«پوتین قرمزها» چه حرفی برای گفتن دارد؟

کار ادبیات با جنگ تمام نشده است

03 مهر 1400

«پوتین قرمزها» نشان می‌دهد جنگ ایران و عراق بعد از گذر سالیان دراز هنوز حرف‌های نگفته دارد. آدم‌ها و اتفاق‌هایی که اگر دست نجنبانیم در پیچ تاریخ فراموش خواهند شد.

«پوتین قرمزها» دقیقا همان چیزی است که در چهل‌ویک سالگی شروع جنگ، باید از ادبیات شفاهی انتظار داشت. دلیلش این است که نوشتن از دفاع مقدس در این زمانه کار آسانی نیست. ما با کتابخوان‌هایی مواجه هستیم که سالیان سال با کتب ادبیات شفاهی روبه‌رو بوده‌اند. فرماندهان جنگ روایتشان را گفته‌اند. خاطرات معنوی و اخلاقی شهدا نوشته شده است. نیروهای رزمی و پیاده جنگ، خاطرات شخصی‌شان از عملیات‌ها و فضای جبهه را مکتوب کرده‌اند. برخی نویسندگان تلاش کرده‌اند در قالب داستانی اتفاقات آن سال‌ها را بازسازی کنند. این حجم انبوه آثار قطعا و یقینا مخاطب را سخت پسند می‌کند. شخصی که عملیات والفجر هشت را از زبان نیروی اطلاعاتی، غواص خط شکن، بسیجی خط نگه‌دار، فرمانده لشکر و حتی نیرو دشمن خوانده، برداشتن یک کتاب دفاع مقدس دیگر، برایش کار جذابی نیست. مگر اینکه سوژه‌هایی به قلم بیایند که از نگاه‌ها غافل مانده‌اند. آدم‌ها و اتفاق‌هایی که حضور داشته‌اند ولی از آن‌ها خبر نداریم. چرخ دنده‌هایی که در زمان جنگ می‌چرخیدند ولی در فضایی پنهان از توجهات.

«پوتین قرمزها» دقیقا از همین دست روایت‌هاست. برای خودم که به این باور رسیده بودم هیچ دسته و رسته‌ای از جنگ نیست که نشناسم این کتاب شبیه یک «آس» رو نشده بود. زحمات آقامرتضی سرهنگی و تیمش یکبار دیگر مجابم کرد به سراغ ادبیات جنگ بروم.

«پوتین قرمزها» خاطرات مرتضی بشیری است. کارمند وزارت امور خارجه که سال 66 خیلی اتفاقی به سمت مدیریت عملیات روانی قرارگاه خاتم الانبیا منصوب می‌شود. رسته‌ای از اطلاعات عملیات که قرار است در تخلیه اطلاعاتی نیروهای دشمن کمک کند و از این افراد و اطلاعاتشان برای تضعیف جبهه مقابل استفاده کند. جنگ در این ساحت معنا و مفهوم‌های متفاوتی دارد. رژیم بعث و ارتش عراق در کتاب‌های دیگر موجوداتی هستند پشت خاکریزهای بتنی، با پشتیبانی تسلیحاتی از طرف تمام دنیا که تنها نیت‌شان تجاوزگری به خاک ایران است. ولی در این کتاب وجهه‌ای انسانی‌تر از نیروهای دشمن به نمایش گذاشته می‌شود. تلاشی که جمهوری اسلامی در چند سال اخیر برای ترمیم روابط بین دو کشور انجام داده است و سعی می‌کند میان رژیم بعث و مردمی که به اجبار با ایران جنگیده‌اند فاصله بیاندازد، ظهور و بروزش در کتاب «پوتین قرمزها» است.

این اثر نشان می دهد در همان زمانه جنگ آدم‌هایی بودند که تعاملی متفاوت با دشمن داشتند. عراقی‌هایی که نقاب دشمنی از چهره‌شان افتاده و حالا جلوه انسان بودنشان نمایان می‌شود. آدم‌هایی جدا افتاده از خاک و خانواده، شکست خورده و گرفتار در سرزمین دشمن که باید روی همه کارهای گذشته‌شان چشم بپوشی و با او مدارا کنی. اینجاست که می‌شود با این انسان به گفتگو نشست، به او محبت کرد، زخم‌هایش را مداوا کرد و حتی او را به خانه شخصی آورد.

