گفت‌وگو با معصومه صفایی‌راد درباره «استانبولچی»

گوگل نمی‌تواند درباره تجربه‌های شخصی چیزی بگوید/ آنچه گفتم همه استانبول نیست

14 مرداد 1402

معصومه صفایی‌راد از آن نویسندگان جوان اهل سفر است که با نوشتن تلاش می‌کند تا دیده‌های خود از سفرهایش را با خوانندگانش هم به اشتراک بگذارد. البته او برای سفرهایش دنبال چیزهایی می‌گردد تا روایتش با روایت‌های دیگر، تفاوت‌هایی داشته باشد و فقط شرح سفر و اتفاقاتی که در آنجا برایش افتاده نباشد.

کتاب «استانبولچی» سومین سفرنامه این نویسنده جوان است که مانند کتاب «آنجا که باد کوبد» محرم را در باکو روایت می‌کند، به روایت مراسم‌های دهه اول محرم در استانبول می‌پردازد.

در ادامه گفت‌وگوی من با این نویسنده اهل سفر را در خصوص «استانبولچی» می‌خوانید.

ــ هنگام مطالعه کتاب اطلاعات تاریخی و مذهبی قابل توجهی نظر مخاطب را جلب می‌کند. ذکر این اطلاعات بیانگر تسلط بالای شما بر موضوعات تاریخی و مذهبی است. این اطلاعات را قبل از سفر به دست آورده بودید یا بعد از آن مطالعه کردید؟

صفایی‌راد: تمامی منابع تاریخی و مذهبی در انتهای کتاب ذکر شده است. من قبل از سفر برخی از این منابع را مطالعه می‌کنم. هم به خاطر اینکه اطلاعات اولیه از جایی که می‌روم داشته باشم و هم اینکه بتوانم برای ادامه سفر برنامه‌ریزی کنم و بدانم کجا می‌روم یا نمی‌روم. به همین دلیل یکسری از منابع را قبل از سفر مطالعه کردم. یکسری از موارد هم بود که بعد از سفر خواندم. به این دلیل که ممکن است مطلب اولیه‌ای که خوانده‌ام را فراموش کرده باشم و دقت در نگارش کم شود. بنابراین مطالعه تقسیم‌بندی شده است. یعنی هم قبل سفر مطالعه دارم هم بعد از آن. مورد داشتیم که بعد از سفر وقتی دقیق‌تر به موضوعی نگاه می‌کنم و نماد و نشانه جدیدی می‌بینم کنجاکاو می‌شوم که موضوع چیست، اینجاست که باید بخوانم تا به جواب برسم.

آنچه در این کتاب گفتم همه استانبول نیست

ــ مخاطب با خواندن کتاب شما، با چه کتابی موا‌جه می‌شود؟ سفرنامه می‌خواند یا اینکه با تاریخ استانبول آشنا می‌شود و یا اینکه صرفا می‌خواهد با «محرم» درآن شهر آشنا شود؟ چون پرداختن به جزئیات در کتاب خیلی زیاد است، گاهی خواننده گم می‌کند که کجای داستان بوده است.

صفایی‌راد: پرداختن به محرم در استانبول بخشی از هدف سفر من بود و قطعا همه هدفم نبود. من دلم می‌خواست شهر و آن‌چه که در تاریخ گفته شده را ببینم. مثلا خیلی می‌شود راجع به شهر «آمو‌ت» حرف زد ولی شاید سلیقه کسی نباشد که در مورد تاریخ آن شهر بداند و درباره جزئیات گذشته‌ و حال اطلاعات پیدا کند. ولی خب، این انتخاب، سلیقه من بود. شهر استانبول برای من شهر جذابی بود. صرفا نه به دلیل آنچه که الان است، بلکه به خاطر آنچه بوده است. تاریخ این شهر آنقدر سنگین است که به راحتی نمی‌توان از آن عبور کرد. انتخاب افراد با هم فرق دارد ولی انتخاب من این بوده که استانبول امروز را همراه استانبول دیروز را همزمان با همان تاریخ ببینم. نمی‌خواستم صرفا به گشت و گذار در زمان حال بسنده کنم. اینکه چقدر در این مسیر موفق بودم یا نه یک بحث دیگر است. بحث این انتخاب این است که یک سری افراد دوست دارند و همراهی می‌کنند و یک سری نه!

فکر من این بود که شاید این موقعیت پیش نیاید که یک آدم معمولی بخواهد برود و تاریخ عثمانی یا ترکیه را مطالعه کند. من دوست دارم وقتی درباره یک کشور مطالعه می‌کنم یک شمای کلی از آن به دست بیاورم. مثلا وقتی سفرنامه ویتنام را مطالعه می‌کنم باید یکسری اطلاعات در مورد جنگ ویتنام به دست بیاورم. این‌که این جنگ هولناک اتفاق افتاده و مردم آن چندین سال بعد از جنگ هم با تبعات آن دست و پنجه نرم می‌کردند. وقتی کسی به ویتنام برود و فقط از خوردنی‌هایش تعریف کند، شاید برای من خیلی مهم و جذاب نباشد که بروم و درباره آن تحقیق کنم و اطلاعات به دست آورم. از آن‌جایی که ملت ما به آن معنا زیاد تاریخ‌خوان، اهل تحقیق و جستجوگر نیستند، وقتی درباره یک کشور می‌شنویم و یا تجربه سفر به آن را می‌خوانیم، فرصتی است که یک دید کلی از آن کشور به‌دست بیاوریم. این مطالعه وقت و هزینه زیادی از ما نمی‌گیرد. ممکن است برخی افراد از این موضوع خرسند شوند و مطالب بیشتری دنبال کنند و حتی به موضوع مورد علاقه آن‌ها تبدیل شود. قطعا آنچه که من در این کتاب گفتم، همه استانبول و تاریخ عثمانی نیست. اگر برای کسی جالب باشد، خودش می‌رود و دنبال می‌کند و مطالب بیشتری می‌خواند. این ایده و فکر من در نوشتن سفرنامه است. خب این دو لبه یک تیغ است. به همین علت، دو نوع واکنش دریافت می‌کنم. از یک عده واکنش خیلی مثبت دریافت می‌کنم و می‌گویند چقدر خوب که به این مطلب پرداخته‌اید و از یک عده هم واکنش خیلی منفی دریافت کردم، این‌که من نمی‌خواستم این قدر اطلاعات زیاد در مورد تاریخ این کشور به‌دست بیاورم و فقط می‌خواستم بدانم در محرم چکار می‌کنند.

دلیلی ندارد که در کل کتاب منتظر محرم باشیم

ــ چیزی که در کتاب دیده‌ می‌شود و کمی هم آزاردهنده است پرداختن زیاد به یک موضوع است. همچنین ارجاعات تاریخی و دینی در متن خیلی زیاد بود، به‌طور مثال در صفحه 106اولین مواجه شما با محرم در استانبول رخ داد. چرا این‌قدر به حواشی و جزئیات می‌پرداختید؟

صفایی‌راد: در مورد اینکه چرا دیر به محرم در استانبول پرداختم باید بگویم که به دلیل این‌که ما اول رفتیم ترکیه و هنوز جانیفتاده بودیم و دنبال مراسمات می‌گشتیم. چون به هر حال استانبول مثل ایران نبود که در دهه محرم سر هر کوچه روضه پیدا کنید. باید برای پیدا کردن یک مجلس روضه از یک سمت شهر به سمت دیگر آن می‌رفتید. شما هرچقدر آنجا مسجد ببینید لزوما به این معنی نیست که مراسم هم است. خود آن مرحله، مرحله‌ای طولانی است و این طور نیست من در بدو ورود به شهر بتوانم در مورد محرم آن‌جا صحبت کنم. در ثانی دیدن شهر هم مطرح است. حالا دوباره برمی‌گردیم به مسئله قبل که خود دیدن شهر شاید دو روز طول بکشد ولی وقتی راجع به حواشی صحبت شده، حجم بیشتری اشغال کرده است. حتی در عنوان کتاب هم تعمدا به محرم اشاره نکردم. یعنی اگر این کتاب را با دیدگاه سفرنامه محرمی بخوانیم، این فکر به ذهن‌مان می‌آید که پس محرم کجاست؟ و از همان صفحه اول دنبال محرم بودنش می‌گردیم. ولی وقتی به عنوان سفرنامه استانبول شروع به مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که یک جاهایی هم راجع به محرم صحبت شده. اتفاقاتی که افتاد اینطور بود که شب اول نتوانستند آنجا را پیدا کنند، روز دوم ساعت‌هایشان هماهنگ شد، تا اینکه در یک زمانی به محرم رسیدند. اما در مجموع دلیلی ندارد که در کل کتاب منتظر محرم باشیم. چیز‌های دیگری هم هست که در‌موردشان صحبت می‌شود. بخشی هم در مورد خود شهر است و توضیح دادم که چون می‌خواستم سه موضوع محرم، خود شهر وخودم را کنار هم پیش ببرم. چون تصمیم گرفته بودم در این سفر از روابط شخصی خودم و چالش‌هایی که با آن مواجه بودم هم حرف بزنم.

ثبت جهانی تجمع عاشورای استانبول در گینس

ــ استانبول و ترکیه بیشتر به تفریح و سرگرمی معروف است، چه شد که شما استانبول را برای سفر در محرم و نوشتن سفرنامه انتخاب کردید؟

صفایی‌راد: یکی از دلایل انتخابم همین شهره بودن استانبول به تفریح بود. ضمن اینکه اطلاع پیدا کردم که در ترکیه‌ای که بیشتر به خوشگذرانی معروف است، تجمع شیعیان در روز عاشورا را به ثبت جهانی گینس رسانده است. این موضوع، چیز عظیمی است. برای خودم خیلی قابل توجه بود که چرا تا به حال راجع به استانبول چنین برداشتی نداشتم. چرا همیشه فکر می‌کردم که استانبول لب دریاست و … دلیل دومم برای انتخاب استانبول این بود که سفر من زمانی شروع شد که مرزها را بعد از کرونا به تازگی بازگشایی کرده بودند. هنوز خیلی از کشورها می‌ترسیدند که مرزها را برای توریست‌ها باز کنند. چون ترکیه کشوری است که خیلی روی توریست‌ها حساب کرده و پیشرو است، برای همین جزو اولین کشورهایی بود که با رعایت قوانین و کارت واکسن، اجازه ورود توریست‌ها را داد. برای همین در آن زمان من انتخاب‌های زیادی نداشتم، هرچند خودم هم دوست داشتم به استانبول سفر کنم.

دنبال تفاوت‌ها بودم

ــ در ایران هم مناطق تاریخی و سنتی زیادی وجود دارد که مراسم محرم را بسیار جذاب و جالب برگزار می‌کنند، چرا سراغ سوژه‌های وطنی نمی‌روید؟

صفایی‌راد: من تا جایی که توانستم و برایم جای سوال داشت به شهرهای مختلف سفر کرده‌ام. مثلا محرم پارسال یا سال‌های گذشته این کار را انجام داده‌ام. مثلا برگزاری مراسمات محرم در تبریز برایم سوال بود که رفتم و دیدم. یا اینکه یزد هم مورد جالبی است اما هنور فرصت نشده که به آنجا سفر کنم. ولی خب انتخاب من این بود که به استانبول سفر کنم. من اول به جاهایی سفر کردم که جذابیت بیشتری داشت و سوال بیشتری در مورد آن داشتم. برای همین چون بیشتر عزاداری‌های ایران را یا از تلویزیون یا رسانه‌های دیگر دیده بودم. البته این به این معنی نیست که دلم نمی‌خواهد بروم و ببینم. نه، اتفاقا دوست دارم بروم و ببینم. اما اینکه عزاداری آدم‌هایی که در نوع دینداری و حتی مذهب خیلی با من تفاوت دارند را ببینم برای من سوال بزرگتری بود. اگر در یزد مراسم خاصی برگزار می‌شود، به نظر می‌آید که مردم و شیعیان یزد با من تفاوت چندانی با من ندارند. من دنبال آن تفاوت‌ها بودم. جذابیت‌های عزاداری یک طرف و نوع تفاوت در طرف دیگر. الان می‌توانم با دیدن عزاداری‌های مردم ترکیه بگویم که جذابیتی که در عزاداری‌های مردم ترک تبریز بود در ترکیه نبود. اما این ‌دلیل نمی‌شود که به ترکیه نروم. من می‌خواستم که این تفاوت‌ها و مردم ترکیه را ببینم. ما و مردم ترکیه در یک چیز مشترک هستیم، من می‌خواستم ببینم که مردم ترکیه این نقطه مشترک را چگونه برگزار می‌کنند.

اهل سفر پرهزینه نیستم

ــ در طول مطالعه کتاب می‌بینیم که شما خیلی سعی می‌کنید که صرفه‌جویی کنید و زیاد خرج نکنید. ممکن است این سوال برای مخاطب پیش بیاید که شما الزامی داشتید که با این شرایط ترکیه بروید؟ این دغدغه شما از کجا نشات می‌گیرد که به این سفر بروید و ببینید و بنویسید؟

صفایی‌راد: اول این‌که ارزان سفر کردن واقعا یک هنر است. با این سن و شخصیتی که دارم اهل سفر پرهزینه نیستم و باید بگویم سفر پرهزینه لذت کمتری برایم دارد. این که فکر کنم با من مثل یک توریست برخورد شده و بسیار گران و بیشتر از قیمت واقعی با من حساب کرده‌‌اند حس خوبی به من نمی‌دهد. من این مدل مواجهه در سفر را اصلا دوست ندارم. ولی از طرف دیگر این‌که ما در این سفر دچار مشکل مالی شدیم چندین بعد داشت که توضیح هم دادم. یک بعد، اشتباه محاسباتی بود. از طرف دیگر من این دغدغه را داشتم حتما به این سفر بروم و تلاش هم کردم که حتما انجام شود. این موضوع به این معنی نبود که من آن زمان هزینه سفر را نداشتم، بلکه در محاسبات هزینه سفر اشتباهی رخ داده بود که البته این اشتباه از جانب من نبود. مثلا برای ما جایی در نظر گرفته بودند که اسکان در آن محل کلا منتفی شد و هزینه عظیمی از سفر برای اسکان خرج شد. این به هم خوردن برنامه‌ریزی‌ها، دلیل دیگری برای صرفه‌جویی‌ها بود. نکته دیگر این‌که من فردی هستم که درآمد بالایی ندارم که بخواهم با بخشی ازحقوقم زندگی کنم و بخش عظیمی از آن را برای هزینه سفر کنار بگذارم. برای همین ذره‌ذره باید برای سفرم ذخیره می‌کنم . چون واقعا به سفر فکر می‌کنم و همیشه دغدغه سفر دارم. تمام روزهایی که امکان سفر را نداشته باشم این برنامه‌ریزی را دارم که مثلا این ماه چه کاری انجام دهم تا بخشی از درآمدم را به این امر اختصاص دهم که کم‌کم شرایط سفر را مهیا کنم. چون آدم‌های معمولی مثل من نمی‌توانند جور دیگری به سفر بروند. نمی‌توانند یکسال نخورند یا کل حقوق را برای سفر ذخیره کنند. باید ذره‌ذره جمع کنند و همان‌طور هم با مدیریت خرج کنند.

دغدغه‌ام این نبوده متمایز باشم

ــ در حال حاضر سفر رفتن برای نویسنده‌ها به یک کنش تبدیل شده است و با آن احساس تمایز پیدا می‌کنند. آیا شما هم با این‌که به سفر بروید و از آن سفر بنویسید دنبال متمایز بودن‌اید؟

من اساسا دغدغه‌ام این نبوده که احساس تمایز کنم. من فکرم این بوده که به دلایل خودم به سفر بروم. حالا این‌که نویسندگی هم مطرح شده و یا این‌ها اصلا چنین احساسی که شما گفتید را ندارم و اصلا تا به حال به این موضوع تمایز فکر نکرده‌ام.

ــ قبل از این‌که به سفر بروید چقدر راجع به آن شهر مطالعه می‌کردید؟

صفایی‌راد: خیلی. هر چیزی که در مورد آن شهر بتوانم پیدا کنم، بخوانم، بشنوم و ببینم، از فیلم، آهنگ، پادکست، کتاب، جستجوی اینترنتی گرفته تا هر چیزی که بتواند یک شمایی از آن شهر را به من بدهد و کمک کند که کمتر در موقعیت‌های بحرانی قرار بگیرم را می‌خوانم و می‌شنوم. چون بعضی از افراد معتقدند که باید خودمان برویم و در موقعیت قرار بگیریم و وارد چالش شویم. اما شما هرچقدر هم برنامه‌‌ریزی درستی کرده باشید باز هم دچار چالش خواهید شد. چون اصلا امکان ندارد اتفاقات عینا مطابق برنامه‌ریزی رخ دهد. من تقریبا سعی می‌کنم تمام چیزهایی که قرار است برایم اتفاق بیفتد را پیش‌بینی کنم و برایشان چاره‌اندیشی داشته باشم. ولی خیلی موارد هست که نتوانستیم پیش‌بینی کنیم و یا این‌که اساسا برای برخی اتفاقات نمی‌توان چاره‌ای کرد.

بدون اینکه قصه مکان را بدانیم رفتن به آنجا لطفی ندارد

ــ منظورم از سوال قبل مطالعه راجع به مکان‌های تاریخی و مذهبی شهر بود. چون مثلا یک موزه را با جزئیات کامل برای همسرتان توضیح دادید و تمام جزئیات و اتفاقات آن را توصیف کردید.

صفایی‌راد: جواب این سوال برمی‌گردد به همان سوال اول که آیا قبل از نوشتن کتاب منابع را مطالعه می‌کنید یا بعد از آن، که توضیح دادم که یک سری از منابع را قبل از سفر و نگارش کتاب مطالعه می‌کنم. مثلا وقتی من می‌خواهم به موزه معصومیت بروم باید بدانم چه ماجرایی دارد وگرنه وقتی شما قصه آن‌جا را ندانید، رفتن به آن مکان لطفی ندارد. برای شما مهم نیست که این گیره مو برای کدام دختر است و کجای داستان چه اتفاقی افتاده است. وقتی این‌ها را ندانید همه می‌شود یک سری خرده‌ریز که انگار به یک مغازه خرده‌فروشی یا سمساری نگاه می‌کنید. طبیعتا باید یک سری از موارد را از قبل بخوانید و بدانید. یک‌‌سری از جزئیات هم بعدا به متن اضافه می‌شود. مثلا فلان‌ جای آن مسجد، به این منظور بود، این مورد اشکالی هم ندارد که بعدا مطالعه شود و اطلاع حاصل شود. مهم این است که شما از یک کلیتی از فضا لذت برده‌اید.

چیزهایی که برای خودم جذاب بود را برای خواننده نوشتم

ــ این مطالعه‌ها بیشتر برای این بود که خودتان از این سفر لذت ببرید یا این‌که بعدا برای نوشتن کتاب، اطلاعات غنی داشته باشید؟

صفایی‌راد: اول از همه به‌خاطر علاقه خودم بود. اگر جاهایی از چیزی خیلی تعریف کردم به این دلیل است که بنده دلم می‌‌خواهد چیزی را که خودم دیدم و لذت بردم برای دیگران هم تعریف کنم و به اشتراک بگذارم. برای من خیلی سخت است که ببینم مطلبی جالب است اما دیگران بگویند که این مطلب گفتن نداشت! برای من نوشتن در کتاب مثل این است که روبه‌روی کسی نشسته‌ام و مطالب را تعریف می‌کنم. د‌قیقا چیزهایی که برای خودم جذاب بود را برای دیگران تعریف می‌کنم ولی اول از همه خودم لذت می‌برم.

گوگل نمی‌تواند درباره تجربه‌های شخصی چیزی بگوید

ــ با توجه به اینکه در دنیای امروز همه به اینترنت دسترسی دارند، به نظر شما ضرورت سفرنامه نوشتن در عصر حاضر چیست؟

صفایی‌راد: اطلاعاتی که در اینترنت و اپلیکیشن‌ها هست برای این است که اگر خواستید به کشوری سفر کنید از مکان‌های دیدنی آن مطلع شوید. گاهی هم توضیحی راجع به آن مکان و تاریخچه آن به شما می‌دهد. ولی من فکر می‌کنم که تجربه شخصی هر فرد فرق دارد. ضمن اینکه مواجهه افراد هم با یکدیگر فرق دارد. بزرگترین بخش سفرنامه من این بود که از مردم یک کشور، زبان، آداب و رسوم و… آن‌ها بنویسم. این موارد چیزهایی است که فضای مجازی و گوگل به شما نمی‌گوید. مثلا شما نمی‌توانید عکس مردم یک کشور را ببینید و بفهمید که مثلا آن مردم مهمان‌نواز هستند یا نه. این سفرنامه نوشتن، خواندن از تجربیات شخص نویسنده است که می‌تواند اطلاعات خوبی به ما بدهد.

نوشتن را بعد از سفر شروع می‌کنم

ــ اتفاقات سفر را در همان لحظه می‌نوشتید یا اینکه به ذهن می‌سپردید که بعدا بنویسید؟

صفایی‌راد: جزئیاتی مثل اسامی و موارد خاصی که ممکن بود بعدا فراموشم کنم را می‌نوشتم ولی در کل بعد از سفر شروع به نوشتن می‌کنم. معمولا از عکس‌ها هم برای رسیدن به روال و ترکیب کمک می‌گیرم. چون در زمان سفر به دلیل فعالیت و خستگی امکان نوشتن و ثبت وقایع کمتر است و آن کیفیتی که مد نظرم است حاصل نمی‌شود.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید