در عصر حاضر جوامع در حال بمباران خبری هستند. این بمباران لحظهای متوقف نمیشود و در هر ثانیه تیتر جدید به آن اضافه میشود. همین حالا که شما در حال خواندن این متن هستید چندین تیتر در جهان اضافه شده و ذهن مخاطبان را نشانه رفته است.
جهان خبر فقط محدود به چند روزنامه و چند برنامه تلویزیونی نیست، بلکه مجموعه تمام دادههای جهان، رسانهها و فضای اجتماعی و مجازی همگی مملو از خبرهاییاند که دنیا را میسازند و ما روزانه با آنها سر و کار داریم؛ فارغ از اینکه در مورد آثار زیانبار آن اطلاعی داشته باشیم.
نویسنده این کتاب ما را با مجموعهای از این آثار روبهرو میکند و از ما میخواهد به ترک اخبار تن بدهیم تا زندگی سالمتر و با نشاطتری را تجربه کنیم. این یک توصیه و یا سخن انگیزشی نیست بلکه توصیهای جامعهشناختی است. دولبی میگوید: «اخبار برای ذهن مانند شکر است؛ برای بدن اشتهاآور، بسیار زود هضم، و بینهایت زیانآور.»
در ادامه توصیه میکند که همان اندازه که به سلامت بدن اهمیت میدهیم، سلامت روان هم مهم است و برای یک ذهن و روان سالم باید از اخبار دوری جست. البته نویسنده معتقد نیست در بیخبری به سر ببریم بلکه میگوید از اخبار یک فاصله امن بگیریم. او توصیه میکند که جای اخبار را با مطالعه کتابها و مقالات ارزشمند پر کنیم که بر دانش ما اضافه میکنند.
به عقیده او اخبار دانش نیست؛ بلکه مجموعه اطلاعاتی است که بعد از گذشت چند ساعت از انتشار تبدیل به اطلاعات عمومی میشود:
«یک خبر، به محض انتشار در سطح جهان تبدیل به اطلاعات عمومی میشود و دانستنش دیگر برایتان مزیتی به حساب نمیآید. اما اگر اولا آگاهیتان از پیش زمینه موضوعات عمیقتر شود و ثانیا در صورتی که آن مطالب بین عموم گسترش پیدا نکند در قیاس با همردهها و رقبایتان برتری خواهید داشت. تنها از طریق مطالعه و تفکر متمرکز است که به چنین درجهای از آگاهی دست خواهید یافت.»
خبر همچنین باعث میشود ما به مخاطبینی تبدیل شویم که به مرور مطالعات طولانی برایمان دشوار به نظر آید و از ما افراد بیفکری میسازد که کنترل ذهنش به دست خبرنگاران و رسانهها است. بله! آنها هستند که تصمیم میگیرند ما با چه چیزی مواجه شویم؛ ما اخباری را دنبال میکنیم که آنها میخواهند؛ به مواردی توجه نشان میدهیم که هدف آنهاست تا بیشتر کلیک بخورند و توجه بگیرند و دیده شوند؛ درگیر اخباری میشویم که شاید چندان هم مهم نباشند و در عوض از اخبار مهم غافل میشویم.
«سگهایی که پارس نمیکنند به چشمشان نمیآیند؛ همان سگهایی که شاید روزی گاز بگیرند.»
نویسنده بر اساس آمار مثالهایی از میزان مرگ و میر جهان بر اثر تصادفات جادهای، خودکشی و حملات تروریستی میزند. با این که مرگ بر اثر خودکشی و تصادفات جادهای بسیار بیشتر از حملات تروریستی است اما درصد کمی از اخبار به خودکشی و تصادفات پرداخت شده است و بسیار کمتر از حملات تروریستی به صورت تحلیلی و انتقادی این موضوعات مورد بررسی قرار گرفتهاند. فارغ از اینکه بدانیم از طریق توجه نشان دادن به تروریستها باعث دیده شدن آنها میشویم و این دقیقا همان چیزی است که آنها میخواهند. تروریستها به واسطه ایجاد رعب و وحشت میخواهند، مورد توجه باشند و متاسفانه رسانهها به طور رایگان این خدمت را به آنها عرضه میکنند.
«تنها به لطف رسانههای خبری است که تروریسم به مقاصدش میرسد. اسلحه واقعی تروریستها بمب نیست بلکه ایجاد رعب و وحشت به کمک بمب است. خطر واقعی آن به نسبت جدی نیست، اما احساس خطر ما بسیار شدید است این موازنه تنها به دست رسانههای خبری برقرار میشود.»
همین امر موجب میشود که ما قهرمان و ضدقهرمانهای اشتباهی را بیابیم و افرادی که لیاقت شهرت را ندارند مشهور شوند؛ مثلاً جمعی از سلبریتیها و افراد دیگر که مشابهشان در جامعه ما زیاد است، تنها به دلیل این که سلبریتیاند، معروف هستند نه به خاطر خدمت یا هنرشان!
«رسانههای خبری پیوند میان شهرت و دستاورد را از بین بردهاند.»
لذا به واسطه شهرت بیحساب این افراد بیهنر که علمی هم ندارند تبدیل به قهرمان جوامع و الگویی برای دیگران میشوند و افراد موفق واقعی روز به روز منزویتر!
«علت سلبریتی بودن سلبریتیها، سلبریتی بودنشان است. چگونگی سلبریتی شدنشان خیلی زود فراموش میشود و هیچ نقشی در سیرک رسانهای ندارد. خبرنگاران به این دلیل درباره یک سلبریتی گزارش تهیه میکنند که سلبریتی است.»
اخبار باعث میشود که دچار توجه افراطی شویم و زمان طولانی را صرف مطالعه خبری کنیم که نمیتوانیم برایش کاری انجام دهیم. مواجهه مخاطب با اخبار باید به صورت تحلیلی و انتقادی باشد اما نحوهای که اکنون در پیش گرفتهایم اینگونه نیست. چرا که اخبار تنها حول همان فاجعه یا اتفاقاتی که افتاده میچرخد و به مباحثی که در پشت آن مستتر شده نمیپردازد. اینگونه مواجهه، مواجههای است که کمکی به جهان نمیکند و بلکه ما را در همان وضع نگه میدارد و ما را به انفعال میکشاند. زیرا ذهن آدمی تا یک میزان به اخبار [به ویژه اخبار منفی] واکنش نشان میدهد زمانی که حجم اخبار منفی بیشتر شود نسبت به آن بیحس میشود و واکنشی نخواهد داشت. اینجاست که ذهن ما به سنگر عادیسازی پناه میبرد و به انفعال میرسد. نمونهای از این اخبار در حال حاضر در مورد بیماری کرونا مشهود است. حجم اخبار بد و منفی در کنار آثار روانی که دارد، مردم را به سطحی از عادیسازی و بیخیالی رسانده است.
شاید به نظر برسد که سخنان نویسنده کتاب هم به نوعی ما را به انفعال میرساند و این ذهنیت را به ما میدهد که کاری از ما بر نمیآید؛ اما اگر دقیقتر شویم میبینیم که نویسنده اعتقاد دارد به جای خواندن اخباری که به ما توهم فهمیدن میدهد و بهجای دنبال کردن هیجانات کاذب برای خروج از ملال زندگی، به مطالعه مفیدی بپردازیم که دانش ما را افزایش میدهد تا از طریق آن دانش بتوانیم به درک درستی از مسائل جهان برسیم.
همانطور که گفتیم اخبار با دانش متفاوت است، دانش به ما امکان رشد میدهد اما در خبر ما به سراغ رسانه و یا اخباری میرویم که نظرمان را تایید میکند و به نوعی به سراغ سخنانی میرویم که دوست داریم بشنویم و این امر دیدگاهی تعصبی به موضوعات به ما میدهد که انتقادی را به خودش راه نمیدهد. بنابراین اخبار نه تنها موجب رشد عقاید ما نمیشود بلکه ما را در همان سطح از عقیده نگه میدارد!
نویسنده در جای جای این کتاب کوتاه اما مفید، برای هر گزارهای که ارائه میدهد استدلال و مصداقهای روشنی میآورد تا مخاطب را با خودش همراه کند. او که خودش روزگاری مخاطب پر و پاقرص اخبار بوده، تجربه زخم خود را به اشتراک گذاشته تا اگر رسانهها به فکر ما نیستند، ما فریب نخوریم و به فکر سلامت روحمان باشیم. روح خستهای که هر لحظه در تیررس اخبار ناگوار و ملتهب جهان است و دیگر رمقی برایش نمانده تا بتواند کاری بکند. رولف دوبلی میخواهد جلوی غرق شدن بخشی از جهان را در دنیای تیترها بگیرد. تیترهای پوچی که دردهای جهان را در کلمات لقمه میپیچند و به خورد مردم میدهند و برایشان مهم نیست تا چه میزان این خوراک مسموم است!
عنوان: دیگر اخبار نخوانید!/ پدیدآور: رولف دوبلی، مترجم: فائزه طباطبایی/ انتشارات: فرهنگ نشر نو/ تعداد صفحات: 152/ نوبت چاپ: اول (1399).
انتهای پیام/