با این وجود اثر خانم بهبودی جزو آثار متوسط دفاع مقدس محسوب می‌شود. کتاب مشکلاتی دارد که گل درشت و غیرقابل انکار هستند. «پوتین قرمزها» با عنوان پرطمطراقی شروع می‌شود. ولی در حد و اندازه عنوان عرضه اندام نمی‌کند. به شخصه گمان می‌کردم در این کتاب باید منتظر گفت‌وگوهای طولانی و پیچیده‌ای باشم که در نهایت افسر و فرمانده عراقی ناگزیر به دادن اطلاعات شود. به هیچ عنوان چنین انتظاری از کتاب نداشته باشید. تمام بخش‌های تخلیه اطلاعاتی و مصاحبه با افسران عراقی مختصر و مبتدیانه نوشته شده‌اند. خبری از ترفندهای هوشمندانه عملیات روانی نیست. تمام تلاش راوی در طول مصاحبه‌ها این است که با نشان دادن حسن نیت خود و رفتار خوش، اعتماد طرف مقابل را جلب کند و از او اطلاعات بگیرد.

این نقص چند دلیل دارد:

یک: راوی، راست این کار نبوده است. چیزی که در آخر کتاب به آن اعتراف می‌کند. خیلی اتفاقی وارد بخش عملیات روانی می‌شود و از طریق آزمون و خطا کم‌کم تجربه کسب می‌کند.

دو: زمان زیادی از آن اتفاقات می‌گذرد و کاملا مشهود است که راوی پاره‌پاره خاطرات آن سال‌ها را به خاطر می‌آورد.

سه: این سوژه نباید به عنوان یک اثر فردی انجام می‌شده است. تنها یک سوم کتاب اطلاعات مفید در مورد عملیات روانی دارد. بسیاری از خاطرات، کم اهمیت و نامرتبط با موضوع کتاب است. بهتر بود برای این پروژه با چند نفر دخیل در عملیات روانی گفتگو می‌شد و بعد کتابی جامع منتشر می‌شد. مرتضی بشیری شخصیت محترم و رزمنده‌ای مخلص بوده است اما حضور پررنگش در این کتاب ضرورتی ندارد. مخاطب این کتاب را برمی‌دارد تا در مورد عملیات روانی بداند نه ایشان. با این حال حاوی اطلاعات مفیدی در مورد اردوگاه اسراء، روحیات افسران عراقی و نحوه برخورد ایرانیان با آنها است.

«پوتین قرمزها» کتاب روانی است. زود خوانده می‌شود. اوقات خوشی را رقم خواهد زد و قطعا اطلاعات شما را در مورد جنگ ایران و عراق زیاد خواهد کرد. فقط کافی است از دو فصل اول جان سال به در ببرید. دو فصلی که حضور نویسنده از راوی پررنگ‌تر است. خانم بهبودی در ابتدای اثرش تلاش کرده به ماجرا شکل و شمایلی داستانی بدهد که نه مناسب این اثر است و نه خوب از عهده آن برآمده. اما تلاش نویسنده برای بسط اطلاعات درون متنی به وسیله «پی‌نوشت» واقعا ستودنی است. پی‌نوشت‌های هر فصل که کم هم نیستند گاها اطلاعاتی مهم‌تر و دقیق‌تر از خود متن دارند. اگر کتاب را در دست گرفتید آنها را از دست ندهید.

و در انتها اینکه پایان کار آقای بشیری در بخش عملیات روانی در سال آخر جنگ کمی مخدوش است. یا ثبت واقع آن سال با سهل‌انگاری انجام شده است و یا اینکه اتفاقاتی در آن سال افتاده است که ثبت آنها صحیح نبوده است. اما اطمینان دارم «پوتین قرمزها» و راوی‌اش دروغگو نیستند و آنچه نوشته شده است بر مدار صداقت بوده، چرا که هم رفتار نامناسب برخی مسؤولین با اسرا را نشان می‌دهد و هم اعتماد و اعتقاد برخی افسران عراقی به جمهوری اسلامی را به زیبایی تصویر می‌کند.

«پوتین قرمزها» شاهد این حرف است که کار ادبیات با دفاع مقدس تمام نشده است و این قله مرتفع تاریخ هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. قله‌ای که اگر اصحاب قلم آن را وانگذارند، می‌تواند سالیان سال سرچشمه خوبی برای انتشار فرهنگ اصیل ایران و اسلام باشد.

عنوان: پوتین قرمزها؛ خاطرات مرتضی بشیری بازجو و مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا/ پدیدآور: فاطمه بهبودی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 392/ نوبت چاپ: ششم..

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید