نگاهی به رمان «خشم در هارلم» اثر چستر هایمز

لجنی که گریزی از آن نیست

08 شهریور 1400

محله هارلم یکی از معروف‌­ترین نقاط نیویورک است. محله‌­ای که آن را به باندهای مافیایی‌اش می‌­شناسند. گاهی دست سیاه‌­پوست‌­هاست و گاه ایتالیایی‌­ها. هرازگاهی هم پلیس خودی نشان می­‌دهد، اما در نهایت این پول است که در هارلم حرف اول را می‌­زند.

بااین­‌حال هارلم همواره به محله سیاهان معروف بوده و در آثار ادبی و هنری بارها این محله نقشی محوری یا فرعی داشته. هارلم آن­‌قدر برای آرتیست‌­های سیاه­‌پوست مهم بوده که در دهه بیست، جنبشی گسترده در این محله راه می‌­افتد که نقش بسیار مهمی در فرهنگ عامه آمریکا و خصوصا سیاه‌­پوستان دارد. جنبش رنسانس هارلم بزرگانی نظیر جیمز بالدوین، لنگستون هیوز و زورا نیل هورستون را شامل می­‌شد و تنها جنبه ادبی نداشت و وجوه مختلف هنر سیاهان را دربرمی­‌گرفت. این جنبش در واقع اعتراضی بود به نابرابری نژادی در آن زمان آمریکا که منجر به نادیده‌­گرفته شدن سیاه­‌پوستان در مناصب و جوامع مختلف شده بود.

البته این جنبش بیش­تر محدود به روشنفکرانی سیاه­‌پوست از طبقه ضعیف هارلم بود و نویسنده­‌ای که قرار است اینک از او و اثرش بگوییم، کمی با هم‌­نژادهایش تفاوت داشت.

چستر هایمز: آشنایی شتا­ب­زده با نویسنده در بند

چستر هایمز حدود ده سال پیش از آغاز این جنبش ادبی هنری متولد شد. خانواده‌­ای تحصیل کرده داشت و والدینش هردو از اساتید به‌­نام دانشگاه سیاهان بودند. هایمز برخلاف نویسندگانی نظیر جیمز بالدوین و ریچارد رایت، آن­قدر با بحران فقر دست‌­وپنجه نرم نمی‌­کرد و کودکی و جوانی خوبی پشت‌­سر گذراند. اما چستر هایمز در جوانی آن­قدر سربه‌­راه نبود. هجده سال داشت که به جرم دزدی دستگیر شد و دادگاه بیست تا بیست و پنج سال حبس برایش برید. هایمز جوانی­‌اش را پشت میله­‌های زندان گذراند، هرچند که علاقه‌­اش به ادبیات باعث شد که این زمان را به نگارش داستان­‌های کوتاه بگذراند. در طول آن دوران، او آثارش را برای مجلات می­‌فرستاد و برخی از آن­ها نیز مورد قبول واقع شده و منتشر می‌شدند. این اتفاق باعث کسب احترام در زندان شد و زندانیان و زندان­بان‌­ها به او به چشم دیگری نگاه می­‌کردند.

پس از آزادی، هایمز به فرانسه مهاجرت کرد. در آن زمان بسیاری از سیاه‌­پوست‌ها به سبب مشکلات موجود در آمریکا، فرانسه را گزینه بهتری برای زندگی می‌­دانستند. هایمز در آن­جا برای بار دوم ازدواج کرد و بسیاری از مهم­ترین آثارش از جمله «خشم در هارلم» را نوشت که موجب توجه منتقدان و مخاطبان آمریکایی به او شد.

چستر هایمز در هفتاد و پنج سالگی در اسپانیا درگذشت.

خشم در هارلم: جرم برای چند دلار بیشتر

چستر هایمز را دانش‌­آموز مکتب دشیل همت و ریموند چندلر می‌­دانند. بله، «خشم در هارلم» اثر هارد بویلدی­‌ست که عناصر ادبی آن بسیار مشهودند، اما هایمز عصاقورت­‌دادگی خدایان این شاخه از ادبیات جنایی را ندارد و طنز قضیه او را به دانلد وست­لیک نزدیک‌­تر می‌کند.

وست­لیک رمانی دارد به نام God Save the Mark که در ایران با دو عنوان «حق نگهدار ابلهان» و «خدا به داد آدم ابله برسه» ترجمه شده است. داستان آن رمان درباره مرد ساده‌لوحی­‌ست که حُقه­ بزرگ و کوچک را می‌­خورد و انگار یک جو عقل در سر ندارد. شخصیت اصلی «خشم در هارلم»، جکسون، بسیار شبیه به همان فرد است. جوان خامی‌ست که به­ او گفته‌­اند که می‌توانند با ترکیبی شیمیایی اسکناس‌هایش را چندبرابر کنند و او هم چشم‌­وگوش‌بسته قبول می­‌کند که داروندارش را فدای این قمار ابلهانه کند.

جکسون که حال دیگر آس­‌وپاس شده، سراغ برادرش گولدی می‌­رود. گولدی قصه ما از آن شارلاتان­‌هایی­‌ست که مثل­شان وجود ندارد. او نفوذی پلیس است و به آن­ها در راه کشف و انهدام باندها کمک می‌کند و در عین حال، حواسش است که چگونه مشتریانش را نیز تیغ بزند. برخلاف جکسون، گولدی انسان بسیار زیرکی‌­ست. او که درماندگی برادر ساده‌لوحش را می‌­بیند، تصمیم می‌گیرد به او کمک کند تا هرطور شده دزدها را گیر بیندازد.

«خشم در هارلم» از دو منظر قابل بررسی است. نخست باید به قدرت داستان‌­نویسی هایمز اشاره کرد. از لحاظ ادبی، او موفق شده داستانی پرکشش و دارای تعلیقی مثال‌­زدنی بنویسد که مخاطب را تا آخرین نقطه کتاب با خود همراه می‌کند. هایمز با توجه به تجربیاتش در زندان، می‌داند که یک قصه جنایی خوب چطور داستانی‌­ست. شخصیت‌­های به‌­یادماندنی، اتفاقات مهیج و کنایاتی به اتفاقات روز. برخلاف همت و چندلر، او از آرایه‌ها و بازی‌های کلامی متعدد در نوشتارش استفاده نمی‌­کند و بخش عظیمی از داستان را محاوره‌های میان شخصیت­‌ها پر می‌کند. هم­چنین هایمز در تولید لحن هم بسیار دقیق و جزئی‌نگر بوده، این مسئله در ترجمه مزدک بلوری تا حد بسیاری درآمده و برای فهم بهتر آن بایستی به نسخه انگلیسی رمان رجوع کنید.

اما مهم‌تر از وجه ادبی رمان، هایمز در لایه‌های داستان­‌اش به خوبی فاجعه‌ای که سیاه‌پوستان آمریکا با آن دست­‌وپنجه نرم می­‌کنند، بازتاب می­‌دهد. به توصیف او از محله هارلم نگاه کنید. همه‌چیز سیاه و ابری­‌ست. انسان­‌هایی که سقف آرزوهایشان از سیر کردن خود و عیش‌­ونوش گاه­‌وبی­‌گاه فراتر نمی‌­رود و به­‌قول معروف، می­‌دانند که قرار نیست چیزی شوند. برخلاف هم­‌نسلان خود، هایمز با داستان‌هایی عمیق و شاعرانه، به آثار رایت و الیسون رجوع کنید، مخالفتش با نابرابری را بیان نمی‌کند و این اعتراض را با کنایه‌هایش نشان می­‌دهد. او حقیقت هارلم را به خواننده‌اش نشان می­‌دهد و به او می­‌گوید، ببین، این دقیقا همان لجنی‌­ست که ما راه گریزی از آن نداریم.

در نهایت باید گفت که «خشم در هارلم» یکی از مهم‌ترین آثاری‌­ست که در سال‌­های اخیر در ایران ترجمه شده است. سال‌ها بود که جای خالی نویسندگان سیاه‌­پوست در ادبیات ایران احساس می‌­شد و حال با ترجمه این رمان مهم، امید است که بیش از پیش از آن­ها در ایران بخوانیم.

رمان «خشم در هارلم» به قلم چستر هایمز و فارسی مزدک بلوری، توسط نشر بیدگل منتشر شده است.

 

عنوان: خشم در هارلم/ پدیدآور: چستر هایمز، مترجم: مزدک بلوری/ انتشارات: بیدگل/ تعداد صفحات: 391/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید