«فراموشان» مخاطب را به عرصه تفکر می‌کشاند

ناداستان رئالیستی

19 مرداد 1401

«فراموشان» یک مجموعه ناداستان است. خط عادت را شکسته و با زبان روایت، نه داستان حرف می‌زند. گذشته از بحث معرفتی و ظرفیت‌های معنوی رخداد عظیم عاشورا، به لحاظ ساخت درام، ماجرای کربلا چه به لحاظ تاریخی و‌چه به لحاظ شناختی از ظرفیت عظیمی برخوردار است و‌ نظر نویسندگان را به خود جلب می‌کند. یکی از دلایلش این است که هنوز در این دریای عظیم پرسش‌های عمیق فکری موج می‌زند که درصدد یافتن پاسخ به آن‌ها، نویسنده را ترغیب می‌کند که به جست‌وجو و نگارش بپردازد.

با تمام این حرف‌ها و در عین حال، یکی از سخت‌ترین موضوعاتی که یک نویسنده در فضای ادبیات آیینی می‌تواند به سمت آن برود عاشوراست. زیرا مخاطب چنین مباحثی عمدتا از قشر مذهبی و همین‌طور از قشر متفکر جامعه است و بارها و بارها مقاتل را از زبان‌های متعدد در هیات‌ها و مراسم عزادارای و رسانه‌های محرم و صفر شنیده است. کار سخت نویسنده اینجاست که باید در باره چیزی که از صفر تا صد آن معلوم و مشخص است حرف تازه بزند.

حرف تازه و یافتن روایات کمتر شنیده شده یک طرف بحث است، پاک کردن روایات نادرست و خرافات که به لطف بعضی مداحان محترم که برای مجلس مدحشان زحمت خواندن مقتل را نکشیده و به بهای اشک حرف‌های غیر معتبر می‌زنند طرف دیگر بحث، که زحمتش را نویسنده باید متحمل شود.

مجموعه ناداستان فراموشان مشتمل بر ۶ روایت است از روایت‌های معتبر اما غیر مشهور با عناوین، «روایت قاصد والی مدینه»، «روایت همسر زهیر ابن قین»، «روایت یکی از سربازان حر بن یزید ریاحی»، «روایت غلام عبیدالله بن زیاد»، «روایت یک کاتب گمنام» و «روایت قیس بن اشعث».

نویسنده سعی کرده است در هر کدام از این روایت‌ها به سراغ یکی از شخصیت‌های گمنام حادثه برود و واقعه کربلا را هر بار از یک نگاه تازه و با زاویه دید متفاوت بیان کند. نکته جالب داستان این است که در هر کدام از این شخصیت‌ها تحلیل واقعه با آن یکی فرق دارد. یعنی جهان‌بینی هر کدام از روایان حادثه مورد تحلیل و بررسی نویسنده بوده و او سعی کرده است که برای هر کدام از این راویان از یک واقعه مشترک جهان داستانی تازه‌ای بسازد.

فرمالیست‌های روسی در تبیین خود از داستان و رمان روی یک مفهوم تاکید ویژه دارند و آن آشنازدایی است. داوود غفارزادگان در نگارش و تدوین اثر سعی کرده است نه تنها به وجوه کم­تر پرداخته شده از عاشورا بپردازد بلکه در بیان آن‌ها نیز به ذکر جزئیاتی پرداخته است که در روایت و ناداستان معمولا مهجور باقی می‌مانند.

علاوه بر این نکته، شیوه روایی داستان کمی از داستان‌های معمول در ادبیات آیینی فراتر رفته است و ما با گونه‌ای از ناداستان‌های مدرن حتی پسامدرن با زبان رئالیستی مواجه هستیم که البته گام نو و جدیدی در این حوزه است و معمولا نویسندگان در ادبیات دینی­‌ـ‌تاریخی کمتر به سراغ آن می‌روند. بنابراین نویسنده یک بنیان نو در این خصوص بنا کرده است که در آن با یک مجموعه سیال و تازه همراهیم که در آن یک مجموعه مهم است. قهرمان نداریم اما با مجموعه شخصیت‌هایی طرفیم که هر کدام در حال تاثیرگزاری  و تاثیرپذیری پیوسته با خط روایی اصلی و جریان «داستانی از واقعه کربلا» هستند.

زبان روایت البته زبان ساده‌ای به دور از پیچیدگی‌های ادبی انتخاب شده که مخاطب کودک و نوجوان هم بتوانند از آن بهره بگیرند. گذشته از انتخاب مخاطب اثر، نویسنده در سطور داستانی‌اش قصد القای احساسات ندارد. حادثه را در رئالیستی‌ترین شکل ممکن و البته با در نظر گرفتن درک مخاطب می‌نویسد که مخاطب با چهره اصلی گزارش بی‌کم و کاست روبه‌رو شود.

البته جا دارد بگویم که نویسنده می‌توانسته است در شرح و بسط واقعه برای ذهن نوجوان از تعداد واژه‌های بیشتری نیز استفاده کند و در هر روایت قدری بیشتر بنویسد. با این همه نویسنده روایاتی تصویر کرده است که مخاطب به خوبی می‌تواند آن‌ها را لمس کند و با آن‌ها ارتباط بگیرد. به نظر من مهم­ترین دستاورد یک کتاب این است که مخاطب را به صحنه بکشاند و او را در چالش تفکر و انتخاب قرار دهد.

«با دلهره نشستم. مسلم­ بن عقیل آمد و رو در رویم نشست. چند سوال از اینجا و آنجا کرد. خیلی مختصر جوابش را دادم. تمام سعی‌ام این بود که از کارهایشان سر در بیاورم. آنها مردمانی ساده‌دل بودند و هیچ شکی به من نداشتند. نیمه‌های شب بود که برخاستم و از خانه هانی بیرون آمدم. به سرعت از کوچه‌ها گذشتم و هر طور بود خودم را رساندم به دارالاماره. وقتی ماجرا را به امیر عبیدالله گفتم، از خوشحالی خنده بلندی کرد و گفت که اگر کار را خوب به سرانجام برسانم، سه هزار دینار به من خواهد داد.»

 

عنوان: فراموشان/ پدیدآور: داوود غفارزادگان/ انتشارات: قدیانی/ تعداد صفحات: ۹۶/ نوبت چاپ: نهم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید