جنگ هشت ساله بین ایران و عراق که بعدها با عنوان «دفاع مقدس»، وارد عرصه سیاسی و اجتماعی ایران شد، به تدریج به نمادی از هویت ملی بدل شد که بر تمام پدیدهها و تحولات اجتماعی تأثیر گذاشت. در این میان، عرصه ادبیات و هنر نیز مستثنی نبود و خلق آثار هنری و ادبی با موضوع دفاع مقدس از همان سالهای نخستین جنگ شروع شد و تاکنون که بیش از سه دهه از پایان جنگ میگذرد، ادامه یافته است.
بیشک این ماندگاری و استمرار در پرداختن به موضوع جنگ، گذشته از تأثیرهای دلخراش آن، برآمده از سیاستگذاریهایی است که در سطح کلان کشور انجام شده است و هدف از آن، زنده نگه داشتن اصول و آرمانهایی است که اغلب با عنوان فرهنگ دفاع مقدس، از آن یاد میشود. اکنون با گذشت حدود چهار دهه از این تلاش پیگیرانه، به نظر میرسد زمان مناسبی است برای اینکه میزان موفقیت و اثرگذاری این تلاشها و نتایج بر آمده از آنها را ارزیابی کنیم. اینکه آثار تولید شده تا چه اندازه یکسویه و از دیدگاه خودیها برای تحکیم ایدئولوژی و آرمانهای دفاع مقدس گام برداشته است و چه میزان سعی کرده با رعایت مرزهای بیطرفی و دیدن از چشمانداز دیگری، به سوی آثار هنری و ادبی مستقل و چندصدایی نزدیک شود؟
در روایتهای نوشتاری که از جنگ صورت گرفته میتوان به سه نوع اصلی از روایت جنگ بین ایران و عراق اشاره کرد:
1- روایتی از جنگ که از سوی حاکمیت و دولت تولید میشود.
2- روایتی که به صورت خاطرات از افرادی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر جنگ بودهاند.
3- روایتی از جنگ که به صورت ادبیات داستانی و رمان خلق شده است..
حاکمیت و قدرت که بازتولیدکننده اصلی گفتمان حاکم در مورد جنگ است دغدغه آن را دارد که :«جنگ چگونه باید روایت شود تا انقلاب اسلامی در تداوم نسلها همچنان حفظ شود و خطر تحریف، آن را تهدید نکند؟» (جمشیدی، ۱۳۸۷: ۲) روایتهایی که به صورت رمان و ادبیات داستانی با موضوع جنگ تولید میشوند، به زوایا و ابعادی از جنگ میپردازند که از لوای آن حاشیهها و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم به زیست جهانهایی که بر اثر جنگ تحت تاثیر دگرگونی قرار گرفتهاند، نشان داده میشود. مهمترین مسئله درباره جنگ در پارادایمی به نام روایت این نیست که کدام شکل از اشکال روایت جنگ یا کدام گونه از گونههای روایت جنگ کاملتر و بهتر است؛ بلکه با پذیرش آنکه انواع روایت وجود دارد، باید دریابیم هر یک از این روایتها چگونه و با چه ابعاد و زوایایی به واقعیت جنگ پرداختهاند؟
به نظر میرسد جنگ به عنوان موضوعی که در ماهیت خود دوگانه است و از برخورد و تخاصم میان دو فرد، گروه و یا جامعه شکل میگیرد، هنگام ورود به مقوله رمان و روایت نیز این ویژگی را با خود حمل میکند. در این یادداشت منظور از دیگری، هر فردی است که به نوعی در مقابل خود، (گروه خودیها) قرار میگیرد. با این توافق که خود در رمانهای جنگی ایران، در قالب بسیجی رزمنده، فداکار، معتقد به جنگ و مدافع وطن تعریف میشود، انواع دیگری را می توان در قالب هر شخصیتی غیر از این تعریف کرد. بر این اساس، شاید حضور دیگری دست کم در قالب دشمن عراقی در روایتها و رمانهای جنگ در ایران امری بدیهی به نظر برسد، اما بررسی آثار تألیفی در طی این سه دهه نشان میدهد که حضور دیگری، حتی در قالب دشمن در بسیاری از روایتها و رمانهای مرتبط با جنگ بسیار محدود، کمرنگ و در حد اشارات کلامی باقی مانده است. نویسندگان این روایت و رمانها که به سبک رئالیستی و تحت تأثیر عظمت واقعه جنگ نوشته شدهاند، اغلب به ثبت و ضبط وقایع و انتشار سریع آن پرداختهاند. هرچند ارزش بخش مهمی از رمانهای این دوره مربوط به این نوع رمانهای واقعگرایانه است، اما به قول عبدالعلی دستغیب خطر رئالیسم این است که این دسته از مکتوبات را در حد انتقال اطلاعات تنزل میدهد و جنبه روزنامهنگاری مییابد. (در اینباره ر.ک: دستغیب، ۱۳۷۶: ۱۰۳) حتی مطالب روزنامهای که نویسندهاش غالب اوقات یکطرفه به قاضی رفته و راضی برگشته است.
