شخصیت احمد در رمان یاماها شخصیتی چندبعدی است؛ کسی که در عین اینکه در یک خانواده سنتی بزرگ شده و سنتها و قوانین خانوادگی آن را پذیرفته و به آن پایبند است، مسیری به ظاهر متفاوت را در پیش میگیرد و در این مسیر تجاربی را از سر میگذراند که باعث تحول شخصیت و دیدگاه او میشود. اما نکته قابل توجه اینجاست که با وجود اینکه او مسیر متفاوتی را طی میکند، نتیجه و تحولی که در شخصیت او اتفاق میافتد، امری مخالف و متضاد با باور و اعتقادهای سنتی و خانوادگی او نیست.
احمد از سویی در سازگارکردن خودش با دنیای تازهای که به آن پا گذاشته، حیرتزده است و از سوی دیگر با هدف بیرون کشیدن خواهرش از بستر سنتی خانواده، با مفهوم تازهای از دین و مبارزه آشنا میشود و بیش از پیش در روابطش با پدر دچار چالش میشود. احمد با وجود تضادی که بین عقاید خود و باورهای دینی پدر روحانیاش میبیند، سخت تلاش میکند که پا روی عقاید و اصول اخلاقی خود نگذارد. این تلاش، او را در فراز و نشیب حوادث و ماجراها در دوراهی شک و یقین، حق و باطل، راست و دروغ قرار داده و داستان در بستر آن شکل میگیرد. از سویی دیگر باید توجه داشت این پافشاری احمد بر مواضعش از سر لجبازی نیست بلکه زائیده باور اوست و به همین دلیل او در مسیر رستگاری پیش میرود.
رمان «یاماها» در ۳۱ فصل نوشته شده که هر فصل در قالب نامهای سرگشاده است که احمد برای محمد، برادر گمشده خود نوشته و از این طریق ماجراها و حوادث را روایت میکند. شهر دامغان، ایستگاه گرمسار، روستای آهوان و دانشگاه تهران، مکانهایی هستند که حوادث در آن رخ میدهد، بخشهایی از کتاب «یاماها» خاطرات و دست نوشته خود شهید احمد امی است و بخشهای دیگر آن تخیل نویسنده آن را بازسازی کرده که به ساختاربندی کتاب انجامیده البته در طول رمان شخصیتهای دیگر نیز که خود شهید از آنان در خاطراتش نام برده شخصیتپردازی شده و به جذابیت و ساختارمندی کتاب کمک کردهاند.
فرمی که برای نوشتن این رمان انتخاب شده، فرم نامهنگاری است. احمد در واقع ماجراهای مهم زندگی خود را بهصورت نامههایی سرگشاده برای محمد، برادر گمشدهاش، مینویسد و از این طریق داستان از زاویه دید او روایت میشود. این فرم باتوجه به موقعیت داستان و شخصیت احمد بهنظر مناسبترین فرم برای اجرای کار است. وجهتسمیه کتاب با عنوان «یاماها» به نامی باز میگردد که مکررا در خاطرات شهید آمده بود. آن نام «یاماها» بود و در نامههای سرگشاده شهید احمد امی به صورت پرشمار مطرح شده بود، احمد یک موتورسیکلت یاماها داشت که گویی بیش از هر چیز دیگر به آن علاقهمند بود، علاقهای که در طول کتاب به علاقه او به میهن بدل میشود. شهید احمد امی موتورسیکلتش را به عنوان رفیق نزدیک و انیسی برای خود میداند و خاطرات خود را حول محور آن بیان میکند، اما روند داستان یاماها را برای جریانسازی با خود همراه میکند و پس از رویدادهای متعدد دوباره آن را به صاحب اصلیاش باز میگرداند. موتور یاماها در طول داستان حوادثی را به صورت موازی با داستان اصلی از سر میگذراند و به سرانجامی میرسد که او را به نوعی به یکی از شخصیتهای کلیدی رمان تبدیل میکند. در واقع یاماها نشان میدهد که چگونه از عشقی کاذب و فانی به یک وسیله دنیایی میتوان پلی زد به سمت و سویی که در آن محبوب و معشوق ارزشی والا داشته باشد.
یکی از شخصیتهای جذاب این رمان زهرا، خواهر کوچک و ناتنی احمد است. شخصیتی که با وجود تلاشهای احمد برای حمایت و حفظ او در خط تعادل سنت و مدرنیته، در نهایت از مسیر خارج میشود و راه فنا و نابودی را در پیش میگیرد. سرنوشت زهرا میتواند سرنوشت رخ نداده و اتفاق نیفتاده دختران زیادی در ایران باشد که مانند او در بستر سنتی و سختگیرانه خانوادههای آن دهه زندگی و رشد کردهاند و در پایان هم نمیتوانند در مسیری متعادل پیش بروند.
رمان یاماها چون پای در واقعیت دارد و ریشه جدی در ایران معاصر، داستانی خواندنی و در عینحال تکاندهنده است.
عنوان: یاماها/ پدیدآور: محبوبه حاجیاننژاد/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 286/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/