جستاری بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

قصه یک هجرت

21 تیر 1401

مردمان آسیای جنوب شرقی فقط به خودشان شبیه هستند. شبیه که می‌گویم فقط از جهت صورت نیست. بیشتر نظرم بر فرهنگ و سبک زندگی است. نوع خاص و منحصر به‌فردی از همه فردیات و اجتماعیات. تا در معرض مواجهه عینی با این خصوصیات قرار نگرفته باشیم عمق تفاوت‌ها خودش را نشان نمی‌دهد. اما زندگی همیشه برای همه برگ‌هایی برای رو کردن و غافلگیری دارد. برای اسدالله بابایی و برای کونیکو یامامورا.

خانم سبا بابایی همسر مرحوم اسدالله بابایی یکی از مردمان جنوب شرقی آسیا یعنی ژاپن است که دو هجرت توامان را در زندگی تجربه کرد. آنچه درباره زندگی خانم بابایی برای من موضوعیت جدی دارد مقوله‌ای مهم و دامنه‌دار است. من این بانو را فقط با توجه به الگوواره هجرت می‌توانم درک و تحلیل کنم.

مرحوم سبا بابایی در زندگی انتخاب‌های مهم و تاثیرگذاری کرد و هزینه همه این انتخاب‌ها را هم داده. زندگی او نمونه اعلایی برای تمثیل انتخاب و هزینه انتخاب در همان الگوواره هجرت است.

هجرت یک اصل بزرگ و بسیار عمیق است. هجرت به دو حوزه داخل و خارج وجود انسان قابل تقسیم است، لذا در یک تقسیم‌بندی کلی، دو نوع هجرت، انفسی(درونی) و آفاقی(بیرونی) وجود دارد. تعابیر مختلفی از این دو مفهوم قابل ذکر است: مکانی و مکانتی، بیرونی و درونی، جسمی و روحی، ظاهری و باطنی، مادی و معنوی، صغری و کبری و… که برخی از موارد آن زودتر به ذهن متبادر می‌گردد. حقیقت هجرت، انقطاع از غیر است، بر همین اساس، هجرت انفسی(درونی) و هجرت آفاقی(بیرونی) به یکدیگر مرتبط و تا حد زیادی از یکدیگر غیر قابل تفکیک هستند؛ مؤید این مطلب اینکه برخی از مفسران، مراد از هجرت و مهاجرت را، در آیاتی از قرآن کریم، همچون این آیه شریفه «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» [نساء:100] همان هجرت و مهاجرت انفسی لحاظ کرده‌اند. همچنان که آیه، هجرت و مهاجرت آفاقی را هم در بردارد.

هجرت انفسی با ندیدن خود و دیدن خدا محقق می‌شود. خالی کردن قلب از شرک و ماسوی الله همان هجرت انفسی است. بدین جهت اثر هجرت انفسی نیل و رسیدن به قلب سلیمی است که خداوند در قیامت خریدار آن است. تنها دارایی انسان در آن هنگامه سخت و صعب.

اصولا روح هجرت مقدس همان فرار از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت خدا است، و لذا در احادیث می‌خوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشته‌اند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشته‌اند، اما دست به هجرت درونی زده‌اند، در زمره مهاجرانند . امیرمؤمنان علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «ویقول الرجل هاجرت ولم یهاجر انما المهاجرون الذین یهجرون السیئات ولم یاتوا بها؛ کسی می‌گوید مهاجرت کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران [واقعی] آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند.»

آنچه در کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» نمود قابل توجه دارد و به نظر می‌رسد مدنظر نویسندگان هم بوده توجه به همین مقوله هجرت است. حتی عنوان این کتاب هم به صراحت به همین موضوع اشاره دارد.

نویسندگان در این کتاب بر سیاق کتاب‌های تاریخ شفاهی و زندگینامه مستند با روایت سوژه یعنی اول شخص در خط مستقیم زمانی کار کرده‌اند. آنچه نویسندگان در این کتاب در پی خلقش بودند مستند پرتره است، یعنی نشان دادن تصویری نزدیک و متکی بر نگاه و نظرگاه خودِ سوژه و اطرافیانش.

طراحی جلد کتاب متناسب با راوی و ملیت اوست. طرح جلد متمرکز بر شخصیت خانم بابایی، قهرمان ژاپنی‌تبار کتاب است. طراحی جلد کتاب به شدت با متن کتاب همنوایی دارد. این طراحی بسیار هنرمندانه و هوشمندانه است. تلفیقی از نوشتار فارسی شبیه خط ژاپنی در پس زمینه‌ای از شکوفه‌های گیلاس که جزو نمادهای ژاپن است و دایره سرخ رنگ که پرچم ژاپن را به ذهن متبادر می‌کند. در حقیقت جلد کتاب به نوعی روایت خانم بابایی است. خانمی‌ ژاپنی که با یک مرد مسلمان ایرانی ازدواج می‌کند و به تدریج اسلام را می‌شناسد و به یک انسان مومن به اسلام و معتقد به انقلاب اسلامی و به یک مادر شهید تبدیل می‌شود.

حسن این کتاب و روایت خطی آن این است که نویسندگان آن هیچ بخشی از زندگی خانم بابایی را فدای بخش دیگر در روایت نکردند. به همین جهت است که ما در خواندن از زندگی ایشان در ژاپن به اطلاعات خوب و قابل توجهی از باب سبک زندگی، فرهنگ و حتی دین‌ورزی در آن سرزمین می‌رسیم. بی‌آنکه متن دچار افراط در پرداختن به جزئیات و حتی زیاده‌روی در آن شود. کتاب علاوه بر روایت اتفاقات متکفل شرح روحیات و بالا و پائین‌های عاطفی شخصیت‌ها هم هست. برخی کتب تاریخ شفاهی و رندگینامه گرفتار شرح اتفاقات حول و مرتبط با سوژه هستند بی‌آنکه توجهی به حس عارض شده ناشی از آن اتفاق باشند.

نقطه شروع هجرت خانم کونیکو یامامورا با لحظه دیدن نماز خواندن اسدالله بابایی در یکی از اتاق‌های آموزشگاه زبان آغاز می‌شود، چند دقیقه بعد خواستگاری مرحوم بابایی از او، شروع انتخاب‌های هزینه‌زای کونیکو در زندگی است. از این‌جا به بعد او در یک روند پیچیده و آرام مدام در حال تغییرات پیوسته روحی، اعتقادی و بعد جغرافیایی است. آشنایی او با همسرش نقطه شروع هجرت انفسی اوست. خانم یامامورا از خود و در خود شروع به حرکت می‌کند از پرده‌های ظلمانی نفس با همراهی همسر و البته یاری خدا شروع به خروج می‌کند. خروج از ظلمت به نور ایمان. خروجی تدریجی و پیوسته و لاینقطع. این خروج به آسانی و با آسایش همراه نیست بلکه مانند تولد و مرگ روندی دردناک و بالغانه دارد.

در مرحله بعد هجرت او از ژاپن به ایران مکمل این هجرت انفسی است. آن هم در زمان پهلوی. سپس کوران انقلاب و جنگ برای خانم بابایی و مادر شدن، دوری از خانواده پدری در ژاپن و تعامل با همسر در کنار آگاهی از شرعیات و تقید به آنها سازنده شخصیت قابل احترام و تکریم سبابابایی است.

متن صمیمی گرم و روان خانم بابایی از روند زندگی خود و اتفاقات آن از جمله مواجهه با خبر شهادت پسرش، گزیده‌‎گویی و خود زندگی ایشان در کنار هم این کتاب را خواندنی کرده است.

وفاداری نویسندگان محترم به روایت صمیمانه و صادقانه خانم بابایی قابل تحسین است حتی مراجعه آنها به افراد و ذکر روایت آنها در پاورقی این کتاب را خواندنی‌تر کرده است.

 

عنوان:مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران/ پدیدآور: حمید حسام، مسعود امیرخانی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات:۲۴۸/ نوبت چاپ: نهم.

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • مح

    چه نکته مهم و مغفولی در این یادداشت اشاره شده. هجرت آفاقی و انفسی. خیلی عالیه

بیشتر بخوانید