مجله الکترونیک
روایتی از رفاقت و شهر و شبنشینی
نورهای شهر مانند نقاشیهای اکسپرسیونیستی شد و فکر کردم چطور میشود توصیف کرد که نورها شبیه نقاشیهای اکسپرسونیستی شده بدون آنکه بگویی نورها شبیه نقاشیهای اکپرسیونیستی شده؟
مروری بر روایت زندگی حاج آخوند
شیخ محمودرضا، روحانی، ملا، ادیب و عارفی بود که حدود بیست سال در حوزههای علمیه مختلف درس خوانده بود ولی در نهایت از شهر گریخته بود. شیخی که خانقاهی نداشت و زندگیاش از کشاورزی و باغ انگورش میگذشت. برای روضه خواندن و عقدکنان پول نمیگرفت، در مجلس طلاق شرکت نمیکرد، دوست و مربی کودکان و […]
نگاه به جهان میلان کوندرا که از عدم قطعیت میگوید
کوندرا مفهوم کیچ را شرح و بسط میدهد و آن را فراتر از یک اثر ضعیف هنری در نظر میگیرد. او در کتاب «هنر رمان» در بخش «هفتاد و یک کلمه» که شرحی بر واژگان منحصر به خودش است؛ در قسمتی از تعریف «کیچ» آورده است: «وقتی «بار هستی» را مینوشتم، از اینکه کلمه کیچ […]
صدای نابرابری شنیده نمیشود؟!
سیمون دوبووار، زاده 9 ژانویه 1908، در پاریس در خانوادهای بوژوآ به دنیا آمد. بووار دختری فعال بود که به مطالعه و تحصیل در رشته ریاضیات، ادبیات و فلسفه پرداخت و در حلقه فلسفی دوستانی از دانشگاه اکونورمال با ژانپلسارتر، نویسنده اگزیستانسیال، آشنا شد. اولین کتاب او، «مهمان» در سال 1943 منتشر شد که با اینکه […]
کتابی که روی ضعف حافظه مخاطبان حساب کرده
ساواک را شاید بتوان بدنامترین و منفورترین نهاد نظام پهلوی دانست. از چریک چپ تا ملیگرا و مذهبی هر کس که صابون ساواک به تنش خورده همه همآواز بر بیرحمی جاری در آن نهاد متحد هستند. اما سیوسه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1390 پس از سالها زندگی در سکوت، عرفان قانعیفرد بنا […]
درباره کتابی که میتوان برایش سر و دست شکست
از طرفی شادی خواهر قهرمان داستان که جامعهشناسی خوانده است خوب میداند که متالباز از جامعه کنارهگیری کرده است وتن به مناسبات سخیف آن نداده است و این واقعیت را چندین بار به او گوشزد کرده است. اما او به همان تخت و دوش آب گرم و ایوان که زن همسایه را دید میزد و […]
«سلولهای بهاری» روایت مردم ایران است
من چشمهای زیادی را دیدهام که انتظار میکشند و برای یک سلول و یک مشتِ کوچک امید، هست و نیستشان را وسط گذاشتهاند. من آدمهای زیادی را دیدهام که به خاطر یک سلول زندگیشان تغییر کرده و از ظلمت به نور وارد شدهاند. من پای صحبت آدمهای زیادی نشستهام که به امیدی راههای طولانی را میپیمایند. […]
از سیاهی اسلام اموی تا سپیدی اسلام علوی
وجود ارجاعات تکراری تاریخی، به هیچوجه از سرعت خوانش و یا جذابیتهای کتاب کم نکرده است، چه بسا با روایت گیرای کدیور، برخورد با تاریخ بسیار محسوستر و قابل درکتر از آنچه از یک گزاره تاریخی انتظار میرود، صورت میپذیرد، نمونهاش را در هنگام رسیدن کرسی خلافت به امیرالمؤمنین و جنگ صفین شاهد هستیم. نکته […]
وقتی تپانچه میرزا کوچکخان داستان میشود
در حقیقت باید اعتراف کنیم که او چه در نقد، که بر قلههای آن ایستاده است، و چه در شعر و رمان حرف برای گفتن دارد و موفق ظاهر شده است. اینها همه از آن روست که براهنی فرم را به خوبی میشناسد و در آثارش بهویژه در اشعارش سعی در کشف فرمهای مختلف دارد. […]
جواهری که با زحمت بسیار به دست خواننده رسید
این بکر بودن سوژه در مواقع زیادی میتواند برای پدیدآورنده یک اثر هنری همانقدر که فرصت و عامل برانگیختن کنجکاوی مخاطب باشد، تهدید و عامل نکوهش هم شود. بسیاری از مولفان آثار هنری در پیدا کردن سوژههای ناب موفق عمل کردند اما در پرداختن آنها ضعیف ظاهر شده و شماتتها را به سمت خود جلب […]
راه دشواری که نویسنده «عقیله» انتخاب کرده است
همچنان که راوی کتاب نیز اول شخص با مخاطب است و درست است که شیوه تازهای برای روایت زندگانی آن حضرت محسوب میشود، اما با جلو رفتن اثر میفهمیم که نویسنده با انتخاب این زاویه دید حسابی دست و پای خودش را بسته و اثر را در تاروپود احترام گیر انداخته است. نکته دیگر دوگانگی […]
نوشتن مثل داستاننویسها
۳ـ به منتقدانِ سلیمالنفس اعتماد کنید حتی تحسینبرانگیزترین نویسندگان هم نتوانستهاند در اولین تجربهشان اثری بینقص خلق کنند. اگر منتقدان دربارۀ نقاط قابل بهبود با شما حرف میزنند بهتر است به حرفشان توجه کنید و یادگیری و بهبوددادن را رها نکنید. ۴ـ اشتیاقها را بازی بدهید تالکین شیفتۀ زبان بود و شما هم میتوانید علاقهمندیهایتان […]
نوشتن با دوربین؛ ارنست همینگوی و هاوارد هاکس
همینگوی مثل اکثر آثارش، در این کتاب هم به سراغ نویسندگان میرود؛ اما این بار آنها را مورد انتقاد قرار میدهد. نویسندگان سطحینگری که درک و آگاهیای از طبقه فرودست و مشکلات آنها ندارند و حتی با تنفر از کنار آنها عبور میکنند و با وقاحت آنها را سوژههای داستانشان قرار میدهند و از اعتصابات […]
گفتوگو با سلمان کدیور درباره «پس از بیست سال»
ـ داستان و قصه گفتن شما را به سمت نوشتن کشیده یا اینکه دکمهای وجود داشته و خواستید برایش یک کت بدوزید؟ کدیور: دکمهای وجود نداشت! بزرگترین لطفی که پدرم از بچگی به من داشت این بود که هر وقت به شهر میرفت برای من کتاب میخرید، برای همین من از بچگی با کتاب مأنوس […]
روایتی از یک شهر پرخون در «شهر شرنگ»
یعقوب با پیکان سبزش مدام مسیرهای مختلف تهران را بالا و پایین میکند و این شهر 72 ملت را به رخ مخاطب خود میکشد. «میدونی که تهران یه واحد پول نداره، بعضیا دلاریان، بعضیا یورویی، بعضیا ریالی، بعضیا که جز خودشون هیچی ندارن»، این عبارت که خوب نشان میدهد در اقتصاد مملکت در پایتخت چه […]
مروری بر روایتی عاشقانه در یک زندگی پرفراز و فرود
پروین دختر پر شر و شوری که اولین بار عشق حقیقیاش را با لباس جین روی لبه پشتبام روستای پدریاش میبیند و در دلش هزاران گنجشک شاد شروع به خواندن میکنند. «همان اول که نگاهش کردم و نگاهم کرد، در دلم گنجشکی شروع به بال و پر زدن کرد. صدای قلبم را میشنیدم. انگار روی […]
نقدی بر کتاب «رنج بیپایان عشق»
این کتاب به زندگینامه تنه جدی میزند تا به خاطراتی حول یک موضوع. با اینکه چند محور اساسی وجود دارد که تنهایی خاطراتش را پیرامون آنها سامان داده است. اما در مجموع ما با جزیرهای از خاطرات روبهرو نیستیم بلکه با یک کل منسجم پیرامون زندگی(زندگینامه) مواجهیم که چند اشکال اساسی دارد. ایراداتی که رفعشان […]