از نظر من تاریخ شفاهی برای راویانش چیزی شبیه همین بیت باید باشد. بهویژه برای راویان روزهای جنگ. چرا که روایت از روزهایی پر التهاب در زمانهای که جنس دغدغهها و حتی ارزشها تغییر کرده است کار راحتی نمیتواند باشد. هیچ واژهای نمیتواند آنگونه که باید آنچه آنها از نزدیک دیدهاند و تجربه کردهاند را شرح دهد.
زهره فرهادی یکی از راویان آن روزهای پر التهاب جنگ است. او در کتاب «چراغهای روشن شهر»، جنگ و سقوط خرمشهر و محاصره آبادان را برای مخاطب امروز روایت کرده است و فائزه ساسانیخواه این روایتها را تنظیم و تدوین و بازنویسی کرده است.
«چراغهای روشن شهر» روایتهای دختر 15 ساله خرمشهری از جنگ است. دختری که در روزهای آغازین جنگ، همراه تعداد دیگری از دختران، پابهپای مردان میجنگد و تا مرز مجروحیت از شهر دفاع میکند. زهره فرهادی که بعد از سقوط خرمشهر به امدادگری در بیمارستانهای آبادان و ماهشهر مشغول میشود؛ در این کتاب به روایت دیدهها و شنیدههای خود از سالهای جنگ پرداخته است.
فائزه ساسانیخواه، آنگونه که خود در مقدمه کتاب توضیح داده است، سعی کرده تا بدون کم و کاست گفتههای راوی را ثبت و ضبط کند. او در این مسیر حتی در ذکر احوال و روحیات راوی و سایر شخصیتها دست به اغراق نزده است. به بیانی دیگر، کتاب مستندی است بر پایه دیدهها و شنیدهها و خاطرات راوی. بیهیچ دخل و تصرفی از سوی نویسنده در اضافه کردن توصیفات و تشریحات. از همین رو میتوانیم اثر را در زمره آثار تاریخ شفاهی دستهبندی کنیم.
نویسنده در تنظیم روایتها و خاطرات سعی کرده تا توالی تاریخی وقوع حوادث را رعایت کند و در این امر به موفقیت نسبی دست یافته است. و همین چینش خاطرات برمبنای ترتیب زمان وقوع، اثری منسجم را پیش روی مخاطب قرار داده است. علاوه بر این شخصیتهای پرتکرار در خاطرات، به دلیل حضور پررنگشان در روایت و شرح رفتارها و گفتارهایشان، در طول روایت به مرور شخصیتپردازی شدهاند. در واقع شیوه مستندگونه روایت موجب شده تا مخاطب با خلق و خو و ویژگیهای شخصیتی آنها به خوبی آشنا شود. و بر همین اساس خود راوی نیز به بهترین شکل ممکن شخصیتپردازی شده است. در حقیقت کتاب که به پایان میرسد میتوانیم ادعا کنیم که زهره فرهادی را به خوبی میشناسیم. با پیشینه خانوادگی او آشنا هستیم و ویژگیهای خلقیاش را میدانیم. اینها نه با اشاره مستقیم در طول روایت که با شرح دقیق خاطرات به دست میآید.
راوی در روایت خودسانسوری نمیکند و این حسن بزرگ کتاب است. همین نیفتادن به ورطه خودسانسوری چهره سیاه جنگ را بیش از پیش هویدا میکند. نکته قابل توجه این است که کتاب نه در شرح سنگرها و مبارزات که در روایتهایی از بیمارستان و توصیف وقایعی که در بیمارستانها رخ میداد هولناکی جنگ را نشان داده است. هولناکی و بیرحمی که اولین تجربه بسیاری از نوجوانان در مواجهه با دنیای بیرون از حاشیه امنشان بود. خشم و خشونتی که آنها را یک شبه بزرگ کرد. طوری که بعد از هشت سال هیچ شباهتی به روزهای گذشته خود نداشتند. جنگ آنها را از پشت نیمکت مدرسه به پشت خاکریزها کشاند و به جای قلم تفنگ به دستشان داد.
ما در «چراغهای روشن شهر» جنگ را از زاویه نگاه دختری 15 ساله میبینیم که در تکاپوی جنگ به انتخابهایی بسیار بزرگتر از سنش دست میزند. مواجهه با جنگ از نگاه دختری که تا پیش از آن غرق در شور نوجوانی بود و جنگ به یکباره فردی بالغ از او ساخت؛ مهمترین وجه کتاب است. در واقع آنچه که در صفحه به صفحه کتاب توجه مخاطب را به خود معطوف میکند رشد و بلوغ شخصیتی راوی در روند وقوع روایتها است. زهره فرهادیِ یک روز بعد از جنگ دیگر شباهتی به زهره پیش از جنگ ندارد. این بلوغ اتفاقی است که تنها به راوی این کتاب محدود نمیشود و در مورد خیلی از دختران و پسرانی که در کتاب از آنها یاد شده است؛ رخ میدهد.
در حقیقت دیدن تخریب و تخلیه و اشغال ذرهذره شهر، تماشای پرپر شدن کودک و پیر و جوان، تجربه هر روزه بمباران و شیمیایی و آوار، از نوجوانان «چراغهای روشن شهر» جوانان جا افتادهای میسازد که در ایثار و از خودگذشتگی حیرتانگیز عمل میکنند.
تماشای مداوم مرگ و نفس کشیدن در فضایی که مرگ در آن پرسه میزند؛ همه تعلقات را در نگاه این نوجوانان پوچ و بیمعنی کرده است. زنده بودن در روزگاری که دیگر مرگ در آن احتمال دور و دراز و غیرقابل وقوعی به نظر نمیرسید؛ انسان جدیدی از آنها ساخته بود. انسانهایی که از دل آوارهای خرمشهر متولد شدند.
ویکتور فرانکل معنادرمانگر اتریشی در پاراگرافی از کتاب «انسان در جستوجوی معنا» میگوید: «معنای زندگی از فرد به فرد، روز به روز، ساعت به ساعت در تغییر است. از این رو آنچه مهم است معنای زندگی به طور اعم نیست، بلکه هر فرد باید معنای زندگی خود را در لحظاتی دیگر دریابد.» نوجوانان و جوانانی که در کتاب «چراغهای روشن شهر» گوشهای از تلاش و تکاپویشان را میبینیم؛ معنای زندگی خود را در آن برهه دشوار در ایثار یافتند و اینگونه روزهای طاقتفرسای جنگ را تاب آوردند.
کلمه اگرچه در توصیف رشادتهای آنها حقیر است اما ثبت و ضبط اتفاقات و احوالات آن روزها به عنوان بخش مهمی از تاریخ معاصر این کشور ضروری است. کتاب «چراغهای روشن شهر» کتاب قدرنادیدهای است که ابعاد تحسینبرانگیزی از مفهوم رشد را در سایهسار جنگ به تصویر کشیده است.
بدون شک «چراغهای روشن شهر» همان دختران و پسرانی هستند که تا پای جان برای روشن شدن دوباره چراغ خانههای ویران شده خرمشهر ایستادگی کردند.
عنوان: چراغهای روشن شهر؛ خاطرات زهره فرهادی/ پدیدآور: فائزه ساسانیخواه/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۵۴۳/ نوبت چاپ: چهارم.
انتهای پیام/