اگرچه شاید انتقال پیام از مهمترین اهداف آثار دفاع مقدس باشد اما چگونگی این انتقال پیام نیز حائز اهمیت است. این که ما پیام مورد نظرمان را در چه الفاظی بپیچیم و با چه سبک و لحنی به مخاطب عرضه کنیم بخش مهمی از هدف و وظیفهایست که در راستای عرضهٔ یک اثر، به دوش میکشیم.
بنا به همین دلایل «پاییز آمد» میتوانست بهتر از اینها باشد. کتابی که به خاطرات شهید «احمد یوسفی» از زبان همسرش «فخرالسادات موسوی» میپردازد و «گلستان جعفریان» تدوین و نگارش آن را انجام داده است. کتابی که در سیزده بخش و دویست صفحه از انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
بیشتر خاطرات در زنجان میگذرد و بخش کوچکی از آن در تهران روایت میشود.
دو فصل اول کتاب، شرح مختصری از خانواده راوی و دوران کودکی و نوجوانی او ارائه میدهد. در این دو فصل خواننده با سبک زندگی راوی و خانوادهاش، فضای عاطفی حاکم بر خانواده، دیدگاههای مذهبی و عقیدتیشان آشنا میشود؛ و بیان خاطرات فعالیتهای انقلابی برادر راوی در همان بخشهای ابتدایی، به ترسیم فضای رعب و خفقان سالهای پیش از انقلاب کمک میکند.
پس از ورود کتاب به برهه بعد از انقلاب، چهره مدارس در آن روزها از میان خاطرات خانم موسوی نمایان میشود. علاوه بر این، نحوه فعالیت گروههای مختلف سیاسی، تنشهای حاکم بر شهرهای کوچک و بزرگ در اثر ترور چهرههای مختلف انقلابی، چگونگی شکلگیری و فعالیت نهادهای مردمی، از دل این خاطرات به دست میآید. سپس خاطرات، وارد روزهای شروع جنگ میشود و حال و هوای خاطرهها متناسب با حال و هوای آنروزها تغییر میکند.
بیان خاطرات روزهای جنگ و فعالیت و تکاپوی مردم در پایگاههای بسیج، احمد یوسفی را وارد روایتها میکند. ماجرای آشنایی راوی و احمد یوسفی نیز در بخش سوم کتاب نقل میشود.
از بخش چهارم به بعد خاطرات زندگی مشترک راوی و شهید یوسفی در کنار اتفاقات کوچک و بزرگی که پشتسر میگذارند روایت میشود.
بخشهای پایانی نیز روایت روزهای حضور احمد یوسفی در جبهه است. روزهای دلتنگی و فراق و اضطراب و نگرانی. عمدهقسمتهای بخشهای پایانی کتاب به کمک نامههایی پیش میرود که بین شهید یوسفی و همسرش، در زمان حضور شهید در جبهه رد و بدل میشد. استفاده از این نامهها در خلال روایتها، ریتم روایتگویی را در بخشهای پایانی سریعتر از قبل میکند و در نهایت به بازگویی خبر شهادت احمد یوسفی ختم میشود.
آنچه که در اکثر زندگینامههای شهدا به چشم میخورد، سبک زندگی خاصی است که بیشک محصول تحولات انقلابی کشور و ترویج بیش از پیش ارزشهای اسلامی در میان جوانان بود. سبک زندگیای که به وضوح پیداست که اگرچه منشأ انقلابی دارد، از یک اندیشه با ثبات سرچشمه میگیرد و برپایه شور و هیجان صرف نیست.
کتاب «پاییز آمد» نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این کتاب نیز بعد از روایت آشنایی و ازدواج خانم موسوی و شهید یوسفی، که دو بخش کتاب را به خود اختصاص میدهد، خاطرات، حول محور شهید یوسفی میگردد و از همینجا به بعد با خلقیات و دیدگاهها و عقاید و سبک زندگی شهید آشنا میشویم. در واقع نگاه او نسبت به انقلاب و مبارزه و زندگی، از طریق گفتگوها و انتخابهای کوچک و بزرگش، در خاطرات بازتاب داده میشود.
یکی از ویژگیهای حائز توجه شهید یوسفی که به کرات از سوی راوی به آن اشاره میشود تشویق زنان به حضور و فعالیت در جامعه در راستای کمک به پیشرفت آن است. این ویژگی در کنار توجه شهید به پرداخت توامان به کار و زندگی و اعتقادات از مهمترین خصایص احمد یوسفی است که از دل خاطرات به دست میآید.
اما مهمترین مسئله کتاب «انتخاب» است. انسانهای این مجموعه خاطره مدام در حال انتخابکردن هستند. انتخاب میان سکوت و مبارزه، انتخاب میان فعالیت و انفعال، انتخاب میان آسایش و رنج. کتاب، کتاب انتخابهای بزرگ است.
اتفاقا نویسنده اثر در مصاحبهای به این موضوع اشاره کرده است و علت برگزیدن این خاطرات برای نوشتن را همین مسئله «انتخاب» میداند. اما حقیقتا آنگونه که بایسته است به این امر نپرداخته است. تمام دریافتهای ما از کتاب، تنها وابسته به اصل خاطرات است. آنچه که لازم است بیشتر دیده شود به هیچ نحو در روایت پررنگ نشده است. روایت تقریبا در تمام قسمتها ریتم یکسانی دارد.
به نظر میرسد تدوین صرف خاطرات بدون دخیل کردن عناصر حسی و صمیمیت، که از بارزترین خصیصههای خاطرهنویسی محسوب میشود، به اثر لطمه زده است. عشق و سادهزیستی و درک متقابل و همراهی و خانوادهمداری و دینداری و بسیاری دیگر از صفات شخصیتهای مهم کتاب، از سوی راوی بیان میشود اما در خاطرات تجسم نمییابد. نگارش خاطرات بدون توصیفات لازم، شخصیتپردازی را با ضعف همراه کرده است و همین امر بر دیالوگها تأثیر منفی گذاشته است. به گونهای که دیالوگهای شخصیتهای کتاب، که حقیقی و مستند است، به دل مخاطب نمینشیند. چون شخصیتها پردازش نشدهاند و به عینیت نرسیدهاند؛ دیالوگهایشان با تمام واقعی بودنش شعاری به نظر میرسد. تنها شخصیتی که کمی عینی شده است و باورش میکنیم «مامان لعیا» است. او در خلال روایت شخصیتپردازی میشود و ما حدودا میدانیم که او کیست و باورهایش چگونه است. ما ویژگیهای منحصر به او را در جریان خاطرات میشناسیم، از این رو است که رفتارها و حرفهایش به دلمان مینشیند. «مامان لعیا» به دلیل شخصیتپردازی به کلیشه دچار نمیشود. اتفاقی که در مورد سایر شخصیتها رخ نمیدهد. و اینها همه برگرده تدوینگر و نگارنده است.
مخاطب با خواندن این اثر، راوی را درک میکند، در غم او شریک میشود و در آخر با او اشک میریزد اما حواس او درگیر نمیشود؛ و این، تکه گمشده پازل کتاب است. ما در ادبیات دفاع مقدس برای بازنویسی خاطرات انسانهای بزرگ به چیزی فراتر از وقایعنگاری صرف نیازمندیم. ما به درگیر کردن تمام حواس مخاطب و ایجاد همحسی و همذاتپنداری نیاز داریم. چرا که انسان تا با تمام وجودش درگیر مسئلهای نشود به سمت شناخت آن گام برنمیدارد.
عنوان: پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی/ پدیدآور: گلستان جعفریان/ انتشارات: سوره مهر تعداد صفحات: 240/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/