داستانهای این مجموعه از میان آثار نویسندگان سرشناس سوری، لبنانی، مصری، کویتی و تونسی انتخاب شدهاند و از نظر کیفیت داستانی در درجهبندیهایی کاملا متفاوت از هم قرار دارند.
برخی داستانها از جمله دو داستان غاده السمان یعنی «بنویس من زن عرب نیستم» و «دژ بسته مغزها» و همینطور «همسال بهشت» نوشته حنان الشیخ داستانهایی هستند با تکنیک روایی و خط قوی که مخاطب را دنبال خود میکشانند اما داستانها رفتهرفته افت کیفیت دارند، حالا این افت گاهی ناشی از این است که نویسنده بیشتر درگیر ذهنیگویی و یا تکگویی درونی شده و نمیتواند مسیر داستان را پیش ببرد، گاهی هم شاید برخی داستانها در فضای بومی خود معنایی عمیقتر داشتهاند و در ترجمه برای مخاطب ایرانی چندان ملموس نباشند.
مخاطب حرفهای داستان طبعا از خواندن داستانهای حرفهای لذت میبرد و در داستانهای ضعیفتر هم میتواند متوجه نکات مهمی شود؛ نوشتن زن عرب در جامعهای که طبق نوشتههای خودش هنوز با او برخوردی انسانی ندارد اتفاقی نیست که عمر طولانی داشته باشد. طبعا نویسندگانی که مهاجرت کرده و فضای دیگری را تجربه کردهاند در داستانهایشان آزادتر و رهاتر هستند و البته تیغ انتقاداتشان هم منطقیتر میبرد، اما آنها که هنوز در کشور خود هستند درگیر مشکلات و در دل آنها بوده و گویی اغلب دچار واگویه میشوند، واگویههایی که برای درک جهان ذهنی و معضلات آنها میتواند راهنمای خوبی باشد.
اولین داستان مجموعه یکی از بهترینهاست، نوشته غاده السمان. عنوان این داستان نام مجموعه هم بوده و برگرفته از شعر معروف محمود درویش است، شاعر برجستهای که او را با اشعار چند لایه و به لحاظ هنری غنی، میشناسیم. خود داستان هم که از بهترینهای مجموعه است، وضعیت زنان عرب را با اوضاع زنان در کشورهای غربی قیاس میکند. در این داستان زنی که پدر عرب و مادر فرانسوی دارد، بهرغم مخالفتها به مردی هموطن پدرش دلبسته شده و در نهایت با او ازدواج میکند. اما در طول زندگی، وقتی با ارزشهای مردسالار جامعه پدری مواجه میشود، میفهمد نگاه همسری که صرفا از او توقع اطاعت دارد برایش قابل درک نیست. این شکاف فرهنگی، در نهایت موجب میشود که ورد زبان همسرش «بنویس من مرد عربی هستم» (همان شعر محمود درویش) را به این صورت بازخوانی کند که: «بنویس من زن عرب نیستم!» و با برائت از ریشه عربی خود، بکوشد به ریشه فرانسویاش پناه ببرد.
این داستانها روایتی از تناقضهای سنت و مدرنیته و مواجهه زن عرب با جهان غرب را هم به تصویر میکشند. اغلب سرشارند از طغیانهایی که اغلب هم بینتیجه میمانند. در «همسال بهشت» داستان تاثیرگذار حنان الشیخ نویسنده لبنانی، به خوبی با بینتیجه بودن این طغیان مواجه هستیم. اطرافیان زن دیوانه شدنش را باور میکنند و وقتی هم که راستش را میگوید و اعتراف میکند برای طلاق گرفتن خودش را به دیوانگی زده، بیفایده است. آنها دیوانگیاش را باور میکنند اما طلاق خواستنش را نه… چون او حق ندارد طلاق بخواهد.
پس از غاده السمان از یک نویسنده زن سوری دیگر هم داستانی آمده با نام «یک مادر». هیفاء بیطار هم روایت خود را از مادری تنها که با دخترش زندگی میکند به شکل موفقی به احساسات انسانی گره زده و سرخوردگیهای زنی که همسرش رهایش کرده و حالا باید مادری مهربان برای دخترش باشد را بیان میکند. تنهایی زنی که باید به نظر تنها نیاید، در خود گریه کند اما لبخند بزند، شاید بتوانیم بگوییم اغلب زنهای داستان با همین وضعیت روبهرو هستند، همه خستهاند اما هنوز راه حلی ندارند و مانند فضای تا حد زیادی سنتزده جهان عرب دست و پایشان برای ایجاد تغییر بسته است. هرچند این نگاه واقعی است، اما همین که زنان عرب مینویسند یعنی تغییری در راه است، تغییری که قطعا یکشبه رخ نمیدهد و نیاز به گذر فراوان زمان دارد، تغییراتی که با اقداماتی چون اصلاحات بن سلمان و دیگران امکانپذیر نیست و از سوی جامعه عرب پس زده میشود، اما با تغییر آرام آرام روند فکری مادران، آیندهای روشنتر برای زن عرب به بار خواهد آورد.
زن عرب در این مجموعه داستان معشوق نیست، و اگر هم مثل شخصیت داستان «همسال بهشت» موهبت معشوق بودن از سوی همسرش را تجربه میکند، مختار نیست. او موظف است حالا که انتخاب شده معشوق باشد، زنهایی که فردایشان، امروزشان و دیروزشان را مردان اطرافشان رقم میزنند، مردانی که در داستان نویسنده کویتی فاطمه یوسف العلی با نام «سومی… آه» دقیقتر تماشایشان میکنیم، مردانی که دل در گرو هر چیزی دارند جز زنانشان. گویی زنها هم یکی از کالاها و ابزارهای اطرافشان هستند و قرار است در خدمتگزاری آماده باشند.
اینها همه به این معنی نیست که قصد داشته باشیم جریانهای روشنفکری را در جامعه عرب نادیده بگیریم، اتفاقا این جریانها وجود دارند و آنقدر موفق بودهاند که در آن فضای بسته برخی زنان بدون مهاجرت در میان جامعه خود بایستند و به نقد فضای موجود بپردازند. و چون این فضاها امکان رشد داشتهاند ما در حال خواندن داستانهایی زنانه هستیم در نقد به فضای مردانهای که زن را جدی نمیگیرد.
عنوان: بنویس من زن عرب نیستم/ پدیدآور: زنان نویسنده عرب، مترجم: سمیه آقاجانی/ انتشارات: ماهی/ تعداد صفحات: 200/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/