اختلاف طبقاتی و تبعاتش به روایت «گاف»

معمولی بودن کلافه‌تان کرده؟

08 آبان 1401

برای همه ما، داستان هر برهه از زندگی‌­مان درست از یک تصمیم شروع می‌شود. تصمیمی که در پی‌اش یک تغییر را تجربه می‌کنیم. اصل قضیه در تغییر است. تغییری که بتواند سد معمولی بودن را از جلوی پایمان بردارد وگرنه معمولی بودن که ارزش روایی ندارد. داستان زندگی یک فرد معمولی نه چیزی برای روایت کردن دارد نه حتی برای مخاطب کششی ایجاد می‌کند. همه، تکرار است و تکرار یعنی ملال.

این درست شروع رمان «گاف» است. یعنی جایی که شخصیت اصلی داستان، که معلمی است در یک مدرسه غیرانتفاعی، در یک جدال و کشمکش درونی قرار می‌گیرد برای برداشتن سد معمولی بودن. بهتر است بگویم در گاف ما با  داستان کشمکش‌های درونی راوی یا شخصیت ارغوان روبه‌رو­ هستیم. کشمکشی برای خارج شدن از روال عادی زندگی‌اش. روالی که  با پیوستن او و همسرش به یک گروه خیریه برهم می‌خورد.

«معمولی بودن خیلی دامن‌گیر است و ملال‌آور. من و ایمان معمولی هستیم. یک خانواده کوچک سه نفره بدون چاله‌ای که آنقدر گود باشد تا بتوانی اسمش را بگذاری چاه. دو تا آدم که مثلا سی سال است ناهارشان را سر وقت می‌خورند و قبل از ناهار قابلمه را باز می‌کنند. بو می‌کشند و می‌گویند هووومممم چه بوی خوبی. بعد از ظهر به بعد از ظهر چایمان را می‌گذاریم روی میز آشپزخانه یا جلو میز تلویزیون یا روی قالیچه دست­بافت پشمی که برای سلامت بدنمان مفیدتر از قالی ماشینی با نخ اکرلیک است، آهسته آهسته با هم چای می‌نوشیم و گپ می‌زنیم از چیزهای معمولی.»

زبان ساده، لحن صمیمی و جملات کوتاه، ویژگی‌های بارز رمان گاف است که مخاطب را با خود همراه می‌کند. خانم گریانلو در این کتاب که رمان اولش هم به حساب می‌آید به خوبی توانسته نثر پخته‌ای از قلم خود به جا بگذارد. نثری که به نقل از آقای شرفی خبوشان «غنی از کلمات است». زبان داستان با طنزی شیرین و لطیف آمیخته است که به نظرم انتخاب خوبی بوده تا تلخی موضوعات و مشکلاتی که نویسنده در پی بیانشان بوده کمتر بیخ گلوی خواننده بنشیند. اگر چه از نظر من همین نثر پخته و زبان شیرین گاهی گرفتار آفت زیاده‌گویی می‌شود که مخاطب را از فضای اصلی داستان بیرون کشیده و در برابر هجوم مباحث مهم از نظر نویسنده قرار می‌دهد.

گاف داستان زندگی آدم‌هاست با همه تناقضات و اختلافاتش. به وضوح می‌توان این کتاب را یک رمان اجتماعی نامید. داستانی که از فقر حرف می‌زند. مسئله اعتیاد را مطرح می‌کند و به خوبی اختلاف طبقاتی در یک جامعه را به نمایش می‌گذارد. جایی فقر آنقدر بیداد می‌کند که گاهی در تصور هم نمی‌گنجد و جنس دغدغه آدم‌هایش برای مخاطب ناآشناست و جایی دیگر، در آن سر طیف آدم‌هایی با دغدغه‌های متفاوتشان جور دیگری مشغول زندگی‌اند. زندگی معمولی ارغوان، به واسطه شغلش و مسئولیتی که بعدا قبول می‌کند با هر دو طرف این طیف پیوند می‌خورد.

نوع پرداخت نویسنده به همه این موضوعات و مسائل، به نظرم گاف را تبدیل به رمانی می‌کند که ارزش یکبار خوانده شدن را دارد. پرداختی که از نظر برخی منتقدان سطحی و تک بعدی نیست و با تامل همراه است.

پرداخت شخصیت در گاف به خوبی انجام شده است و این موضوع در کنار دیگر ویژگی‌هایی که تا به حال برشمردیم این کتاب 218 صفحه‌ای را برای مخاطب خوشخوان‌تر می‌کند. دغدغه‌های ارغوان برای خواننده قابل درک است و نوع نگاهش به زندگی در خور توجه. اما از طرف دیگر ناهماهنگی در سطح دانش و اطلاعات شخصیت اول و شناخت ایجاد شده برای مخاطب از نظر من ایرادی است که می‌شود به نویسنده کتاب گرفت. شخصیت ارغوان یک معلم مدرسه غیرانتفاعی است که از همان ابتدای کتاب به معمولی بودن زندگی‌اش بسیار تاکید دارد. اما در ادامه وقتی با این شخصیت بیشتر آشنا می‌شویم سطح آگاهی‌های او برای یک شخصیت معمولی کمی عجیب به نظر می‌رسد. چطور ممکن است یک معلم در حد و اندازه ارغوان هم به مسائل فلسفی و روانشناسی احاطه داشته باشد و هم ادبیات را خوب بداند. از نظر من حجم دانسته‌های شخصیت اصلی در حد و اندازه خودش نیست و جاهایی نویسنده به قول معروف حر‌ف‌های خودش را در دهان شخصیتش گذاشته است تا جایی که گاهی اوقات شخصیت از پوسته خودش خارج شده و دوست دارد همه اطلاعاتش را به رخ مخاطب بکشد.

در آخر اگر به موضوعات اجتماعی علاقه‌مندید و دغدغه‌های انسان دوستانه در زندگی‌تان جایی دارد، اگر معمولی بودن کلافه‌تان کرده و دلتان می‌خواهد تغییری رقم بزنید، حتما جایی برای مطالعه رمان گاف در برنامه روزانه‌تان خالی کنید.

 

عنوان: گاف/ پدیدآور: سارا گریانلو/ انتشارات: صاد/ تعداد صفحات: ۲۱۸/ نوبت چاپ: اول.

بیشتر بخوانید