نقدی بر داستان «شب ایوب» اثر داوود غفارزادگان

پیچیده و امیدبخش

13 شهریور 1400

هر روایت منثور خلاقه‌ای که با دنیای واقعی ارتباط داشته باشد در حوزه ادبیات داستانی قرار می‌گیرد. ادبیات داستانی در شکل های گوناگونی مانند قصه، رمانس، رمان، داستان بلند، داستان کوتاه، داستانک و آثار وابسته به آنها، ارائه می‌شود. داستان بلند، داستانی است روایت گونه، به نثر، که پیرامون موضوع و حادثه‌ای  خاص که ریشه در واقعیت اجتماعی دارد، نوشته می‌شود و تمام عناصر رمان در آن وجود دارد.

داستان بلند، از نظر کمی، از داستان کوتاه، بلندتر و از رمان، کوتاه تر است و از نظر کیفی نیز با رمان و داستان کوتاه تفاوت دارد. خصوصیت‌های کیفی داستان بلند، تقریبا با ناول و رمان کوتاه مشابه است. یعنی این نوع داستان‌ها، بعضی از مختصات و کیفیات داستان کوتاه و رمان را توام دارند. در داستان بلند، ناول و رمان کوتاه، امکان گسترش شخصیت‌ها و درونمایه‌ها به طور محدود وجود دارد. داستانی را که ده یا پانزده هزار کلمه تا سی هزار کلمه داشته باشد، داستان بلند می‌گویند و داستانی که بین سی هزار تا پنجاه هزار کلمه باشد، رمان کوتاه نامیده می‌شود.

یکی از زیر مجموعه‌های محتوایی ادبیات داستانی و از جمله داستان‌های بلند، ادبیات جنگ به صورت عام و جنگ هشت ساله ایران و عراق به صورت خاص است که از آن با تعبیر دفاع مقدس یاد می‌شود. ادبیات دفاع مقدس به مجموعه آثاری گفته می‌شود که درونمایه و موضوع آنها به مسائل هشت ساله جنگ و دفاع مقدس و تبعات آن برگردد. «شب ایوب» نوشته داوود غفارزادگان، داستانی در حوزه ادبیات دفاع‌مقدس است.

در این داستان، ایوب نوجوانی است که به همراه چهار نفر از دوستانش جلیل، شریف، فریدون و نادر در شهر کوچکی که نامعلوم است با سرخوشی، دوران نوجوانی را سپری می‌کند. او و دوستانش از جنگ، فقط جنگ‌زدهایی را می‌بینند که در حاشیه رودخانه، چادر زده‌اند و در آنجا زندگی می‌کنند. جنگ‌زده‌ها و زندگی آنها، برای اتوب و دوستانش نوعی سرگرمی است، اما بعد از بمباران این شهر، همه چیز عوض می‌شود و حالا آنها، جنگ را به شكل ملموسی درک می‌کنند. کم کم زمزمه رفتن به جبهه در بین این گروه، قوت می‌گیرد و همگی به جز نادر که پیری پدرش را بهانه می‌کند، به جبهه می‌روند.

ایوب به همراه دوستش، جلیل، در گروه امداد هستند و از شريف و فریدون جدا می‌شوند، شهادت جلیل، ایوب را سخت تحت تأثیر قرار می‌دهد و از جبهه باز می‌گردد، در حالی که حال روحی خوشی ندارد. بمباران شهر و سوختن بدن نگار، برادرزاده ایوب، که با او ارتباط عاطفی دارد، حال ایوب را بدتر می‌کند. نگار باید به جایی برود که هوا مرطوب باشد. به همین دلیل برای مدتی به شمال می‌روند. سرانجام، با نامه‌ای که شریف برای ایوب می‌فرستد. او دوباره به جبهه باز می‌گردد. شريف، اسیر می‌شود و فریدون شهید! ایوب که چند روز مجروح در بیابان زیر آتش دو طرف مانده است دوباره به شهر باز می‌گردد. بعد از بمباران شیمیایی عراق ایوب که امدادگر است دوره‌ای می‌بیند، تا بتواند به مجروحین شیمیایی، در حین عملیات کمک کند. با بازگشت به جبهه این بار در خرمشهر، بار دیگر مجروح می‌شود و کم‌کم سوی چشمانش را از دست می‌دهد و نابینا می‌شود. با این وجود، درسش را ادامه می‌دهد و به دانشگاه می‌رود و در رشته روانشناسی تحصیل می‌کند. با بچه‌های جانباز و خانواده آنها در ارتباط است و در اثر این ارتباط، متوجه می‌شود که دردهایی هست که رنج‌های او در مقابل آن‌ها، هیچ به حساب می‌آید.

طرح و یا پیرنگ این داستان پیچیده است و نظم خطی در آن دیده نمی‌شود. قصه و طرح، در داستان «شب ایوب» کاملا متفاوت است و ما باید از خلال روایت، قصه را دریابیم. آنچه که به عنوان خلاصه داستان می‌آوریم چه در واقع از درون روایت راوی قابل دریافت است و گرنه روایت راوی با رفت و برگشت‌های متعدد زمانی، به پیش می‌رود و با خرده‌روایت‌های متعدد که نظم و کارکرد آنها را، خواننده باید منظم و قابل دریافت کند.

داستان در فصل اول از زمانی شروع می‌شود که نه، ابتدای داستان است و نه، انتهای آن و در ادامه این روند، به عقب باز می‌گردد و بازی در زمان به جلو می‌رود و این رفت‌و‌برگشت‌ها، طرح داستان را می‌سازد. گاهی روایت ماجرایی واحد و ثابت در جاهای مختلف متن می‌آید. این نمونه، این نحوه روایت را بهتر روشن می‌کند:

«ايستاده بودم وسط رود. کاری که هیچ وقت جراتش  را نداشتم. آب تا گردنم می‌رسید و نرم پوستم را می‌گزید و می‌گذشت، جز من کسی توی آب بود. بچه‌های جنگ زده ایستاده بودند پشت درخت‌ها. من از توی آب چادرهای برزنتی سوخته‌شان را می‌دیدم.» (ص9)

این بخش مربوط به فصل دوم داستان است. بعد از این روایت، به روایت زندگی جنگ‌زده‌ها و وضعیت راوی، که درون آب رها شده، پرداخته می‌شود. اما بار دیگر در فصل هشتم، راوی دوباره به این ماجرا بر می‌گردد و ما متوجه می‌شویم قضیه رفتن به داخل آب، مربوط به صبح زودی است که راوی، عزم جزم کرده است که به جبهه برود.

«کتانی‌ها را کندم، جوراب‌ها را درآوردم و پا گذاشتم توب آب. هنوز می‌ترسیدم. یک لحظه احساس کردم که باید بر این سرنوشت شوم غلبه کنم. لباس‌هایم را در آوردم و پریدم توی آب. یک آن لرزشی سخت تمام جانم را فراگرفت، اما زود گذشت. رفتم و در عمیق‌ترین جای رود ایستادم. جایی که هیچ‌وقت جرئتش را نداشتم. آب تا گردنم می‌رسید و نرم می‌گذشت.» (ص 33)

این تصویر، در واقع شکل نمادینی به خود می‌گیرد و نمادی است از غلبه بر ترس‌ها، اطلاع از غرق شدن مادر راوی در این رود و بعد دق مرگ شدن پدر راوی، این صحنه‌ها را بسیار تاثیر گذار و خواننده را با قهرمان تنهای این داستان همراه می‌کند.

طرح داستان «شب ایوب» ساختاری مدرن دارد و فرمی نسبتا پیچیده که قرار است، روحیات درونی راوی را بازتاب دهد. مسیری که از سرخوشی نوجوانی آغاز می‌شود و در مسیری درونی و پر تلاطم، به ناامیدی و سپس به امید ختم می‌شود؛ امیدِ قهرمانی که حالا کور شده است و یا به قول خودش، چشمانش را تخلیه کرده‌اند.

این غلبه بر یاس، همان راهی است که راوی و قهرمان داستان، پای در آن می‌گذارند و موفق می‌شوند. دکتر صادقی در زمینه مجروحیت شیمیایی به گروهی که ایوب هم در آن است، آموزش می‌دهد. او زبان تند و تیزی دارد اما با این حال، باعث و بانی ادامه تحصیل ایوب می‌شود.

روایت با تک‌گویی‌های قهرمان داستان که راوی هم هست، پیش می‌رود و همانطور که گفته شد، ساختاری مدرن را شکل می‌دهد. راوی با این درون‌نگری به زمان‌ها و مکان‌های متفاوت سفر می‌کند و دریافت و حس و حالش را با نظمی غیرخطی، که تلاش خواننده را هم برای درک و دریافت داستان می‌طلبد، روایت کرده و او را در متن شریک کرده است و جایگاه او را از ناظر صرف، به خواننده‌ای فعال تبدیل می‌کند.

نکته مهم در روایت داستان «شب ایوب» این است که با توجه به ساختار غیرخطی روایت، اگر خواننده و یا منتقد، روایت داستان را با نظمی گاه‌شمارانه مرتب کند، فرایندهای سه‌گانه در سطوح مختلف روایت قابل دریافت است. جالب آن که این فرایندها هم در مورد فضا و رخدادهای داستان قابل دریافت است و هم در سطحی دیگر در ارتباط با قهرمان داستان که در ذیل به آن اشاره می‌شود:

ـ فرایند پایدار نخستین مرحله آرامش در شهر، که ایوب و دوستانش در آرامش دوران نوجوانی را با خوشی می‌گذرانند.

ـ فرایند ناپایدار میانی: بمباران شهر برای اولین‌بار و تغییر وضعیت این نوجوانان و اراده برای اعزام به جبهه به تغییر وضعیتی مهم‌تر است؛ که کل زندگی این افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ـ فرایند پایدار پایانی: ایوب، در حالی که جانباز شده است، به همان شهر برمی‌گردد که زخم بیماران از رخسار شهر برچیده شده است. ایوب که حالا روانشناس شده است، به جانبازان دیگر و خانواده‌هایشان خدمت می‌کند و این فرایند پایداری در زندگی قهرمان داستان است.

این فرایند در مورد شخصیت اصلی، یعنی ایوب هم صدق می‌کند تا مرحله آرامش پایانی و وقت جانبازی می‌رسد.

ـ فرایند پایدار: وضعیت آرام ایوب قبل از شهادت جلیل.

ـ فرایند ناپایدار میانی: بعد از جانبازی ایوب. دوره بحران روحی و ناامیدی و افسردگی او.

ـ فرایند پایدار انتهایی: غلبه بر یاس. ادامه تحصیل و روانشناس شدن، زندگی در همان شهر کوچک، خدمت به جانبازان دیگر و خانواده‌های آن‌ها.

ویژگی‌های فکری نویسنده در این اثر علی‌رغم همه تلخی‌های جنگ، نگاهی روشن و امیدوارانه به این پدیده دارد و به شکلی هنرمندانه از سیاه‌نمایی دوری کرده است، او سختی‌ها و تلخی‌ها را در این داستان به امتحان خداوند نسبت می‌دهد و بر این موضع است که قهرمانش هم چون ایوب پیامبر، باید صبر پیشه کند تا به روشنی برسد. قهرمان این داستان هیچ گاه دست از تلاش و امیدواری برنمی‌دارد. او از جانبازی و جانباز بودن قهرمان می‌سازد. نگاه و فکر اصلی او هم همین است که شخصیت‌ها و اساسا انسان‌ها، صرف نظر از مصائب و مشکلات و ناتوانی‌های جسمی، باید به زندگی امیدوار و برای جامعه مفید باشند. این نگاه امیدوارانه به تلخی‌های جنگ و پرهیز از سیاه‌نمایی و ناامیدی، مسلط‌ترین فکر و ایده این داستان است.

اگر چه به لحاظ موضوع کلی، این اثر در حیطه ادبیات دفاع مقدس جای می‌گیرد. اما مضامین متعددی را می‌توان در آن جستجو کرد؛ «ایوب» و هم نامی او با ایوب پیامبر، شاید نقطه آغازی باشد برای ورود به یکی از این مضامین که صبر و بردباری در برابر مصائب است. تغییر راوی از نوجوانی پرشروشور، به انسانی نابینا که در وضعیت جدیدی قرار گرفته و باید یاس را از خود براند، از بسترهای فکری دیگر اثر است که ما را با مضمون امید آشنا می‌کند. وضعیت جانبازان و غلبه آن‌ها بر مشکلات متعدد نیز از موضوعات محوری دیگر است که در این داستان، به آن پرداخته شده و گاه بر آن تأکید شده است.

 

عنوان: شب ایوب/ پدیدآور: داوود غفارزادگان/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 136/ نوبت چاپ: پنجم (1397).

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید