نگاهی متفاوت به رمان سوران سرد

آشنا هستم با، سرنوشت تَرِ آب، عادت سبز درخت

03 اردیبهشت 1403

سوران سرد یکی از رمان‌های مرتبط با دفاع مقدس است. آنچه در این رمان حائز اهمیت و برجستگی خاصی است نحوه پردازش شخصیت اصلی داستان، سینا است. سینا در این رمان باعث معنادار شدن بسیاری از رخدادها و کنش‌های داستانی شده است. شخصیتی که از او در طی داستان ترسیم می‌شود فراتر و برتر از شخصیت رمان‌های واقع‌گراست. بیشتر کنش‌های او در سایه طبیعت معنا می‌شود و بدون در نظر گرفتن طبیعت در معنای عام آن نمی‌توان چنین شخصیتی را خارج از جهان داستان متصور شد. طبیعت است که وجود چنین شخصیتی را باورپذیر می‌کند و تقدس‌یافتگی او در این رمان نیز در پیوند با طبیعت تفسیرکردنی است طرح اصلی این یادداشت بر پیوند شخصیت با طبیعت و نمودهای این پیوند نهاده شده است تا نشان دهد که طبیعت و محیط به چه میزان می‌تواند با شخصیت در داستان پیوند یابد و این پیوند چه درک و دریافتی از شخصیت را برای مخاطب به نمایش می‌گذارد. شخصیت یکی از ارکان اصلی هر روایتی است که در بازنمایی رخدادهای روایت و پذیرش یا رد یک روایت خاص نقش ایفا می‌کند. برخی از روایت‌ها کاملاً شخصیت‌محور است و رخدادهای آنها بر پایه کنش و گفتار شخصیت‌ها معنادار می‌شود از جمله این روایت‌ها رمان سوران سرد است که شخصیت اصلی آن (سینا) نقش اصلی و اساسی در پیشبرد و معنادار شدن روایت دارد. هر روایتی با بازنمایی رخدادهایی که کاملاً برگرفته از اجتماع است، می تواند به تثبیت یا رد ارزش‌هایی بپردازد که در نهایت سوگیری و گفتمان نویسنده را نشان می‌دهد. از طریق بررسی‌های روایی می‌توان نوع مواجهه نویسنده با ارزش‌های حاکم یا رخدادهای اتفاق افتاده را کشف کرد؛ مواجهه و خوانشی که با برهم زدن ساختار تحميلی نه تنها منجر به بازتولید نظام سلطه نشود بلکه امکان اندیشیدن در رابطه با آن را نیز فراهم نماید (آل سید و کیخایی؛ ۲۴، ۱۳۹۹) و یا مواجهه‌ای که هرگونه اندیشیدن و خوانشی را سلب کند و سعی در تثبیت سلطه ارزش‌هایی از پیش معین داشته باشد. سینا، شخصیت اصلی رمان سوران سرد در خلال رخدادهای جنگ مواجهه‌ای خاص خود با فضا و موقعیت دارد در نهایت نیز سوگیری اندیشگانی نویسنده با برکشیدن این شخصیت در جهت تثبیت نظام فکری اوست.

تامل بر روایت رمان سوران سرد از منظر تناسب و تعامل شخصیت در مقام کنشگر با طبیعت نشان می‌دهد روایت این رمان که به رخدادهای جنگ در موقعیت‌ها و فضاهای کوهستانی و بسیار سخت و خشن می‌پردازد، از منظر شخصیت اصلی آن (سینا) که کانونی‌گر داستان نیز به شمار می‌رود چگونه شکل می‌گیرد و با توجه به نقش طبیعت و برجستگی خاصی که نویسنده در خلق فضا در این زمان به آن بخشیده است چه پیوندها و تناسب‌هایی می‌توان بین شخصیت و طبیعت در نظر گرفت این شکل از خوانش بنابر فضایی که خود متن در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و نه با معیارهای از پیش تعیین شده و قالب‌بندی شده صورت می‌گیرد به عبارت دیگر اصل و اساس روایت در این رمان بر تناسب و تعامل شخصیت با فضا و موقعیت نهاده شده و نویسنده در جهت القای در هم تنیدگی شخصیت با طبیعت است، طبیعت برای او نه فقط در مقام هستی تنزل یافته نیست، بلکه دیگری‌ای است که به انسان هویت می‌دهد.

رمان سوران سرد داستانی است واقع‌گرایانه که در پیوند با طبیعت و دنیای بیرون تا حدودی رنگ تخیلی به خود می‌گیرد. این رمان با شخصیت سهراب که نزد سرهنگ خسروی می‌رود آغاز می‌شود و در ادامه با شخصیت سینا یکی از شخصیت‌های اصلی داستان ادامه می‌یابد و در نهایت با شخصیت سهراب داستان به فرجام می‌رسد. داستان با زمان حال شروع می‌شود؛ یعنی ابتدای داستان انتهای داستان است و این ترفند به نوعی موجد پیرنگ دایره‌ای در داستان شده است. رخدادها و حوادث رمان بسیار زیاد است و مربوط به سال‌های ۶۶-۶۴ در مناطق کردنشین و کوهستان‌های صعب‌العبور آنجاست.

سهراب شخصیتی است که از مخاطرات جنگ نجات یافته است و بعد از گذشت سال‌های زیاد با هدف انتقام به آن مناطق بازمی‌گردد. در اینجا داستان با شکست زمان مواجه می‌شود و به شیوه بازگشت زمانی روایت می‌شود. زمان‌های داستانی بدون تفکیک بخش‌ها و فصل‌ها شکل می‌گیرد و تقریباً یک سوم رمان در فضایی مبهم و به دور از هر نوع گره‌افکنی و فقط با روایت توصیفی بیان می‌شود. تعدد شخصیت‌ها به خصوص وقتی که در نام‌گذاری آنها شیوه یک‌دستی(۱) رعایت نشده باشد، باعث دیرفهمی رخدادها و وقایع داستان می‌شود تقریباً بعد از مطالعه دویست صفحه از رمان است که خواننده متوجه می‌شود سیر وقایع رمان روی به سوی کجا دارد. تمام رمان نیز با ابهام در نحوه لو رفتن قرارگاه و کشتار نظامیان پی گرفته می‌شود و روایت‌شنو در قالب نشانه‌های زبانی در گفتار و کنش شخصیت‌ها به دنبال شناسایی جاسوسی است که در قرارگاه وجود دارد. گره‌گشایی داستان فقط با روایت‌پردازی راوی اصلی صورت می‌گیرد و همین نکته باعث تعلیق داستان و درگیر شدن خواننده با آن می شود.

در رمان سوران سرد یکی از شخصیت‌های اصلی داستان که کنش‌ها و رخدادهای داستانی برپایه افکار و کردار او طرح‌ریزی شده و به نوعی کانون روایت و شخصیت‌پردازی است هاله‌ای از تقدس و پاکی دارد که در پیوند با طبیعت معنادار می شود. بدون در نظر گرفتن طبیعت در معنای کلی آن، این شخصیت غیرواقعی می‌نماید و بسیاری از رخدادهای داستانی که حول این شخصیت شکل می‌گیرد بی‌معنا می‌شود.

ادوارد ویلسون در کتاب «در جست‌وجوی طبیعت؛ غریزه زیست‌گرایی» در فصلی با عنوان «آیا بشر خودکش است؟» نحوه تعامل بشر با محیط زیست و تأثیرات و تأثرات حاصل از این تعامل را نشان داده است. این عنوان به درستی گویای چرخه زیست محیطی و تأثیرات محیط زیست بر زندگی انسان‌هاست؛ اما انسان غافل از این نکته کمر به نابودی خود بسته است. گونه انسان خطری است که محیط زیست را تهدید می‌کند. شاید تقدیر این بود که وجود هوش در گونه‌ای از نوع اشتباه معجونی مرگبار برای زیست سپهر باشد. شاید این یکی از قوانین تکامل باشد که هوش معمولاً خودش را از بین می‌برد (ویلسون؛ ۲۰۰، ۱۳۹۷)

محیط زیست و نحوه تعامل انسان با آن همواره یکی از دل مشغولی‌های بشر بوده و نقد بوم‌گرا نیز یکی از شاخه‌های جدید نقد‌ ادبی است که دغدغه زیست‌محیطی عامل شکل‌گیری آن بوده است. این نقد در پی دستیابی به نحوه بازنمود طبیعت و چگونگی مواجهه انسان با طبیعت در آثار ادبی است. نقد بوم‌گرا در مقام نقد یک پا در ادبیات دارد و پای دیگر در زمین؛ و در مقام گفتمان نظری بین انسان و غیرانسان گفت‌وگو می‌کند» (پارساپور؛ ۹۲، ۱۳۹۹)

در حقیقت این نقد «نوعی حمایت از دیگری است که احساس می‌شود توانایی دفاع از خود ندارد […] اگر صدای انسان زیردست بدون حمایت طبقات بالادست قابل شنیدن نیست این مسئله درباره غیرانسانی که زیر دست است چگونه امکان‌پذیر است؟ (جمعی از مؤلفان؛ ۶۴، ۱۳۹۲)

جنگ در کنار تمام عواقب ناگوارش نابودی طبیعت و محیط‌زیست را نیز در پی دارد و هیچ تعهد اخلاقی‌ای برای بازسازی طبیعت و ساختار بوم‌شناختی آن ندارد. رمان‌ها و آثار نگاشته شده در حوزه ادبیات پایداری گریزها و ارجاع‌هایی جهت‌دار و معنادار به طبیعت دارد. این گریزها در خلال پرداختن به وقایع و رخدادهای مربوط به جنگ دیده می‌شود تا طبیعت را که عنصری به حاشیه رانده شده است، به کانون توجه بازگرداند. در این دسته از رمان‌ها و آثار ادبی، طبیعت درهم‌تنیدگی خاصی با موقعیت دارد و بررسی آنها از منظر بوم‌گرایی نتایج قابل توجهی خواهد داشت.

درهم تنیدگی محیط با شرایط و موقعیت شخصیت‌ها در متون جنگ از منظرهای گوناگونی قابل توجه است. شخصیت‌ها به دلیل شرایط بسیار سختی که دارند، اصولاً نگاهشان به آسمان است. این امر شاید ناخودآگاه اتفاق بیفتد و یا ایدئولوژی و اندیشه آنها باعث و بانی این نوع نگاه باشد؛ اما این نگاه سیر استعلایی دارد و نوعی مفهوم پناه جستن در آن نهفته است. برجستگی آسمان به عنوان نماد بلندی و مکانی که معرفت حقیقی در آن قرار دارد در این دسته از متون جایگاه ویژه‌ای دارد و این یعنی تغییر نگاه شخصیت‌ها از میرایان به نامیرا، از زمین به آسمان.

این نوع نگاه به نوعی حاوی ناامیدی از زمین و امید بستن به آسمان در مقام جایگاه مقدسی که خداوند در آن قرار دارد؛ است. اما در این داستان نگاه شخصیت اصلی به طبیعت و محیط است. گویی محیط برای او بهترین پناهگاه است. در رمان سوران سرد، باید درک و دریافت درستی از طبیعت به عنوان جوهره و شخصیت‌ها به عنوان ماده داشت. به عبارت دیگر طبیعت مانند قالب و شکلی عمل می‌کند که ماده در اینجا شخصیت‌ها را دگرگونی می‌بخشد. در این رمان پیوند جدایی‌ناپذیری بین طبیعت و شخصیت‌ها به خصوص شخصیت سینا برقرار است. سینا این فهم را از تجربه زیست محیطی خود گرفته است. او برخلاف دیگران که همواره به خانه فکر می‌کنند و امنیت را در برگشت به خانه خود می‌بینند: «همیشه تو فکر خونه‌ام. خونه جای خوبیه؛ جایی که آدم توش آرومه، ترس رو از آدم می‌گیره» (افهمی؛ ۱۶۳، ۱۳۹۲) هیچگاه به این نکته نمی‌اندیشد.

برای او حصار قلمرو و مرز همان طبیعت است طبیعت با وجود این سه گزینه همیشه برای او حاوی امنیت است: «تصور خوب محیطی به دارنده آن حسی قوی از امنیت و ایمنی عاطفی می بخشد» (نوربرگ شولتس به نقل از پرتوی؛ ۴۲۳، ۱۳۹۴) به دلیل همین احساس امنیت است که از رفتن به مکان‌های ناشناخته هیچ ترسی ندارد. نمود این نکته آنجاست که محرم‌علی را برای دیدن مکانی که پیشتر کشف کرده بود آن هم در شب و زیر نور ماه دعوت می‌کند؛ مکانی که آبشار یخی داشت و سینا با گوش دادن به صدای سنگ و دیدن پرواز عقاب‌های گردن سفید آن را فهم کرده بود و اطمینان داشت که باید وجود داشته باشد. با طی مسافت زیاد و گذشتن از مکان‌هایی که حتی خطر مرگ داشت، آن مکان را پیدا کرده بود.

«محرم علی بو کشید. گفت: ای بوی چیه؟ بوی خیسیه بوی پونه‌یه. با کف دست صورتش را که خیس شده بود پاک کرد :گفت هوا خیسه نم داره اینجا چشمه‌یه؟ سینا گفت: چشمه نه، دریاچه یک دریاچه از آب باران، فقط آب باران دریاچه‌ای که هیچ کس ندیده بیا تا ببینی» (افهمی،۱۹۹-۱۹۸، ۱۳۹۲) لذت سینا از رسیدن به این مکان جدید و کشف آن به حدی است که به ترس‌های پیرامون خود نمی‌اندیشد.

«به وجد آمده بود فریاد می‌زد و جلو می‌رفت گفت زیر پات نگاه کن زیر یخا آب جریان داره. میره به طرف سنگا […] اینجا یک آبشار بزرگه؛ یک آبشار یخی بیا این سمت اینجایه باید دور بزنیم و بریم پایین‌تر تا همه آبشار از بالا تا پایین ببینیم» (همان، ۱۹۹)

لذت سینا از طبیعت نشان از ذات همسوی او با طبیعت دارد و مؤید این است که اگر خمیر و ذات شخصیت‌ها با طبیعت همسو باشد طبیعت مایه زندگی است؛ در غیر این صورت، طبیعت جز مرگ و نابودی برای شخصیت‌ها چیزی در پی ندارد. اما این همسویی و حظ از طبیعت در محرم‌علی و دیگر شخصیت‌ها به دلیل تعلیق در نگرش طبیعتی(۲) دیده نمی‌شود؛ بدین معنا که موقعیت‌های خطرناک و ترس‌های محیط زیستی به همراه دیگر ترس‌ها باعث به حاشیه راندن زیبایی و لذت نبردن از آن برای دیگر شخصیت‌ها می‌شود. به عبارت دیگر، برای همه شخصیت‌ها فقط خطر و ترس پدیدار می‌شود و همین بیم و باک است که باعث می‌شود راه را ادامه ندهند: «محرم‌علی گفت من بر می‌گردم»(همان، ۱۹۸) اما سینا همواره به اصل زیبایی طبیعت التفات دارد. برای سینا رفتن و گذشتن از موقعیت‌های خطرناک در حقیقت بازگشتن به سرچشمه‌های معناست؛ یعنی «یادآوری به انسان که این معنا، معنای مخصوص اوست و بنابراین دعوت اوست برای دنبال کردن این ادراک از خویشتن» (دار تیک؛۹۸،  ۱۳۷۶)

سینا دنبال آگاهی است و اقدامات او نیز جهت‌دار است. برای او آگاهی و لذت کشف زمانی میسر می‌شود که عین و ذهن تلاقی یابد. او براساس نشانه‌هایی می‌فهمد که آبشاری وجود دارد اما فهم او به یقین تبدیل نمی‌شود تا زمانی که پدیدار اشیا و طبیعت نیز برای او شکل بگیرد در این لحظه است که به لذت بسیار از طبیعت می‌رسد و غرق شادی و شور و شعف می‌شود و فریاد می‌کشد.

حاصل سخن این است که طبیعت در این رمان صدای سلطه دارد. به عبارت دیگر مکان رخدادها باعث شده است که طبیعت به منزله امری فرا دست عمل کند نه فرودست. همین نکته نیز به صورت ضمنی گویای این است که هرکسی با طبیعت همسو باشد پیروز است و هر کسی که زبان طبیعت را نفهمد محکوم به نابودی و مرگ است. این رمان بر اساس پیوند شخصیت با طبیعت شکل گرفته است. رخدادهای شخصیت اصلی (سینا) فقط در سایهه فهم طبيعت و پذیرفتن نقش برای آن پذیرفتنی است. پیوند شخصیت با طبیعت عامل تفوق و برتری او بر سایر شخصیت‌ها شده است و دیگر شخصیت‌ها نیز بر این نکته واقف هستند و معتقدند او زبان طبیعت را با تمام دایره معنایی آن می‌فهمد. سینا برای طبیعت تشخیص و هویت قائل است و رخدادهای طبیعت در حکم نشانه‌هایی است که دایره دلالتی خاص خود را دارد. او طبیعت را بهترین پناهگاه می‌داند و پایان باز شخصیت‌پردازی سینا نیز به نوعی استحاله او را در طبیعت می‌رساند. پدیدار طبیعت برای او جز خیر و خوبی نیست.

 

پانوشت:

۱ـ نام‌گذاری شخصیت‌ها یکی از راه‌های فهم مخاطب از وقایع داستانی است. اگر شخصیتی با نام و شخصیتی دیگر با نام خانوادگی شناسانده شود و در روایت داستان نیز قرارداد خاصی بین نام‌گذاری‌ها و پایبندی خاصی در معرفی شخصیت‌ها با نام‌گذاری آنها وجود نداشته باشد، فهم و دریافت رمان بسیار سخت می‌شود در این رمان برخی از شخصیت‌ها با نام و برخی دیگر با نام خانوادگی معرفی می‌شوند و این قرارداد در برخی از بخش‌های رمان از بین می‌رود؛ بدین معنا که برخی از شخصیت‌ها گاهی با نام و گاهی با نام‌خانوادگی شناسانده می‌شوند و حتی برخی دیگر نامشان شکسته و به صورت اختصاری ذکر می‌شود و این در حالی است که پیش‌تر با نام کامل معرفی شده‌اند.

۲ـ تعلیق در نگرش طبیعتی به معنای به تأخیر افتادن فهم طبیعت و اجزای آن برای شخصیت است؛ یعنی شخصیت به دلیل مشکلات و موانع دیگری که وجود دارد، نمی‌تواند به درک و دریافتی از طبیعت دست یابد و به همین دلیل معرفت او به طبیعت به تأخیر می‌افتد.

 

منابع: 

۱ـ آل‌سید، موناسادات و آیدین کیخایی (۱۳۹۹). «روایت درخت گلابی؛ ترجمان امکان و امید». نشریه ادبیات پارسی معاصر. ش ۲۸. صص ۲۱ـ۳۹.

۲ـ  استیبی، آرن (۱۳۹۵). زبان‏شناسی زیست‌محیطی. گروه مترجمان به سرپرستی فردوس آقاگل‏زاده. تهران: نشر نویسه پارسی.

۳ـ افهمی، جواد (۱۳۹۲). سوران سرد. تهران: نشر سوره مهر.

۴ـ پارساپور، زهرا (۱۳۹۲). نقد بوم‏گرا. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۵ـ پارساپور، زهرا (۱۳۹۵). ادبیات سبز (مجموعه‌مقالات در نقد بوم‏گرایانه ادبیات فارسی). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۶ـ پارساپور، زهرا، ربابه قلی‏پور و دیگران (۱۳۹۶). «خوانش اکوفمینیستی رمان اندوه جنگ با تکیه بر رابطۀ فرهنگی و نمادین». پژوهشنامۀ زنان (ویژه‏نامه). د ۸. صص ۱ـ۲۱.

۷ـ پرتوی، پروین (۱۳۹۴). پدیدارشناسی مکان. تهران: مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن.

۸ـ پورقریب، بهزاد (۱۳۹۷).«نقد فمنیستی بوم‏گرایی رمان جای خالی سلوچ». نشریه ادبیات پارسی معاصر. ش ۲۵. صص ۱۷ـ۳۴.

۹ـ جمعی از مؤلفان (۱۳۹۲). درباره نقد بوم‏گرا. گردآوری، مقدمه و ویرایش دکتر زهرا پارساپور. مترجمان: عبدالله نوروزی و حسین فتحعلی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۱۰ـ دارتیک، آندره (۱۳۷۶). پدیدارشناسی چیست؟. ترجمه دکتر محمود نوالی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‏‌ها.

۱۱ـ شعیری، حمیدرضا و فاطمه سیدابراهیمی (۱۳۹۸). «نشانه‌بوم‌زیست ادبی: نظریه و روش». فصلنامه نقد ادبی. ش ۴۶. صص ۹۱ـ۱۲۶.

۱۲ـ نیازی، نوذر (۱۳۹۹). «بررسی ساختارشکنانه فرهنگ و طبیعت: نقدی بوم‏گرایانه بر چند سروده از سهراب سپهری». نشریه ادبیات پارسی معاصر. ش ۲۸. صص ۴۰۱ـ۴۲۲.

۱۳ـ ویلسون، ادوارد (۱۳۹۷). در جست‌وجوی طبیعت؛ غریزه زیست‏گرایی. ترجمه کاوه فیض‌‏اللهی. تهران: نشر نو.

و با سپاس از دکتر هیوا حسن‌پور و دکتر زهرا پارساپور.

 

عنوان: سوران سرد/ پدیدآورنده: جواد افهمی/ نشر: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۵۲۸/ نوبت چاپ: پنجم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید