مجله الکترونیک
در نیمکره شمالی زمین عاشقها تنهاترند؟
در ابتدای داستان و در لابهلای خطوطی که شرح حال راوی است، جدال او را با خود میبینیم. تنهایی آزارش میدهد، از احساس واگذاشته شدن حرف میزند و تصور میکند که همه از او دوری میجویند اما در ادامه تلاش میکند این مسئله را کتمان میکند. کمی جلوتر گویی که تلاش مذبوحانهاش را از یاد […]
قرار نیست با «یادداشتهای زیرزمینی» به شما خوش بگذرد
این کتاب در دو قسمت به نگارش در آمده؛ قسمت اول با عنوان «تاریکی» که راوی در آن از خود و جهانی که میبیند حرف میزند و قسمت دوم که «روی برف نمناک نام دارد» و در آن بخشی از حوادث و رویدادهای زندگیاش را نقل میکند. راوی، شخصی منزوی و مطرود است. از عاطفه […]
این نت تکرارشونده زندگی فرودستان است
تجربه قبلی خواندن از این نویسنده با مترجم مشهورش، تجربه دلچسبی نبود که میتوانید سراغ آن مطلب بروید و نگاهم را دربارهاش بخوانید. در حالی که سعی میکنم بر این حس غلبه کنم، ولی درباره این کتاب نشد اینطور برخورد کنم و با حس یک شکست کتاب را آغاز کردم. اما خیلی طول نکشید که […]
ویکیپدیا یا کتاب، مسئله این است
«نینا بربرووا» از آن نویسندههایی است که با انقلاب اکتبر بلشویکی مهاجرت و تبعید نصیبش شد. نویسندهای که تا پیش از گورباچف در روسیه شوروی به رسمیت شناخته نمیشد و پس از آن محافل ادبی روسیه او را شناختند. این اطلاعات را هم در کتاب «بارادین» نمیبیند، یعنی مترجم حتی همین اطلاعات را نیز به […]
چرا «فقط یک طاعون ساده» پرفروش است؟
زمانیکه لودمیلا تصمیم به نوشتن گرفت، جهت شرکت در آزمون ورودی یک کلاس فیلمنامه نویسی حرفهای، بر آن شد تا ماجرایی را که جسته گریخته از دوستان و آشنایان مسنترش شنیده بود دستمایه کار خود قرار دهد. نغز آنکه او در نهایت برای آن کلاس پذیرفته نشد چرا که مدرس با مطالعه فیلمنامه او به […]
آیا میتوان گفت «برادران کارامازوف» آئينی نیست؟
در آثار ادبی و مشهور جهان نمونههای روشنی از ادبیات آئینی دیده میشود، برای من جذابترینشان «برادران کارامازوف» است. البته که داستایفسکی نظرگاه روان شناختی دارد و آثارش با اگزیستانسیالیسم و انسانگرایی و پرداختن به مقوله رنج شناخته میشود. حالا گذشته از جایگاه اخلاق میخواهم ادعا کنم که «برادران کارامازوف»، آئینی است. زیرا در این […]
داستان آدمها در چندهزار سال بعد
«آیزاک آسیموف» از آن صیدهای فوق العادهی ایالات متحده از سیاست مهاجر پذیریاش بود. کودکی که 1920 در «اسمولنسک» واقع در «اتحاد جماهیر شوروی» متولد شد و شاید آن موقع اسمش «اسحاق عاصماف» بود ـ راستش نمیدانم درستش کدام است ـ بعدها در دانشگاه بوستون دکترای بیوشیمیگرفت و چندی بعد کار و بار دانشگاه را […]