گذشته از این دسته که قسمت اعظم روایت و رمانهای جنگی فارسی را تشکیل میدهند و اغلب به مضامین عقیدتی و سیاسی همسان پرداختهاند و بنا بر مصالح اجتماعی، برای ترویج گفتمانی واحد عمل کردهاند، دسته دیگری از آثار نیز وجود دارد که به قلم نویسندگان حرفهایتر نوشته شدهاند و نویسندگان در آنها کوشیدهاند نگاه خود را به مقوله جنگ و تأثیر آن در ادبیات عمق ببخشند. نویسندگان این آثار همچنان به شیوه واقعگرایانه و با پیروی از قواعد سبک رئالیسم دست به نگارش زدهاند، اما وجه انتقادی را نیز بدان افزودهاند؛ به دیگر سخن، رماننویسان این دوره سعی در انعکاس تلخیها و پیامدهای منفی جنگ دارند. از این رو، روایتهای این دوره آمیزهای از واقعگرایی و انتقاد هستند و یا به تعبیری دیگر، گرایش رئالیسم انتقادی دارند و بار مسئولیت ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از جنگ را با خود به دوش میکشند. بدین ترتیب، بار دیگر مضمون به کمک نویسنده میآید و موجب میشود انواع دیگری، در قالب شخصیتهای متنوع با دیدگاههای گوناگون نسبت به جنگ وارد روایت شوند. نویسندگان این دسته از آثار میکوشند با مطرح کردن سایر دیدگاهها و شنیدن صدای دیگری در متن اثر نگاه بیطرفانهای نسبت به جنگ داشته باشند. اما از آنجا که سرانجام نمیتوانند رابطه خود را با ارزشهای مسلط بر گفتمان دفاع مقدس قطع کنند، اغلب در پایان داستان دست به قضاوت میزنند. به این معنا که صدای دیگری چه از دهان دشمن عراقی و چه از دهان شخصیتهای متنوع، همواره تحت تأثیر صدای راوی و نیت مؤلف قرار گرفته است و نتوانسته هم سطح و هم ارزش با آنها شنیده شود، به این معنا که دیگریهای موجود در این روایتها، یا در میانه رمان متحول شدهاند و به اردوی خودی پیوستهاند و یا در انتها از سوی مؤلف محکوم شدهاند.
با وجود اینکه اغلب روایت و رمانهای نوشته شده با موضوع جنگ ایران و عراق در دو دسته فوق جای میگیرند، اما معدودی اثر نیز وجود دارند که توانستهاند با وارد کردن منطق مکالمه در اثر، «دیگری» را در جایگاه مورد نظر باختین قرار دهند و از این منظر، تا حد امکان خود را به یک اثر چندصدایی نزدیک کند. دیگریهای موجود در این آثار، صداهای مشخص و منحصر به فردی دارند که همعرض صدای راوی ـ مؤلف قرار میگیرند و مخاطب را برای کشف حقیقت وقایع به چالش میکشند، از ویژگیهای این آثار آن است که در چنین رمانهایی، اساسا قهرمان به معنای کلاسیک آن وجود ندارد و مخاطب هنگام مواجهه با داستان، نمیتواند صرفا طرفدار یکی از شخصیتها باقی بماند. او پیوسته و مستمر آواهای غیر را میشنود و در پایان داستان، برای تصمیمگیری درباره اینکه حق با چه کسی است، مردد میماند.
نویسنده روایت و رمانهای یکسویه شاید خیلی متوجه نباشد که حذف دیگری و یا تخفیف او موجب میشود روایت فتح و شکستهای ما اعتبار حقیقی خود را از دست بدهد. روایتهای سفید و یکدست و همسو با گفتمان مورد نظر حاکمیت موجب بیپاسخ ماندن سوالات و ابهامات متعدد در سطح جامعه میشود چنانکه این سوالات از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و از آنسو دشمن ایران با سوءاستفاده از این غفلت تلاش میکند روایت خودش را غالب کند.
منابع:
ــ جمشیدی، فرانک، گونهشناسی روایتهای جنگ، فصلنامه علوم انسانی، سال نهم، شماره ۲، پیاپی۳۴.
ــ دستغیب، عبدالعلی،(۱۳۷۶)، به سوی داستاننویسی بومی، تهران: حوزه هنری.
انتهای پیام/