مجله الکترونیک
روایتی از رفاقت و شهر و شبنشینی
نورهای شهر مانند نقاشیهای اکسپرسیونیستی شد و فکر کردم چطور میشود توصیف کرد که نورها شبیه نقاشیهای اکسپرسونیستی شده بدون آنکه بگویی نورها شبیه نقاشیهای اکپرسیونیستی شده؟
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
همه ۷۰ سال به بالا هستند و دارای درآمدهایی چندبرابر من و اغلب ساکن خانههای ویلایی خیابانهای خلوت آلمانینشین. روزهایشان به باغبانی و عصرانههای دوستانه میگذرد و مطالعه روزنامه که هنوز برایشان بسیار معتبرتر از اخبار سایتهای اینترنتیست. امروز جلسه آخر کلاس است. و باید بگویم که حیف است. این از معدود جاهایی بود که […]
سفر با طعم «آبنبات هلدار»
ما داستانها را از زبان «محسن» میشنویم و از پنجره نگاه او به قضایا مینگریم و در همان روایتهای آغازین که خود راوی، تمام و کمال برایمان شخصیتپردازی میشود؛ پی میبریم که او راوی موثقی نیست[1]. دقیقا از همانجایی که به این نکته پی میبریم، روایتها در نگاهمان شیرینتر میشوند. وقتی «محسن» را درستتر شناختیم […]
رومن گاری از نجاتدهنده بودن مهر غافل نبوده
«رزا خانم» سرپرست این بچههاست. پیرزن چاق و سن وسال داری که یهودیست و زندگیاش را از راه نگهداری این بچهها میگذراند. او هم روزی فاحشه بوده. زن عجیبی که به گفته مومو زشت است، ترسهای خودش را دارد و هرروز پیرتر و بیمارتر میشود. او هیچ مدرک شناسایی مبنی بر وجود خودش ندارد، از […]
«روز ملخ» بیانیه نمیخواند
آقای وست در رمانش که پنج سال برای نوشتنش مشاهده کرده بود، حرفهایی نمیزند که به مذاق مخالفان هالیوود خوش بیاید. ولی از دیگر سو تلاش میکند چیزهایی که میتوانسته بگوید را با داستانش نشان دهد. او نشان دادن را به جای گفتن انتخاب کرده و همین کار را برایش دشوارتر کرده است. حتی خوانندهای […]
بیایید با هم چند داستان برفی بخوانیم
نمونههای داستانی بسیارند و هر کدام از برف به نیتی استفاده کردهاند. حالا شما هم شال و کلاه کنید که میرویم برخی داستانهای برفی که با برف در ذهنمان ماندگار شدهاند، مرور کنیم. ـ برفهای اسطورهای شاید ندانید که در ایران باستان «دیو برف» داشتهایم. ملکوس یا مرکوس دیوی است که در پایان هزاره اوشیدر، […]
مواجهه با سوگ و مرگ در «سنگی که نیفتاد»
«سنگی که نیفتاد» کشمکشهای فکری و سرشار از تردید مردی به نام سعید را تصویر میکند که بعد از مرگ همسرش با مادر و دخترش زندگی میکند. مادر سعید نماینده مادران سنتی نگران و دلسوز و اهل عبادت است. عابدی که نمیتواند گره از شک فرزند مصیبتزده باز کند. این رمان به شدت درگیر دو […]
روایتی درباره گرسنگانِ سیرِ تاریخ
در این کتاب، تاریخ، سیاست، مردم، جنایتهای بشری و فرهنگ، زیر سایه غذاهای خوشرنگ و لعاب و دستورهای آشپزی جا خوش کردهاند. خواننده تیزبین در این کتاب میتواند روایتهایی را بشنود که در کتب کلاسیک تاریخی دیده نمیشود. روایتهایی از زبان مردم که اگرچه صدق و اعتبارشان بهدقت مورد بررسی واقع نشده است اما پردهبردار […]
«آبنبات هلدار» شما را به یک استراحت دعوت میکند
«آبنبات هلدار» اولین کاری که میکند تکلیف مخاطب را با خودش روشن میکند. روی جلد نوشته «داستان طنز»! این یعنی اینکه آهای مخاطبی که دنبال کار جدی و دهنپرکنی میگردی، اینجا دنبالش نباش و وقت و پولت را صرف نکن. قرار است اینجا با طنز به دنیا و اتفاقاتش نگاه کنیم. پس برخی همین ابتدای […]
روایتی از یک پاندمی که گفتوگو را زنده کرد
پیک پنجم بود که کرونای دلتا افسارگسیخته میتازید و مردم را چنان میبلعید که گویی اژدهایی است رام نشدنی. در آن روزهای سیاه من در شیراز به سر میبردم و تمامی قوم و خویشهایم در شهرستان بودند و ما دورادور جویای احوال آنها میشدیم. هر بار که اخبار را چک میکردیم میدیدیم در بیست و […]
«عامهپسند»، با ظاهری لوده ولی عمیق با بوی مرگ
با خودم فکر میکنم چقدر قابل تحسین است اینکه در نکوهش بد نوشتن اثری خلق کنی که در ظاهر واقعا بد باشد. اثری که در عین ظاهری مهمل و عامهپسند، حرفهای مهم تو را بازگو کند و البته عمیق هم باشد. سخت و قابل تحسین است خلق اثری که ظاهر و باطنش در تضاد با […]
اولین چهرهای که آمد توی ذهنش، چهره پسرکی با صورت قیقاج و عجیب بود که چندشب پیش توی فیلم ووندر دیده بود. همانقدر مظلوم و آسیبدیده و مستحق درک و ترحم. با این حال سریع از جلوی پیرزن رد شد و تقریبا به حال دو، رفت سمت ساختمانی که انتهای حیاط بود. وارد راهروی اصلی […]
دورنمات معتقد است عدالت بیمعنی است
بروم سراغ اصل مطلب، که سخن از عدالت است وقتی که تحقق آن جز از راهِ جنایت ممکن نخواهد بود. چه طور چنین چیزی ممکن است؟ دورنمات در این رمان سعی کرده که این معنی را آشکار کند، و در آن به هزار هنر ظریف متوسل شده تا معنی این گزاره به ما منتقل شود. […]
«چمدانهای باز» نگاهی منطقی به مهاجرت دارد
نگاهی که البته این روزها در «چمدانهای باز» سیدمحسن روحانی با آن روبهروییم که مهاجرت را یک پدیده خاکستری میبیند و بررسی میکند. او ابدا قصد ندارد پدیده مهاجرت را سیاه یا سفید تعریف کند و با نثری ساده و روان ماجرای مهاجرت تحصیلیاش به آمریکا را تعریف کرده و در ادامه به بیان خاطرات […]
«باد نوبان» داستان سازشناپذیرهاست
«بیبی»، مادر نخلو که نماد سنتها و آیینهای غلط است پسرش نخلو و عروش شروه را به خاک سیاه مینشاند و بعد آنها را در روستای خالی از سکنه تنها میگذارد و پیش دخترش به میناب میرود. کار شروه از جنون به کشیدن آب دریا میکشد تا شاید نوزادش را دریا به او پس بدهد […]
«سکههای سفالی» شعار نمیدهد
آنچه داستانهای عاشورایی عصر حاضر را از دیگر متون نثر پیرامون واقعه عاشورا متمایز میکند، تلاش نویسندگان در دیگرگونه دیدن و دیگرگونه ارایه کردن این روز با مطالعههای دقیق تاریخی است. ظلمی که در روز عاشورا بر حضرت اباعبداللهالحسین (ع) و یارانش رفته، برای هر شیعه در اقصی نقاط عالم، برانگیزاننده نوعی از احساسات دینی […]
درباره زبان مادری و ترسی که نباید داشت
در چنین فضایی من هم یاد گرفتم که گیلکی صحبت کنم. چهار، پنج، شش و هفت ساله شدم. مدرسه در انتظارم بود و اندک نگرانی در خانوادهمان وجود نداشت که در محیطِ مدرسه نتوانم با بچهها، معلمها و… ارتباط بگیرم، حتی مادرم تاکید هم نکرد که باید در مدرسه فارسی حرف بزنم. به صورت کاملا […]