مروری بر گزیده موسی بیدج از ادبیات عمان

چرا نام این کتاب غم‌انگیز است؟

20 آبان 1402

برای نوشتن از کتاب «سپیده‌دم حواصیل» از نام کتاب آغاز می‌کنیم. در زبان عربی به پرنده حواصیل «مالک الحزين» می‌گویند. مالک الحزین یا همان حواصیل، جایگاه قابل اعتنایی در ادبیات عربی دارد. نام این پرنده را می‌توانید در آثار ادبی متعددی پیدا کنید. یکی از معروف‌ترین آثار ادبی رمان «مالک الحزین» به قلم ابراهیم اصلان نویسنده مصری است که مصری‌ها سریالی هم براساس این رمان ساخته‌اند.

ـ چرا نام این کتاب غم‌انگیز است؟

در ابتدا باید بپرسیم چرا عرب‌زبانان به حواصیل «مالک الحزین» می‌گویند. مالک یعنی صاحب و حزین به معنای اندوهگین است. این پرنده که در فارسی به آن بوتیمار می‌گویند و از گروه لک‌لک‌ها است، در مقایسه با سایر پرندگان رفتار و ظاهر عجیبی دارد، تا جایی که شرکت‌ها عکس شمایل عجیب این پرنده را در رنگ‌های متنوع، روی ماگ‌ها و سینی‌ها و کیف‌های دستی، رسم می‌کنند. حواصیل پرنده‌ای با پاهای نسبتا دراز است و شق و رق و آرام راه می‌رود. این پرندگان زندگی در زمین‌های مرطوب و باتلاق‌های کوچک را ترجیح می‌دهند و به دلیل این حس مالکیت شدید، باتلاق کوچک خود را ترک نمی‌کنند تا سرانجام، این مملکت کوچک بنا به قانون طبیعت خشک می‌شود. پس از خشک شدن باتلاق، حواصیل اندوهگین می‌شود و مثل آدمیزاد، سرش را به نشانه اندوه تکان می‌دهد. به همین خاطر ادبای جهان عرب از این ویژگی، به عنوان نماد و استعاره‌ای از «فقدان» و «از دست دادن بعد از مستی تملک»، در آثار خود بهره می‌جویند. مالک الحزین در زبان عربی از نظر ساختار و معنی دارای مفهوم اندوه و فقدان است. در برخی فرهنگ‌ها خصیصه بخل پرنده را درنظر گرفته‌اند اما در ادبیات عرب مفهوم فقدان از آن برداشت شده است.

با تورق کتاب در همان صفحات آغازین درمی‌یابیم که نام کتاب از شعری سپید اثر خانم سماء عیسی به عنوان یکی از پیشگامان شعر سپید معاصر عمان، گرفته شده است. اندوه حاکم در این شعر از خانم سماء عیسی، خفه‌کننده است و فرضیه ما در باب غم حاصل از واژه حواصیل، با خواندن شعر او، اثبات می‌شود. در شعری که نام کتاب از آن وام گرفته شده چنین آمده است:

هر سپیده‌دم حواصیل،

اولین نگاهش را

بر قبر غرق‌شدگان ناشناس می‌اندازد

کرکس‌ها در بیابان جسد کشته‌ها را می‌درند

صدای موج را می‌شنوم

که چون زنان شوهرمرده در شب

مویه می‌کند

من مویه‌ها را می‌شنوم

و از کودکی کفن مادرم به

سمت من می‌آید

همان‌گونه که پاییز

قلبم را تکه‌تکه می‌کند

و می‌گذرد...

البته شایان ذکر است که در عمان نام «بنغور البحر» به حواصیل اطلاق می‌شود، اما هر چه باشد مفهوم مستتر در خصائص این پرنده صرف‌نظر از نوع واژه، غم و فقدان را بازتاب می‌دهد.

کلمه «سپیده‌دم» که با نام حواصیل ترکیب شده نیز از اندوه و غم خالی نیست، نه فقط به خاطر اینکه سپیده‌دم فضایی وهم‌آلود و هنگامه‌ای است که نور گریبان ظلمت را می‌شکافد و سوزی ناپیدا در آن موج می‌زند بلکه ممکن است مخاطب را یاد شعر میاکوتو شاعر اهل موزامبیک بیندازد که گفت: «و اندوه سپیده‌دم می‌شود» و چنین می‌شود که نام «سپیده‌دم حواصیل» غمی را در قلب مخاطب برمی‌انگیزد. حتی اگر مخاطبان امروزی، در زیر بمباران اخبار هولناک این زمانه، به «خواب‌رفتگی عاطفی» هم دچار شده باشند، این ترکیب نامحبوب، حسی اَبزورد و استیصال‌گونه را در آنان برمی‌انگیزد که ممکن است در انگیزه آنان برای انتخاب کتاب اثر بگذارد.

ـ تناقض میان نام کتاب و طرح روی جلد؛ زنی که کات خورده!

نام کتاب با نقاشی اثر سلمان‌‌الحجری استاد دانشگاه و هنرمند هنرهای تجسمی عمانی آمیخته شده و روی هم رفته جلد کتاب را تشکیل داده است. سلمان‌الحجری در گفتگوی خود با رسانه‌ها، رسالت خود را در به تصویر کشیدن زیبایی روستاهای عمان تعریف می‌کند. سپیده‌دم دل‌گیر حواصیل در شعر خانم سماءعیسی با طرح روی جلد سلمان‌البحری که با نخل، رود و دشت و خانه‌های کاه‌گلی رخ می‌نماید، درهم آمیخته تا مخاطب را در تناقضی سرگیجه‌آور فرو ببرد. اغلب آثار سلمان‌الحجری به ویژه همین تصویر روی جلد کتاب، با رنگ‌های شاد و زنده متمایز می‌شود. عکس روی جلد با ترکیبی از عناصر روستا و طبیعت، نیمرخ زنی را با زینت‌های محلی عمانی و گیسوان رها شده در باد ترسیم می‌کند. در این عکس، دو زن را یکی در شمایل کلی و دیگری با دقت در جزئیات می‌توان پیدا کرد. شاید وجه مشترک این عکس با شعر اندوهناک سماءعیسی در «زن» بودن باشد در حالیکه در معنا، دو قطب متضاد آهن‌ربا هستند. نام این تابلو «افق روستا» است و در سال ۲۰۱۸ خلق شده است. این نقاشی با یک تغییر بسیار بزرگ نیز در هنگام طراحی جلد همراه شده و به همین دلیل ما دو قرص خورشید در طرح جلد می‌بینیم: قرص خورشید کوچک سمت چپ که سلمان الحجری کشیده و قرص خورشید بزرگ که نام کتاب روی آن درج شده و حاصل تغییری است که طراح جلد به آن داده، در عین حال تصویر مستتر زن دوم در طراحی جلد، کات خورده و نمایی مبتور و نصفه و نیمه را به مخاطب ارائه می‌دهد. به نظرم آن گوی بزرگ خورشید که به رنگ قهوه‌ای روی جلد طراحی شده، توی ذوق می‌زند و خورشیدک کم‌جان و طلایی سلمان‌الحجری را به بردگی می‌کشد.

ـ کتابی برای مدعوین

یک ضرب‌المثل غربی می‌‌گوید نباید کتاب را از روی جلدش قضاوت کرد. این‌طور که از دیباچه کتاب برمی‌آید «النادی‌الثقافی» یک انجمن دولتی عمانی که با اهداف فرهنگی در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم شکل گرفته، در گردآوری آثار نویسندگان و شاعران این کتاب دخیل بوده است. کتاب از تشتت موضوعی رنج می‌برد و ترکیبی از پژوهش، داستان کوتاه و شعر (امروز و دیروز) است. در فهرست کتاب، نام‌های نویسندگان پشت سر هم و یکی پس از دیگری درج شده است. ساختار چینش و گردآوری مطالب، به کتاب‌های جشنواره‌ای که در پایان همایش‌ها و جشنواره‌ها بین مدعوین برای آشنایی با چهره‌های حاضر توزیع می‌شود، شباهت دارد. این آثار انتخابی هستند و به طور کلی نمی‌توانند نماینده شامل و کاملی برای معرفی ادبیات معاصر عمان باشند. بنابراین عنوان «ادبیات عمان» که روی جلد نقش بسته نیز می‌تواند تا حدودی اغواگرانه باشد و برای محتوای کتاب، کلمه تضخیم‌شده‌ و بزرگی به نظر بیاید. سپیده‌دم حواصیل یک کشکول و بازتابی ضعیف از برخی آثار ادبی عمان است. در انتخاب شعرها و داستان‌های کتاب، عنصر جغرافیا (وجود اسم شهرهای عمان)، اهتمام به میراث ادبیات عرب و سنت‌های بومی لحاظ شده است، به همین دلیل آثار موجود در کتاب شبیه به هم‌اند و ریتم تکراری دارند.

شاید گردآورندگان می‌خواسته‌اند اطلاعاتی کپسولی و سریع‌التأثیر را در اختیار مخاطبان قرار بدهند.

هیچ معجزه و یا شگفتی در هنگام خواندن آثار کتاب به سراغتان نخواهد آمد، شعرها و داستان‌هایش را به سرعت فراموش خواهید کرد. هیچ اثر انگشت متمایز کننده‌ای بین آثار انتخابی وجود ندارد، هیچ کدام از اسم‌ها به یاد نمی‌مانند؛ به ویژه برای مخاطب عامی که با ادبیات عرب، آشنایی نسبی هم ندارد، کتاب جذابی نخواهد بود. البته این مشکل فقط مختص این کتاب نیست، یکی از نقدهای جدی که صاحب‌نظران به پژوهش‌های ادبیات عمان وارد می‌کنند همین است؛ آنان بر این باورند که تاکنون پژوهشی در خور ادبیات عمان که پراکندگی‌های آن را به وحدت و تصنیف برساند وجود نداشته است.

برخی جملات کتاب از کلی‌گویی‌های اثبات نشده رنج می‌برد؛ همین کلی‌گویی‌های بدون سند، ممکن است مخاطبی را که پیش‌مطالعاتی درباره عمان داشته دلسرد کند. برای مثال در پاراگرافی از کتاب آمده: «زبان گفتاری عمان، یکی از غنی‌ترین لهجه‌هاست. این غنا به دلیل موقعیت جغرافیایی این کشور پدید آمده که ارتباط و مراوده فرهنگی با سایر ملت‌ها را نیز آسان کرده‌است. علاوه بر این تنوع زیستی…»، در این بخش، علت غنای زبان عمانی را موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد آن توصیف می‌کنند،. در حالیکه این موقعیت جغرافیایی بنا به استشهاد برخی کتب پژوهشی، محل بحث‌های گوناگون بوده و حتی از آن به عنوان یک نقطه ضعف در مبحث ادبیات عمان اشاره می‌کنند. عامل جغرافیایی و بعد نسبی بین عمان و سایر پایتخت‌های کهن فرهنگی جهان عرب از جمله وجود «ربع‌خالی»، باعث شده بود تا حرکت شعرا و ادبا از این مسیر به سختی صورت بگیرد و هر گونه شکوفایی احتمالی در شعر یا خطبه‌ها، مولود عوامل مختلفی بوده که جغرافیا کمترین اثر را در آن داشته‌است.

به هر حال این کتاب جزو معدود کتاب‌ها و اولین آنها است که درباره ادبیات عمان به فارسی منتشر می‌شود و قابل تحسین و ضعف‌هایش قابل اغماض است.

 

عنوان: سپیده‌دم حواصیل/ پدیدآور: موسی بیدج/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 263/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید