09 اردیبهشت 1403
Tehran
17 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

مروری بر جایگاه زنان در داستان «تاریک ماه»
«میرجان» نه قهرمان است نه قرار است باشد!

تاریک ماه، نوشته منصور علیمرادی، روایت آوارگی و دل‌دادگی ا‌ست. در این داستان با میرجان همراه می‌شویم و با او از بیابان‌ها و ده‌ها و کوهستان‌ها گذر می‌کنیم و برای بقا، تلاش. مردی عاشق پیشه که در مقابله با سرنوشتش مغلوب شده و نمی‌تواند سربلند از بازی آن بیرون بیاید. این داستان، روایت جور رفته بر انسان است. انسانی که رویدادهای ناگهانی زندگی، او را بی آن‌که بتواند بر آن‌ها چیرگی یابد به سمت نابودی سوق می‌دهد.

«میرجان» نه قهرمان است، و نه قرار است که باشد. نه اهل رشادت و شجاعت است و نه به دنبال اسطوره شدن و ستایش.

عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوق می‌دهند که خود او هیچ دخالتی در ایجاد موقعیت‌هایی که برایش پیش آمده است، نداشته است. او مردی عادی است که برای زندگی اش می‌دود. برای زندگی‌اش می‌گریزد، به کوه و کمر می‌زند، تیر می‌خورد و تیر می‌اندازد. میرجان مردی معمولی است، که برای زندگی‌اش می‌میرد. میرجان نماینده انسان است و داستانش، داستان رنج انسان است.

روایت علیمرادی در این کتاب آنقدر گیراست که صد صفحه آخر را یک نفس خواندم. شیوه نگارش وقایع از زبان شخصیت اصلی داستان، باعث جذابیت دو چندان آن شده است. جذابیت دیگر این کتاب برای من، محل وقوع وقایع بود، بلوچستان. قبل از تاریک ماه کتابی را نخوانده بودم که با جغرافیای آن منطقه گره خورده باشد و از آداب و رسوم مردم بلوچستان بگوید. روایت تاریک ماه، یک روایت بومی ساختارمند است که نه تنها مخاطب را درگیر لهجه و اصطلاحات محلی سخت نمی‌کند بلکه، کتاب را خالی از جمله‌های بومی هم نمی‌گذارد، به نسبتی تمیز و درست. به همین علت نه تنها سرعت خوانش برای مخاطب غیربومی کم نمی‌شود و از تب و تاب نمی‌افتد که حتی با برانگیختن حس کنکجکاوی و همدلی، باعث می‌شود به قول معروف، کتاب از دستتان نیفتد. بد نیست در اینجا به نقش زنان تاریک ماه هم بپردازیم. زنان در این کتاب گاهی تفنگ به دست می‌شوند و به سمت یاغی منطقه تیراندازی می‌کنند. گاه سر در گریبان و مطیع مردشان هستند و فقط «حضور» دارند. زنان در این کتاب ناجی میرجان هستند و نگاه او را به عشق و زندگی زنده نگه می‌دارند.

نویسنده در این اثر به دقت به تمام زوایای شخصیتی فردی مانند میرجان، دقت کرده و در ترسیم شخصیت کسی که زاده بیابان و سردرگم در آن است کاملا موفق بوده است. تصویرهایی که نویسنده از اقلیم و جغرافیای زیستی میرجان نشان می‌دهد، بکر و تازه‌اند. اما هرچه پیش می‌رویم این تصویرهای دقیق و باورپذیر گاهی چنان در هم تکرار و تکثیر می‌شوند که خواننده را دچار دلزدگی و ملال می‌کنند. یعنی نقطه قوت نویسنده در بخش‌هایی به اثر آسیب می‌زند. رفت و آمدهای بین زمان حال و گذشته به خوبی به تصویر کشیده شده و افکار و احساسات درونی میرجان به خوبی تفکیک شده و به مخاطب منتقل شده است.

در این کتاب با یک روایت منسجم رو‌به‌رو هستیم. علی‌رغم پر کشش بودن داستان، قلم از دست نویسنده سُر نخورده و از کنترل وی خارج نشده است، که این نکته امری بس تحسین برانگیز است. تمامی اجزای داستان سرجای خودشان قرار گرفته‌اند. همه این نکات و دقتی که نویسنده به خرج داده است در نهایت موجب می‌شود خواننده تا صفحه آخر همراه او برود.

پایان کتاب کاملا در خور چنین داستان تمیزی است. پس از خواندن آخرین صفحه کتاب به خود آمدم و دیدم دارم با صدای بلند به نویسنده آفرین می‌گویم! وه که چه پایان برازنده و مناسبی داشت. پایانی که مجبورم کرد دوباره به اول کتاب برگردم و برخی از دیالوگ‌ها را دوباره بخوانم!

در نهایت، کتاب در انتقال پیام موفق بوده است و بدون اضافه‌گویی و ذره‌ای شعاری بودن، توانسته است پیام خودش را در دل و جان مخاطب بنشاند.

 

عنوان: تاریک ماه/ پدیدآور: منصور علیمرادی/ ناشر: نیماژ/ تعداد صفحات: ۲۰۸/ نوبت چاپ: چهارم.

انتهای پیام/

ارسال نظر