسکندری بدانم. این زیر عنوان بهتر و بیشتر با محتوای متن همخوانی دارد. زیرا نویسنده انتخاب کرده که چگونه ضمن ثبت زندگی و نحوه شهادت عشرت اسکندری، چگونگی تابآوری، ادامهدادن و بالیدن یک خانواده پرثمر را نشان دهد. کتاب با قدرت روایت و چیدن اسلایدی تصاویر، الگویی تمیز و کمنقص از قدرت زندگی را نشان میدهد. خواندن خانواده ابدی حتی برای مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران درسآموز است چرا که درمییابند چگونه نظام سالها ایستادگی کرده و همچنان ادامه میدهد. البته که در برخی موارد از زبان روایان جملاتی مستقیم و شعاری در این زمینه گفته شده ولی در کل اثر، خلوص روایت و حوادث آنقدر بالاست که آن چند مورد چندان توی ذوق نمیزند.
در بخش پیش از آغاز، و پس از مقدمه نویسنده، از زبان دختر بزرگ شهید روز ترور را به شکل موجز و فشرده میخوانیم. حالا ما میدانیم چه اتفاقی افتاده اما جزئیات مشخص نیست و این قلاب گیرایی است برای جذب خواننده و همراه کردن او تا آخر کتاب. فصل اول کتاب به صورت رسمی، با روایت کودکی عشرت، از زبان همسرش آغاز میشود. این هم تصمیم جالبی است که نویسنده گرفته چرا که شوهر آینده شهید عشرت، پسرعموی او بوده و میتوانسته کودکی او را به واسطه زلزلهای که روی داده به خوبی به یاد بیاورد. شاید اگر معصومه رامهرمزی، تمام اطلاعاتش درباره کودکی عشرت را با زاویه دید سوم شخص مینوشت؛ کاری معمولی بود و این امتیاز در آن به چشم نمیخورد.
راویان در فصلهای مختلف تغییر میکنند اگرچه ممکن است در فصلهای دیگر تکرار هم شوند یا یک فصل دو یا سه راوی داشته باشد. معمولا ضبط خاطره از افراد مختلفی که با حادثه یا شخصیتی در ارتباط بودهاند و سپس پیاده کردن آن، شکلی شلخته و بدون هدف پیدا میکند اما رامهرمزی توانسته به سلامت از این مرحله عبور کند. او ابتدا یک خط سیر روایی منسجم و طرح برای کتاب خود در نظر گرفته و سپس از میان خاطرات هر فرد، آن بخش را که نیازمند روایتش است گلچین کرده و در واقع تدوین نموده است. به خاطر همین کارگردانی حساب شده، ما با یک فرم داستانی مواجهیم که البته نویسنده در محتوای حوادث دستی نبرده و فقط راویان را طوری گزیده که به شکل دو امدادی چوبها را به دست هم برسانند و داستانی منسجم رقم بخورد.
درست است که در کتابهای زندگینامه، خاطرهنگاری و این نوع مستندات قرار است با وقایع تاریخی آشنا شویم و اطلاعات درستی کسب کنیم اما باید بپذیریم دعوای میان روایتپژوهان و داستاننویسان باید به پایان برسد. اگر نویسندهای از پشتوانه ادبی و تجربیات داستاننویسی خود برای نگارش چنین آثاری استفاده کند نتیجهاش تولید محصولاتی ارزشمندتر و جذب مخاطب بیشتر است. جذب مخاطب به شکلی شرافتمندانه، نه به واسطه صورتینویسی، سانتیمانتالیسم و رمانتیکگرایی که فقط در دوره کوتاهی خواننده غیر حرفهای را راضی میکند و جیب ناشر را پر. باید کتابهایی که فرزند مشترک ادبیات و اسناد هستند تولید شوند نه با شتاب و نه توسط نانویسندگانی که توانایی نوشتن در هیچ عرصهای ندارند و فقط برای مطرح شدن با اندکی مبلغ حاضر میشوند سوژه را به اصطلاح دوباره شهید کنند.
در این کتاب نویسنده از زبان راویانش ناله و نوحه سر نمیدهد اما با این وجود در حین خواندن آن اندوه با سنگینی تمام، مرا خرد کرده بود. این که برای نشان دادن درست واقعه فقط کافی است آن را با سادهترین کلمات روایت کنیم کاملا در این کتاب کار کرده است. البته که رسیدن به همین نقطه تجربهای است که معصومه رامهرمزی از ادبیات و روایتنویسی کسب کرده است. اما از دید من فقط به عنوان خواننده باید وزن و حجم برخی روایتها جابهجا میشد. شخصیت اصلی کتاب و بهانه روایت، شهید عشرت اسکندری است که ما درباره او کم میخوانیم. مانند یک قطره رنگی درون حلال حل شده است که مدام از او یاد میشود اما حضورش کمرنگ است. خواننده عطش بیشتر دانستن از او را دارد اما از زندگی محسن اسکندری، همسر شهید، زیاد میخواند که به گمان من باعث سقوط روایت در بخشهایی شده است. اگر دست محقق خالی بوده و تمام تلاشش را برای یافتن نکات بیشتر کرده است باید به وی حق داد اما شاید با دیدهشدن و خواندن کتاب، راویان بیشتری پیدا شوند که جورچین این ماجرا را تکمیلتر کنند.
با وجود اینکه سعی شده شهید اسکندری یک مادر و زن خانهدار نشان داده شود اما بعضی خاطرات را که کنار هم میچینیم میتوان نتیجه گرفت او فعالیتهایی در زمینه انقلاب و روشنگری ضد منافقان داشته است. بله این فعالیتها سازماندهیشده نبود عشرت اسکندری مادری دلسوز بود که عاشق وطن و انقلاب بود او یک مسئول یا بسیجی فعال نبود که با منطق ضد انقلاب خونش حلال باشد اما برجسته کردن دغدغه زن خانهدار انقلابی میتواند الگوی قشنگی باشد. همیشه که در میان فعالان نامدار و زندانی رفته اوایل انقلاب نباید دنبال اسطوره گشت.
نثر و زبان نویسنده، پختگی بیشتری نسبت به آثار قبلی ایشان دارد. روان و بیدستانداز است. به جز یکی دو مورد خطای راوی در لحن و نوع نگاه، مشکل چشمگیری وجود ندارد. آنهم مربوط به جایی است که راوی بین کودکی و بزرگسالی دست و پا میزند راوی در زمان حال و بزرگسالی روایت میکند اما لحنش کودکانه است.
طرح جلد کتاب اصلا جذبکننده نیست. از آن کتابهایی است که با وجود استفاده از کاغذ و مقوای با کیفیت و حتی uv روی عنوان اما طرح معناداری ندارد. یک لکه خون روی زمینه گلداری که چادر یا پیراهن شهید یا حتی کاغذ دیواری هم نیست. به هرحال از آن طرحهایی است که با توجه به طرح جلدش ترغیب به خریدش نمیشویم.
خانواده ابدی، واقعا ابدیاند و سوژه بسیار پرکششی برای تولید محصولات هنری ثانوی. از همان قهرمانهایی که ما بدون اغراقش را در وطن داریم اما گذاشتهایم خاک بخورد.
عنوان: خانواده ابدی، روایت زندگی شهید عشرت اسکندری/ پدیدآور: معصومه رامهرمزی/ انتشارات: حماسه یاران/ تعداد صفحات: ۲۸۰/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/