این کتاب در دو قسمت به نگارش در آمده؛ قسمت اول با عنوان «تاریکی» که راوی در آن از خود و جهانی که میبیند حرف میزند و قسمت دوم که «روی برف نمناک نام دارد» و در آن بخشی از حوادث و رویدادهای زندگیاش را نقل میکند.
راوی، شخصی منزوی و مطرود است. از عاطفه تهی به نظر میرسد و عدم اعتماد به نفسش، رنجی مداوم را بر او تحمیل میکند. او خودش را صاحب خصلتهای متضادی میداند که به شدت با هم در ستیزند و نتیجه این ستیز دائمی، شخصیتی بیثبات و شناختی از خویش است که به تکامل نرسیده است.
تا به حال هر چه خوانده و شنیدهایم در ستایش آگاهی بوده اما در «یادداشتهای زیرزمینی» خبری از این تحسین و ستایش نیست! بالعکس راوی در اینکه دانش و آگاهی بزرگترین بدبختی بشر است تردیدی ندارد و بسیار دانستن را یک جور مرض میداند. او انسانها را به دو دسته مجزا تقسیم میکند: مردمان اجرا و عمل که از آگاهی بیبهرهاند و اگر راهی که طی میکنند به دیوار منتهی شود هم از پیمودنش منصرف نمیشوند و نفس عمل دوندگی است که برایشان اهمیت دارد و مردمانی که میاندیشند و فکر میکنند و در نتیجه نمیتوانند عمل کنند و بهانه وجود دیوار آنها را از اجرای تصمیمی که از اول گرفتهاند باز میدارد؛ به عقیده او دسته اول فرزندان مادر طبیعتند و به آنها غبطه میخورد چرا که احمقند و دسته دوم را که بیش از حد معمول میفهمند، گونهای جهشیافته و فرقهای انحرافی میداند!
و اما طبیعت؛ مرجعی که مردم قرن نکبت، انسانهای مدهوش تمدن، ناشیانه به تقلید از آن برخاسته و در تلاشند تا با دیوار قوانین طبیعی و نتایج علمی و ریاضی ارادهشان را به بند کشیده و اختیار را از خود صلب کنند و در نهایت مسئولیتی در برابر اعمالی که مرتکب میشوند نداشته باشند. به عقیده راوی تمام این ساختار، منطق خشک و جامد است! بشر عاشق سیستم ساختن و متد درست کردن است. همیشه آماده است که به تعمد از واقعیتها اعراض کند فقط برای اینکه به مقولات و مقدمات و نتایج منطقیاش لطمهای وارد نشود. آنها در پی تدوین چیزی همچون دایرةالمعارف بشری هستند که به واسطه آن تمام رفتار و اعمال بشر قابل پیشبینی و بر اساس مصالح فردی باشد، همانگونهای که به عقیده قانونگذاران درست است. اما در اینجا سوالی اساسی را مطرح میکند: آیا واقعا اراده انسانی به اینگونه اصلاحات نیاز دارد؟
به عقیده او فرض منطقی نمیتواند قوانین زندگی بشری باشد و از همین روست که انسان ـ که شاید بتوان این ویژگی را تنها به گروه دوم دستهبندی ابتدای کتاب نسبت داد ـ برای اینکه وجود خود را، اراده خود را و بودن خود را ثابت کند، برای اینکه نشان دهد بشر است نه آلت معطله، برخلاف تمام آن قوانین عمل کرده و حتی به احمقانهترین کارها دست میزند. او حاصل این قوانین را نه اصلاح بشر بلکه جریتر شدن آن در انجام اعمال ناپسند زیر سایه تمدن میداند! برای مثال اگر در گذشته به خیال برپایی عدل، خون میریخت همحال میداند که این کار بس زشت و پلید است اما با علم و آگاهی به این مسئله خون میریزد که بس رذیلانهتر و پستتر است. گویی که تمدن، پوششی شده برای رذیلتها؛ پوششی که به واسطهاش رذایل از دیدهها پنهان میشوند اما این ندیدن ابدا وجودشان را نفی نمیکند. بلکه حتی میتواند آنها را در فضای کوچکی محبوس کرده و سریعتر از قبل به فساد و تعفن بکشاند.
یکی از انواع پوشش در عصر تمدن، تجمل است. ویترینی که اگر به قدر کافی جذاب نباشد کسی برای شناخت روحیات و درونیات فرد رغبت نمیکند. اولین نشانهاش همان معرفی آغازین راویست. او با وجود اینکه صاحب فکر و اندیشه است، برای توضیح اینکه چگونه آدمیست خود را فردی متعلق به طبقه پایین جامعه معرفی میکند؛ گویی که همین یک جمله کفایت میکند تا به آن دایرةالمعرف خیالی رجوع کرده و به تمام ویژگیهای شخصیتی چنین فردی پی ببریم! نشانههای بعدی را میتوان در قسمت دوم کتاب بارها و بارها دید و لمس کرد. او رخدادهایی تلخ از روزهای جوانیاش را نقل میکند. از دیداری سراسر تحقیر که با همکلاسیهای قدیمیاش داشته و دلیل این تحقیر و رانده شدن، چیزی جز ویترینی خالی از زرق و برق نبوده! از ملاقاتش با یک روسپی جوان که در میان کلامش، آنچه در پشت ویترین قرار گرفته به چشم میخورد. از واعظی که وقتی روسپی را برای بار دوم در خانه فقیرانهاش ملاقات میکند، به فقری که عریان شده اجازه میدهد تا او را از جایگاه یک واعظ عزل کند و به دنبال این اتفاق رفتاری خلاف اخلاق، خلاق آنچه درست است و حتی آنچه هست از او سر بزند.
در نهایت اگر شما هم همچون راوی، همچون داستایفسکی، فکر میکنید که امیال و خواهشها برعکس خرد، نمایانگر تمامیت زندگی بشری است، اگر تصور میکنید شناسایی دنیای درون انسان بینهایت بالاتر از دو ضرب در دو مساوی با چهار است و اگر نمیخواهید مثل ماشین به فرمان قوانین طبیعی باشید، «یادداشتهای زیرزمینی» را بخوانید!
عنوان: یادداشتهای زیرزمینی/ پدیدآور: فئودور داستایفسکی، مترجم: حمیدرضا آتشبرآب/ انتشارات: علمی و فرهنگی/ تعداد صفحات: 565/ نوبت چاپ: هشتم.
انتهای پیام/