دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) دارای علم وافر خدادادی بود. ابنعباس از وی با این عبارت نقل میکند و میگوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنیهاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمدهاند، میشناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش مینشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر میگردد.» از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسیر کربلا، کوفه و شام و خطبهها و سخنرانیهایی آیندهنگرانه و خردمندانه که در فرصتهای مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم میشود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهرهای الهی و جنبه خارقالعاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: «عمهجان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیدهای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است.»
عقیله بنیهاشم پس از شهادت حضرت حسینِعلی(علیهالسلام) علیرغم داغهای سنگین و خانمان برانداز، بنیهاشم را از تفرق و از همپاشیدگی حفظ میکند. در واقع در نقش خیمهگاهی امن بازماندگان خاندان رسول اکرم را جمع و تیمار میکند تا خاندان رسولِ آخرین، سنگینترین عقبه تاریخ بشریت را پشت سر بگذارد.
ـ عقیله به بلندای تاریخ چهار امام
حالا الهام امین سراغ عقیله بنیهاشم رفته است. رفتنی شریف و پاکیزه…
امین دانشآموخته علوم سیاسی است و کتاب «شالی از شکوفه» را در کارنامه خود دارد. چنانکه خودش در مصاحبههای متعدد گفته است دانستههای ما درباره حضرت زینب (س) محدود به وقایع عاشورا و بعد از آن است. حضرت زینب(س) در واقعه کربلا ۵۶ سال سن داشتند و در واقع تمام سالهای قبل از واقعه عاشورا از نگاه مردم مغفول مانده است، حتی همان حوادث بعد از حادثه عاشورا و آنچه بعد از دوران اسارت برای حضرت زینب پیش آمد از دید مردم پوشیده است، از طرف دیگر به حضرت زینب(س) فاطمه ثانی نیز میگویند؛ یعنی بسیار شبیه به حضرت فاطمه(س). به عبارت بهتر یعنی هر آنچه در مادر ایشان بوده به نوعی در شخصیت ایشان هم تجلی پیدا کرده است که کمتر دیده شده است.
خانم امین دقیقا با همین رویکرد که میدانسته کتابهای زیادی در رابطه با زندگی حضرت زینب (س) نوشته شده است، شروع به نوشتن این کتاب کرده است. نویسنده به خوبی دریافته است که کتابهایی که درباره این شخصیت بزرگوار و زندگی حضرت زینب (س) نوشته و منتشر شدهاند اغلب تکبعدیاند و فقط به یکی از جنبههای شخصیتی ایشان پرداخته است. آن طور که از کتاب بر میآید نویسنده دغدغه این موضوع را داشته که متنی بنویسد تا اشکالی را که در حوزه کتابهای موضوعی حضرت زینب (س) وجود دارد رفع کند.
عمده کتابهایی که درباره حضرت زینب (س) در بازار نشر عرضه شده است عمدتا به دلیل اهمیت حادثه عاشورا و مسائل بعد از آن نوشته شده است و فقط به همان جنبههای زندگی حضرت زینب (س) اشاره شده است. در صورتی که حضرت زینب (س) در زمان واقعه عاشورا بانویی ۵۶ ساله بودند و شخصیت عظیمی که ما در آن واقعه با آن مواجهه هستیم قطعا گذشتهای دارد که بستر پرورش ایشان بوده تا در آن معرکه عظیم وارد عرصه شود. مهمترین تفاوتی که «عقیله» با سایر کتابهای همموضوع خود دارد همین پرداخت به سرتاسر زندگی دختر بزرگوار امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) از زمان تولد تا رحلت است.
کتاب شامل پنج فصل است که فصل اول به دوران حیات حضرت زینب (س) با مادرشان و جد بزرگوارشان میپردازد. فصل دوم دوران زندگی حضرت زینب (س) در کنار پدر بزرگوارشان را روایت میکند. فصل سوم به دوران حیات حضرت در کنار امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اختصاص دارد و فصل آخر بخش نهایی زندگی حضرت در کنار امام سجاد (ع) را روایت میکند.
ـ فرامتنی فراتر از متن
تا چه اندازه میتوان به محتوای این کتاب تاریخی اعتماد کرد؟ نه تنها این کتاب که این پرسش را در برابر هر کتاب تاریخی میتوان عرضه کرد. ردیف کردن دهها و صدها کتاب در پایان اثر به آن اعتبار خاصی نمیبخشد. به ویژه اینکه در حال حاضر در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات روایی کتب بسیار ضعیف و موهنی منتشر میشود که همه نویسندگانشان هم ادعا دارند کار مستند تاریخی نوشتهاند. در عقیله بیش از پاورقیهای کتاب که ارجاعات متن را دقیق نشان میدهد فرامتنی وجود دارد که حکم وزنهای معتبر برای کتاب است. آن هم حضور محمدحسین رجبی دوانی استاد شناخته شده تاریخ اسلام دانشگاه است.
آقای رجبی اعتبارش را تنها نه از برنامههای تلویزیونی و نه از کتابهایش دارد. بیش از این دو آنچه درباره ایشان موجب منزلت علمی شده دقتنظر و وجهه پژوهشی ایشان است.
عقیله با راهبری آقای رجبیدوانی نوشته شده است و ایشان هم مقدمه جدی و مؤید بر کتاب نوشتهاند و در مقدمه تاکید کردهاند: «کتاب حاضر خطاب به حضرت زینب کبری (س) است، گویی خواننده خود را در محضر آن بانوی عظیمالشان میبیند. نویسنده با بیان فرازهای مهم زندگی آن حضرت، چیزی را فرونگذاشته و در حقیقت دورهای از نقشآفرینیهای عقیله بنی هاشم را در مقاطع گوناگون تاریخی با قلمی شیوا و هنرمندانه و ذوقی قابل تحسین بازگو کرده است.»
ـ عقیله مطلقا نثر ادبی نیست
به صراحت باید گفت عقیله نثری پاکیزه و منقح دارد. یعنی عاری از لفاظیهای مرسوم و عاری از زبانبازیهای محاوره و مثلا شکستهنویسی است. ادایی که برخی ناشران و نویسندگان با کارنابلدی و به بهانه نزدیکی به فهم مخاطب امروزی شخصیتهای معصوم و غیرمعصوم را وارد معرکه و میدان سخیفنویسی کرده است. بلیهای که با تمام توان به جان روایتهای داستانی تاریخی شیعه افتاده.
حالا شما این را بگذارید کنار فقدان شخصیتپردازی، ببینید چه آش شور و غیرقابل تحملی به ادبیات ایران تحمیل میشود. البته این وسط ما هم فریب پویشهای مطالعاتی، تجدید چاپهای مکرر، رونماییهای فرمایشی و معرفیهای تلویزیونی را نخواهیم خورد.
نویسنده در عقیله انتخاب هوشمندانهای در انتخاب زاویه دید داشته. آنچه که در برخی نقدها و یادداشتهای دیگر درباره این کتاب به عنوان نقطه ضعف به آن اشاره شده است. زاویه دید دوم شخص زمانی استفاده میشود که نویسنده بخواهد بین خودش و درگیریاش با داستان فاصله ایجاد کند و به این ترتیب به جای ضمیر من، از تو و یا شما استفاده میکند. این فاصلهای که نویسنده با حضرت در متن ایجاد کرده است موجب رعایت ادب شده است. رعیات این تکنیک در روایت داستانی هیچ گسستی ایجاد نکرده است. در واقع نویسنده با رعایت خط زمانی وقایع زندگی حضرت به انسجام متن یاری رسانده است. شاعر بودن نویسنده موجب مهارت ایشان در استفاده از کلمات شده است. این تسلط نویسنده روی واژگان از همان مقدمه خودش را نشان میدهد و در کل متن تسری دارد و در عینحال نویسنده با کلمه سراغ بازی زبانی نرفته است. همه اینها در کنار همدیگر موجب شده تا ما با نثری پاکیزه روبهرو باشیم. متنی که در مرز روایت و داستان و استناد مدام در حال حرکت است و هیچ کدام را به نفع دیگری قربانی نمیکند. زبان و لحن کتاب ممکن است برخی را به این خطا افکند که ما با نثر ادبی روبهرو هستیم.
عقیله مطلقا نثر ادبی نیست. در واقع زبان و لحن اثر ناشی از رعایت ادب خطاب با علیامخدرهای است که دختر و خواهر معصوم علیهمالسلام است. تمام متن کتاب به نوعی نوشته شد که نویسنده و به تبع آن مخاطب در گفتوگو با حضرت است و خواننده هم وقتی کتاب را میخواند گویی خود را در محضر آن بانوی عظیمالشأن میبیند و مییابد و با سرور خویش سخن میگوید.
در مجموع روایت عقیله به گونهایست که داستان حیات تا وفات عقیله بنیهاشم را گویی در خطاب با خود ایشان مرور میکنیم و میخوانیم. نویسنده هرکجای کتاب که به یک سند تاریخی مراجعه کرده، مشخصات قابل جستجوی سند را در پاورقی ذکر کرده است تا مطالعه یک مستند تاریخی در قالب داستان را باورپذیرتر کند.
ـ مستندنگاری یا داستان مستند؟!
این مناقشه که کتاب عقیله مستندنگاری بوده یا داستان یا مستند روایی ناشی از عدم تعریف جامع و مانع و دقیق مستندنگاری و نسبت آن با روایت است. در اینکه عقیله بهرهای ولو اندک و رقیق از تخیل دارد شکی نیست اما آیا این بهره آن را از حوزه مستندنگاری خارج کرده است؟ تا تعریف دقیق مستندنگاری را پیشرو نداشته باشیم نمیتوانیم پاسخی دقیق به این پرسش بدهیم. لکن به نظر میرسد در مستندنگاری آنچه حائز اهمیت فوقالعاده است حفظ استناد در محورهای اصلی کار است. در جزئیاتی که حول محور اصلی شکل میگیرند بهره محتاطانه از تخیل اثر را به سمت داستان یا متن روایی میلغزاند اما آن را از استناد دور نمیکند.
در حالی که در داستان تعهد نانوشته نویسنده به مخاطب این است که من برای تو قصهای خیالی میگویم. شاید یک پای این داستان رد واقعیت باشد اما قطعا آن را با خیالم نوشتم و اصلا متعهد نیستم که واقعیت را برای تو بازنمایی کنم. در حالیکه رد مستندنگاری و روایت نویسنده متعهد به بازنمایی تصویری از واقعیت رخ داده است.
از اینرو عقیله در مسیر مستندنگاری پیش رفته است. در همان حوزه هم باقی مانده اما از تخیل هم بیبهره نیست. پس آن اندازه که برگزیده شدن عقیله در هجدهمین جایزه کتاب سال خراسان رضوی در بخش ادبیات داستانی محل تامل و پرسش است، شایسته تقدیر شناخته شدن آن در پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری قابل پذیرش است.
عنوان: عقیله/ پدیدآور: الهام امین/ انتشارات: بهنشر/ تعداد صفحات: ۳۲۲/ نوبت چاپ: پنجم.
انتهای پیام/