از سیاهی اسلام اموی تا سپیدی اسلام علوی

پیام این کتاب روشن است

06 اسفند 1401

یکی از اساسی‌ترین و پررنگ‌ترین مباحث و سوالاتی که حول موضوع عاشورا شکل می‌گیرد، علت چرایی وقوع آن است، سوالی پر تکرار با پاسخ‌های متفاوت. سلمان کدیور در «پس از بیست سال» نگاه متفاوتی را ارائه می‌کند، او علت را در ۲۰ سال قبل، در زمان خلافت عثمان بر مسلمین جستجو می‌کند. او با به تصویر کشیدن جو حاکم بر جامعه، شامِ تحت حکومت معاویه و نیرنگ‌های او برای حفظ منصب، به خوبی  زمینه را برای ادامه‌ی روند داستانش آغاز می‌کند. حضور شخصیت‌هایی مثل ابوذر غفاری، هشام بن مالک و حورا در مقابل معاویه و عمروعاص، حق و باطل را در کوچه پس کوچه‌های شام، رو در روی هم قرار می‌دهد.

در این کتاب، برخلاف آثار مشابه، نویسنده دور نایستاده و صرفا راوی ماجرا نبوده است، بلکه او کاملا به سوژه نزدیک شده و با درک و فهم عمیق تاریخ و البته مخاطب، در دل مستندات موجود شخصیت‌هایی را خلق کرده که نه تنها خلل و آسیبی به روند داستان وارد نکرده، بلکه باعث روان و یکدست‌شدن نوشته نیز شده است.

وجود ارجاعات تکراری تاریخی، به هیچ‌وجه از سرعت خوانش و یا جذابیت‌های کتاب کم نکرده است، چه بسا با روایت گیرای کدیور، برخورد با تاریخ بسیار محسوس‌تر و قابل درک‌تر از آنچه از یک گزاره تاریخی انتظار می‌رود، صورت می‌پذیرد، نمونه‌اش را در هنگام رسیدن کرسی خلافت به امیرالمؤمنین و جنگ صفین شاهد هستیم. نکته حائز اهمیت دیگری که این کتاب را با رمان‌های تاریخی صدر اسلام، که قبل‌تر مطالعه کرده بودم متمایز می‌کند، این بود که هرچند در بطن داستان، یک روایت عاشقانه جریان دارد، اما این هرگز به صحت مستندات تاریخی و هدف اثر ضربه‌ای نزده و آن را از مسیر خود منحرف نکرده. پس از بیست سال کتاب نجیبی است، چه زمانی که صحنه‌های شهوت‌رانی در دربار معاویه را روایت می‌کند و چه زمانی که به لحظه‌های عاشقانه سلیم و راحیل نزدیک می‌شود، این نجابت ستودنی است.

از امام علی(ع) نقل شده است که: «اگر باطل با حق مخلوط نمی‌شد، بر طالبان حق پوشیده نمی‌ماند. و اگر حق از باطل جدا و خالص می‌گشت زبان دشمنان قطع می‌گردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می‌گیرند و به هم می‌آمیزند….» این سخن نشان دهنده پیچیده بودن و در هم تنیده بودن حق و باطل است، چیزی که نویسنده در نشان دادن آن چندان موفق عمل نکرده است. شک‌ها و تردید‌ها و انگیزه‌های درونی شخصیت‌ها، به ویژه شخصیت‌های منفی، ملموس نبود و آنها به باطل بودن خود واقف بودند، که این مسئله با آنچه در روایات و تاریخ آمده متفاوت است و همین امر هم‌ذات‌پنداری خواننده با آنها را دشوار می‌کرد.

شخصیت‌پردازی بعضی کاراکتر‌ها خوب و عمیق انجام شده بود، مثلا در ابوذر ـ‌نمونه کمتر دیده و خوانده شده در رمان‌های تاریخی‌ـ حق بودن و جانب‌داری بدون چشم‌داشت از مظلوم به خوبی قابل مشاهده و ملموس بود، جزئیات و شخصیت‌پردازی به نحوی بود که الگوی ابوذر را در دنیای امروز، با همه اقتضائاتش برای خواننده تصویر کند. باقی شخصیت‌ها، به ویژه شخصیت‌های منفی، به این اندازه نزدیک و عمیق ساخته و پرداخته نشده بودند، که پیشتر به آن اشاره کردم.

نحوه برخورد کدیور با شخصیت‌های داستانش و پرداختن و بسط دادن هر یک در طول روند داستان، و گاهی بیان نقل قول‌های صریح، جسارت و اعتماد به نفس او را در نگارش این رمان بلند به خوبی نشان می‌دهد، تا آنجا که حتی گاهی کنترل فرمان را از دست داده و نظرات و تفکرات خودش را در قالب گفت‌وگو‌های بین شخصیت‌ها و از زبان آن‌ها عنوان کرده است، که این به بی‌طرفی و مستند بودن روایت خدشه وارد کرده است.

در نهایت، پس از بیست سال پیام روشنی دارد، سیاهی اسلام اموی را کنارِ سپیدی اسلام علوی به نمایش می‌گذارد، گام‌های کوچک که به تصمیم‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز ختم می‌شود، مخاطب را نسبت به هر قدمی که بر‌می‌دارد حساس می‌کند، پیامی که خواننده را بر حذر می‌دارد و خطرِ اموی‌شدن را به او هشدار می‌دهد.

 

عنوان: پس از بیست سال/ پدیدآور: سلمان کدیور/ انتشارات: شهرستان ادب/ تعداد صفحات: 752/ نوبت چاپ: نهم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید