مجله الکترونیک
«آواز اجساد بیگور» و آدمهایی که التیام نمییابند
الگوی جوجو پدربزرگش است. فردی که او را بابا صدا میزند. پیرمرد سیاهپوستی که جوانیاش را در زندان پارچمن گذرانده و از ان دوران پرشکنجه داستانهای زیادی دارد. خاطراتی که با همه دردناک بودن، شنیدنش برای جوجو مثل یک قصه شیرین است و مانند یک شربت خنک در یک عصر داغ تابستانی جگرش را حال […]
خرمشهر آزاد شد ـ 9
راوی در «چراغهای روشن شهر» ساختار را میشکند و از این درد مشترک حرف میزند. یک هدف مشترک در این اثر فرد و جامعه در کنش با یکدیگرند و همین طور میتواند از اثر فرد و کنش و تاثیر قدرتمند بر یک جریان و یک گروه، حرف بزند. در «چراغهای روشن شهر»، گاهی مسیر «از […]
«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» سبک زندگی است
«راه دوام آوردن در سوگ اين است كه به درد اجازه ظهور بدهيم و تلاش نكنيم آن را سركوب كنيم يا به سرعت از ميانش بگذريم. به جای از بين بردن درد میتوانيم طوری روی آن مرهم بگذاريم كه انگار سالم و طبيعی است، به صداقت و مراقبت مهربانانه، دلسوزانه و ساده ما نياز دارد. […]
روایتی از مردی که مثل دیگران فکر نکرد
کتاب با تبعید شدن ملاصدرا شروع میشود و خواننده او را میان کویر و در راهِ رفتن به سوی تبعیدگاه مییابد. تبعیدی که به خاطر ایستادن مقابل حرف زور و سرنسپردن به ظلم ظالمان یا متفاوت فکر کردن و متفاوت حرف زدن، تا الان دامن خیلی از بزرگان تاریخ را گرفته است. از این تبعیدها […]
داستانهایی زیر آتش داغ آبادان
میخواهم در ادامه با هم نگاهی گذرا بیندازیم به برخی از داستانهای این کتاب. داستان اول کتاب «دقیقه هشتاد و یک» قصه خانواده نسبتا خوشبختیست که به یکباره از هم فروپاشیده میشود. جمله ابتدایی داستان را بخوانیم: «زندگی خانوادگی ما ساعت هفت و سی و پنج دقیقه بعد از ظهر روز هشت ژوئن 1990 یعنی […]
خرمشهر آزاد شد ـ 5
آغاز قصه از کودکی محمود است. کودکی که در پنج سالگی بهخاطر یاد نگرفتن قرآن فلک میشود و حالا در سن بیست سالگی پس از نه سال اسارت، نه تنها خودش حافظ کل قرآن شده بلکه در اردوگاه موصل عراق هزار و صد نفر را یا حافظ کل قرآن یا حافظ بسیاری از قرآن میکند. […]
خرمشهر آزاد شد ـ 1
قصه این کتاب تجربه سالها مبارزه زهره فرهادی در شهر خرمشهر و آبادان تا پایان جنگ تحمیلی است. گفتنی است این کتاب توسط خانم «فائزه ساسانیخواه» به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. آنچه در شخصیت زهره فرهادی به عنوان راوی کتاب نمود بارز دارد تشخص در هویت اوست. […]
مروری بر «پروژه هیل مری»
حالا جناب آقای نویسنده که ظاهرا موفقیت «مریخی» چه در سینما و چه در کتاب بهش ساخته است سعی کرده همان کار را باز هم تکرار کند. کتاب «پروژه هیل مری» تقریبا تکرار همان کتاب قبلی آقای اندی وییر است که در نوع خودش میتواند تبدیل شود به الگویی برای همه کسانی که دوست دارند […]
صدای انقلاب از حنجره میرزاوندی در گوش تاریخ میپیچد
محمد میرزاوندی عاقبتاندیش نبود که اگر بود امروز به عنوان یکی از چهرههای مهم موسیقی فولکلور باید شناخته میشد. البته این اتفاق شامل حال میرازوندی نیست. بسیارند کسانی که میتوان همیجا به نام آنها اشاره کرد که سابقه و توانایی هنری بیشتری دارند ولی نامشان در پس نامهای فریبنده و ژستهای قاب پرکن رسانهای قرار […]
مروری بر جهان داستانهای گلی ترقی
در کتاب «خواب زمستانی» که از آثار دوران قبل از انقلاب است او روایتگر پیرمردی تنهاست که در جوانی با دوستانش عهد بسته بودند تا همیشه همراه هم باشند اما اکنون در زمان کهنسالی از یکدیگر جدا افتادهاند و او به این درد تنهایی انس گرفته است. «آدمیزاد فراموشکاره. وقتی درد داره، قیل و داد […]
برداشتی آزاد از روایتهایی درباره مرگ
انسان در مواجهه با این وادی سرشار از پرسش است. پرسش و نه باور. پرسشهایی که شاید راهی به باور باشد اما گذر زمان قصه انسان را به بیباوری رنگ آمیخته. گاهی نشانههایی هم هست و چه زیباست قلمهایی که این نشانهها را مینگارند. و قلمها زنگهایی هستند که بنوازند و دلهایی را شاید بیدار. […]
پیوندی میان رمان تاریخی و ادبیات آیینی
«نشان حُسن» رمانی تاریخی به قلم لیلا مهدوی است که با محور قرار دادن قیام امام حسین (ع) از منظر سه تن از اعضای خانواده امام حسن مجتبی (ع) رمانی آیینی نیز محسوب میشود. این کتاب که در سال 1400 منتشر شد؛ اولین اثر لیلا مهدوی است که به نظر میرسد جایگاه خود را در […]
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
دل حنان هری ریخت. اکبر راست میگفت. در کل آن کوچهاک (نیمکوچه کوچک) و آن سه ساختمان، همین چهارنفر مانده بودند. تقریبا نصف واحدها از قبل هم خالی بودند. بقیه اما همه رفته بودند مسافرت. ساکنان ۱۶ واحد در سه ساختمان. فقط یک واحد بسیار اعیانی، در طبقه بالای ساختمان وسطی، کاملا خالی نشده بود. […]
قرن نو ـ نوروز و فراموشی جمعی...
القصه نوروزیخوانها که دو نفر بودند میآمدند، کلاه نمدی به سر، فانوس، چوب دستی و شمشاد به دست و کیسه کوچکی بر دوش. اغلب میانسال بودند، جاافتاده و صاحب احترام. فانوس پایین میآوردند و در تاریکی شب میخواندند: «زبسمالله بخوانم من کلامی دهم برخانه صاحب من سلامی بخوانم من ایمام اولین را شه کشور […]
قرن نو ـ دور هم در یکِ یکِ یک
درست پنجاه سال پیش و در مهرماه هزار و سیصد و پنجاه بود که ورزشگاه آزادی افتتاح شد و دقیقا در چنین روزهایی یعنی 27 اسفند همان سال، اولین بازی فوتبال در آن برگزار شد. ورزشگاهی به گنجایش نزدیک به صدهزار نفر تقریبا معادل کل جمعیت پایتخت ایران در اواسط دوران قاجار، ورزشگاهی که در […]
قرن نو ـ «نوروز چه کار نکنیم» تا به همه خوش بگذرد
بند دوم ـ شب عید ماهی تازه نخورید دروغ چرا؟ برای من سبزیپلو با ماهی شب عید با تمام ماهیهایی که در طول سال میخورم فرق دارد. مخصوصا آن سیرهای تازهای که نوبرانه از راه میرسند و درسته میگذارندشان (یا میگذارمشان) لای پلو. اما به پیر و پیغمبر قسم که اگر ماهی شب عید را […]