مروری داستانی بر ماجرای فلسطین

من یک زنم، نه بیشتر نه کمتر

30 مهر 1402

«من پناهنده نیستم» کتابی است پرحجم و پرقصه. قصه‌هایی پرغصه! قصه‌هایی از اشغال یک سرزمین. از اشغال روح انسان‌ها. کتابی که از روزهای پیش از اشغال سرزمین فلسطین توسط یهودیان صهیونیست آغاز می‌شود و تا همین سال‌های اخیر ادامه پیدا می‌کند. اسم اصلی کتاب «طنطوره» است و رضوی عاشور، نویسنده مصری آن را نوشته است که اسما خواجه‌زاده آن را به فارسی ترجمه کرده و اسم کتاب را در ترجمه فارسی گذاشته‌اند: «من پناهنده نیستم».

گفتم قصه پرغصه، بی‌راه نگفتم. آنقدر این کتاب غصه دارد که حتی نویسنده از زبان شخصیت داستانش نوشته: «چطور هزاران جسد در یک کتاب کوچک یا بزرگ جا بگیرند؟»

کتابی که اتفاقات مختلف را گاهی به ترتیب زمانی و گاهی هم که «رقیه» فراموش می‌کند و غرق خاطراتش می‌شود زمان را جابه‌جا می‌کند. کتابی که البته گفتم پر غصه است، ولی گاهی شوخی‌های خانواده یا دوستان «رقیه» حال و هوای کتاب را عوض می‌کند تا نشان دهد زندگی باید کرد. باید گفت این کتاب زندگی است، زندگی کسانی که در خانه‌هایشان را به زور قفل کردند و کلیدش را دور گردنشان انداختند تا روزی که دوباره بازگردند.

من پناهنده نیستم از معدود کتاب‌های ترجمه شده از ادبیات عرب در زبان فارسی است که به قضیه فلسطین و اشغال سرزمین‌های آن‌ها توسط رژیم اشغالگر قدس پرداخته و به خوبی تاریخ این سرزمین و اتفاقات را با زبان داستان بازگو کرده است. زنان و مردانی که اشغال را باور نکردند و به امید روزی که به خانه باز گردند، زنده‌اند. کتاب در یک روایت خطی بدون اینکه مستقیم به اتفاقات اشاره کند از زاویه نگاه یک زن بر تاریخ نگاهی انداخته و سعی می‌کند زاویه داستان‌گوی خود با تاریخ را حفظ کند. برای مثال ما با زنی روبه‌رو هستیم که تا سال‌ها سواد زیادی ندارد و وقتی هم باسواد می‌شود روزنامه می‌خواند و وارد فعالیت‌های عام‌المنفعه به نفع اردوگاه‌نشین‌ها می‌شود. او وارد جزئیات نمی‌شود چون نمی‌تواند وارد شود ولی از دور تصویری از وضعیت فلسطینی‌ها را به خواننده نشان می‌دهد؛ مگر داستان کاری جز این می‌کند؟ نویسنده از زبان عموی رقیه که پدر شوهرش هم می‌شود، بخشی از تاریخ را با زبان شیرین قصه بازگو می‌کند. ما تمام اطلاعاتی که می‌گیریم را در بستر قصه و زندگی رقیه دریافت می‌کنیم و چیزی بیشتر نه!

من پناهنده نیستم روایت یک زن از زندگی است. زن نماد زندگی است و او وقتی روزنامه می‌خواند هم زندگی را دنبال می‌کند، که زندگی برای او همسر و فرزندان و خانواده‌اش هستند. جایی از زبان او می‌خوانیم که وقتی بمبی منفجر می‌شود نمی‌داند به کدام سمت بدود، سمت همسرش یا فرزندانش که هر یک در گوشه‌ای از شهرند. او نخ تسبیح زندگی را در دست دارد و تلاش می‌کند رشته‌ها را به هم وصل کند. زن‌های دیگر داستان نیز هرکدام نقشی دارند. برای مثال «وصال» حضورش با «رقیه» تفاوت دارد. او زنی است که در کنار لودگی، چون ماده‌شیری بر سر سربازان اسرائیلی فریاد می‌زند و آن‌ها را تا می‌تواند آزار می‌دهد. مردان هم نقش دارند ولی ما اینجا داستان را از زبان زنان می‌خوانیم زیرا مردان در میدان و در صحنه‌اند و آنچه مهم است پشت صحنه است. پشت صحنه مهم است که اگر نبود پشت صحنه، میدان نمی‌توانست گرم باشد. رضوی عاشور هم به خوبی این مسئله را درک کرده و مکان داستان را به جای گفتن از میدان نبرد و درگیری به خانه‌هایی برده که سراسر شور و دلواپسی است. روایت نبرد را بارها گفته‌اند ولی آنچه ناگفته مانده روایت پشت میدان است که آنجا زن فرماندهی می‌کند. نویسنده در کتابش شیوه‌های مختلف افراد در مواجهه با اسرائیل را نیز بیان کرده، یکی معتقد به مبارزه مسلحانه و دیگری معتقد به پیگیری در محاکم بین‌المللی. از این رو کتاب ترکیبی از طیف‌های مختلف مردم با باورها و اعتقاداتشان را نشان می‌دهد.

من پناهنده نیستم قرار نیست ما را با تاریخ مقاومت آشنا کند بلکه گوشه‌ای از آن را نشان می‌دهد و برای مثال اگر ندانیم «ابوعمار» کیست یا «ناجی» چه کسی است خیلی متوجه برخی اتفاقات و خرده‌روایت‌ها نمی‌شویم. به همین خاطر دنبال این نباشیم که در این کتاب تاریخ بخوانیم، بلکه قصه زندگی مردمانی در دل تاریخ را قرار است بخوانیم که تاریخ بر زندگی‌شان اثر گذاشته است. مکان‌ها و اسامی مشهور همه واقعی‌اند و باقی قصه‌ای است بافته شده بر واقعیت و باز باید گفت مگر داستان چیزی جز بافتن بر تار واقعیت است؟

ما بیش از 60 سال تاریخ را در این کتاب 462 صفحه‌ای می‌خوانیم بدون اینکه احساس کنیم تاریخ خوانده‌ایم. شخصیت رقیه که یک زن و قبل از آن دختری درست پرداخته شده است، توانسته بار تاریخ را با روایتش بر دوش بکشد و خواننده را تا پایان دنبال خود بیاورد. او زنی از زن‌های فلسطین است که از روستایشان اخراج شده و پدر و برادرش در جریان پاکسازی‌ها به شهادت رسیده‌اند. او با تمام زنانگی‌اش در داستان حضور دارد. با نگرانی‌ها، علاقه‌ها، دلواپسی‌ها و… خود را به خواننده تحمیل می‌کند و نویسنده تمام کوشش خود را به کار بسته تا او را در بستر قصه درست بنشاند تا خواننده احساس نکند چیزی درست نیست.

من پناهنده نیستم روایتی از زاویه نویسنده مصری آن است که انتقادهایش را نیز در دل داستان مطرح می‌کند، انتقادهایش به برخی چهره‌ها و اتفاقات را.

«مگر یک داستان تحمل چند جنگ را دارد؟ چند جنایت؟» و این جمله در حالی گفته شده که می‌بینیم این کتاب از جنگ‌ها و کشتارهایی سخن گفته که طی بیش از هفتاد سال از سرگذشت ملت فلسطین رخ داده است. علاوه بر این‌ها در این کتاب با آداب و رسوم مختلف و غذاها و لباس‌ها و… آشنا می‌شویم و این‌ها همه در بافت منسجم داستان ارائه شده است. کتابی که بر خلاف حجم زیادش به راحتی خوانده می‌شود و خیلی سریع پیش می‌رود.

«من پناهنده نیستم» روایتی از زندگی ملتی است که کلید خانه‌هایشان را حفظ کرده‌اند تا روزی که دوباره باز گردند.

 

عنوان: من پناهنده نیستم/ پدیدآور: رضوی عاشور؛ مترجم: اسماء خواجه‌زاده/ انتشارات: شهرستان ادب/ تعداد صفحات: 462/ نوبت چاپ: اول(1397).

انتهای پیام/

1 دیدگاه

  • فاطمه

    بسیار عالی متشکرم.

بیشتر بخوانید