مجله الکترونیک
مروری بر کتاب پرفروش «کتابخانه نیمهشب»
از سوی دیگر برایم عجیب بود. این حجم انتقال مفاهیم آن هم به درستی سبب میشد بروم یک کمی، نه چندان زیاد، کلهام را فرو کنم در زندگی شخصی نویسنده تا ببینم اینها از کجا در میآید. حدسم درست بود، طرف خودش آلوده قضیه داستان بود و به حق گفتهاند و میدانید که: «آنچه از […]
«شکارچیان ماه» و دروازهای تازه به جنگ
او به دنبال دوستش پا به این سرزمین گذاشت و بعد به نحوی نمکگیر خاک جنوب شد. این قصه، راوی داستان تکامل شخصیت انسانی صابر است. که از او به نحوی یک عارف و یک قهرمان میسازد. ما به طور همزمان از چند دریچه زمانی با او همراه میشویم و آشفتگیهای فکریاش را از درون […]
مروری بر رمان «تاریک ماه»
نویسنده در بیان داستان خود از زبان تصویر خوب استفاده میکند و مخاطب میتواند از فرم برخاسته از داستان برای خود تصویر ذهنی بسازد اما نویسنده در زبان و نثر خود برای اینکه آشناییزدایی کرده و تعبیر خاص و جدیدی از یک موقعیت بسازد، کمی شاعرانگی میکند و این مطلب در سراسر داستان آنقدر زیاد […]
روایتی از دل مردمان کویر
زریدوزی ردایش که روی خاک کشیده میشود و چشمان میرجان را به زمین میکشاند، تا حرمت سفره میزبانش را به نگاه حرام نشکند. میزبانی که تیمارش کرده و از تلف شدن نجاتش داده. میرجان همهچیز را برای او میگوید. از آغاز شوربختی، روزی که دار و دسته رئیس به دهشان ریختند و او را به […]
مروری بر تازهترین اثر محمدرضا بایرامی
ـ شده از چیزی بدت بیاید و کارت بشود همان یک چیز؟ برای صابر شده. چه در جوانیاش که نگهبان تاکستان بود و مجبور بود شبها بنشیند به نگهبانی و با گلوله ساچمهای قورباغهها را هدف بگیرد، چیزی که حتی یادآوریاش هم حالش را بههم میزند؛ چه حالا که گفتهاند باید تک تیرانداز منطقه باشی […]
«شکارچیان ماه» و مسئله ضدجنگ بودن
کلاف روایت هم با تمام شیوایی زبان در دست نویسنده نیست و ناگهان همه خردهپیرنگها رها میشوند. تا حدی که معلوم میشود اصلا خردهپیرنگی در کار نیست و همه آنها تلاشهای ابتر نویسنده برای شناساندن شخصیت اصلی به مخاطب است. مثلا آن قسمتهایی که نویسنده گریزی به ماجرای «پاریز» میزند و از فرجام آن میگوید؛ […]
همهچیز به آن هشت سال برمیگردد
جهان داستانی شکارچیان ماه، بزرگ است. نویسنده همزمان دارد زمانهای مختلفی را که تجربه کرده نگاه میکند و داستان را پیش میبرد. کاری به فرم ندارم که به دریچه نگاه راوی سیالیت بخشیده است. قصه شکارچیان ماه قصه شکلگیری هویت و فردیت بسیاری از آدمهای تاثیرگذار در جامعه ماست. نویسنده در شکارچیان ماه تاریخ نمینویسد. […]
نزدیک شدن به روایت با «سلولهای بهاری»
حسین بهاروند، استاد و پژوهشگر در پژوهشکده زیستشناسی و فناوری سلولهای بنیادی پژوهشگاه رویان، در اسفند ۱۳۵۰ در شهر اصفهان به دنیا آمد. اما پدر و مادرش از اهالی خرمآبادند. او در دانشگاههای شیراز، شهید بهشتی و خوارزمی تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۶ به پژوهشگاه رویان پیوست و پس از چند سال پژوهش، در […]
«سلولهای بهاری» روایت مردم ایران است
من چشمهای زیادی را دیدهام که انتظار میکشند و برای یک سلول و یک مشتِ کوچک امید، هست و نیستشان را وسط گذاشتهاند. من آدمهای زیادی را دیدهام که به خاطر یک سلول زندگیشان تغییر کرده و از ظلمت به نور وارد شدهاند. من پای صحبت آدمهای زیادی نشستهام که به امیدی راههای طولانی را میپیمایند. […]
«سلولهای بهاری» و قهرمانی بیادعا
سلولهای بهاری روایت اشک و لبخند است، روایت زمین خوردن و بلند شدن، روایت پای چیزی ماندن و برایش جنگیدن تا انتهای راه، حال آن که علم را انتهایی نیست. نقل قولیست از دختر دکتر بهاروند که به یکی از همکلاسیهایش میگوید: «رویان جای آدماییه که تا سر حد مرگ کار میکنن» و این بهترین […]
رودررو با پدر علم سلولهای بنیادی ایران
از پلههایی میگوید که دو تا یکی طی کردیم، از با مغز زمین خوردنها و گاهی با آسانسور بالا رفتنها. تا بالاخره یک روزی که امروزِ روزی باشد بتوانیم سرمان را بلند کنیم و بگوییم: «ما»، یکی از بزرگان این شاخه از علوم در جهانیم. فکر نکنی که یکهویی و یکشبه، ولی بعد از حرکتی […]
روایتهایی با محوریت یک خانه
خاطره علاوه بر بعد مکان، به بعد زمان هم مربوط میشود. خاطرات شبیه قورمهسبزی میماند که باید زمان زیادی روی شعله بماند تا حسابی جا بیافتد و عطرش فضا را پرکند. گذر زمان است که به خاطرات رنگ و بوی دیگری میدهد. اصلا هرچه قدیمیتر با ارزشتر. برای همین است که امیر خیام در شصت […]
«رنج بیپایان عشق» سیاسی نیست
به نظرم آقای تنهایی بهجای اینکه بنشیند و خودش خاطراتش را بنویسد باید یک گروه نویسنده یا یک نویسنده چیرهدستتر از این همه خاطرات و تاریخ شفاهی دست نخورده مصاحبه میگرفت و با قلمی قویتر و جذابتر آنها را به ادبیات ایران تقدیم میکرد. با اینکه راوی هم توانسته از پس نوشتن خاطراتش بر بیاید […]
نقدی بر کتاب «رنج بیپایان عشق»
این کتاب به زندگینامه تنه جدی میزند تا به خاطراتی حول یک موضوع. با اینکه چند محور اساسی وجود دارد که تنهایی خاطراتش را پیرامون آنها سامان داده است. اما در مجموع ما با جزیرهای از خاطرات روبهرو نیستیم بلکه با یک کل منسجم پیرامون زندگی(زندگینامه) مواجهیم که چند اشکال اساسی دارد. ایراداتی که رفعشان […]
مروری بر زندگینامه خودنوشت یک زندانبان
نخست آنکه خاطرات علی تنهایی، خودنگاشت است و آنچه میخوانیم به واسطه یک کاتب و نویسنده قهار، داستانگونه نشده و اتفاقات دقیقا همانطور و با همان زبان و بیان روایت میشوند که در ذهن راوی به جا ماندهاند (گرچه ممکن است برخی ذهنشان را به داستان خواندن و قلم ادبی عادت داده باشند و بیآرایه […]
جای خالی نخ تسبیح در روایتهای امیر خیام
کتاب «سد نصرالدین» را که خواندم، شخصیت «عزیزجون» من را یاد مادربزرگم انداخت و خانه عزیزجون یاد خانه مادربزرگ در محله قدیمی جنوب شهر تهران را برای من زنده کرد. بیشتر مردم تهران امامزاده سید نصرالدین و محلهاش را میشناسند به همین دلیل کتاب از همان عنوان چراغ سبز آشنایی را روشن میکند. از حق […]