نگاهی به رمان «جمجمهات را قرض بده برادر»
ما را ز سر بریده میترسانی؟
پس علیابن ابیطالب علیهالسلام پرچم لشکر را به دست محمدبنحنفیه داد و فرمود: «تَزُولُ الْجِبالُ وَلا تَزُلْ. عَضَّ عَلى ناجِذِکَ. اَعِرِ اللّهَ جُمْجُمَتَکَ ــ اگر كوهها از جاى بجنبد تو استوار باش. دندان بر دندان بفشار. جمجمهات را به خدا بسپار.»
این جمله معروف امام علی(ع خطاب به فرزندش محمد حنفیه در جنگ جمل است که در خطبه یازدهم نهجالبلاغه آمده است.
مرتضیکربلاییلو نویسنده فلسفهخوانده و حوزه رفته ادبیات ایران با داستانهای جدی و مسئلهدار عنوان جدیترین رمانش درباره جنگ تحمیلی را از این کلام به عاریت گرفته است.
مرتضی کربلاییلو، اوّل همین کتاب عنوان کرده که این کتاب اوّلین و جدی ترین رمان او درباره جنگ است. او در مصاحبهای راجع به این کتاب گفته: «این کتاب برای نخستینبار در سال 91 منتشر و برای بار دوم در سال 95 با تغییراتی در طرح جلد بازچاپ شد. از جمله حاضران در این عملیات، مدتی میهمان من بود. گفتههای او از این عملیات در من برای نگارش این اثر علاقه ایجاد کرد. هرچند پیش از این دیدار هم درصدد نگارش اثری در این خصوص بودم و تحقیقاتی نیز در این رابطه انجام داده بود، اما صحبتهای این دوست من را به نگارش این کتاب مصمم و راغبتر کرد.»
رمان جمجمهات را قرض بده برادر در پارادایم جنگ تحمیلی (دفاع مقدس) اثری متفاوت در این حوزه است.
به نظر میرسد جنگ به عنوان موضوعی که در ماهیت خود دو گانه است و از برخورد و تخاصم میان دو فرد، گروه و یا جامعه شکل میگیرد، هنگام ورود به مقوله رمان و روایت نیز این ویژگی را با خود حمل میکند. در این یادداشت منظور از دیگری، هر فردی است که به نوعی در مقابل خود، (گروه خودیها) قرار میگیرد. با این توافق که خود در رمانهای جنگی ایران، در قالب بسیجی رزمنده، فداکار، معتقد به جنگ و مدافع وطن تعریف میشود، انواع دیگری را می توان در قالب هر شخصیتی غیر از این تعریف کرد. بر این اساس، شاید حضور دیگری دستکم در قالب دشمن عراقی در روایتها و رمانهای جنگ در ایران امری بدیهی به نظر برسد، اما بررسی آثار تألیفی در طی این سه دهه نشان میدهد که حضور دیگری، حتی در قالب دشمن در بسیاری از روایتها و رمانهای مرتبط با جنگ بسیار محدود، کمرنگ و در حد اشارات کلامی باقی مانده است.
نویسندگان این روایت و رمانها که به سبک رئالیستی و تحت تأثیر عظمت واقعه جنگ نوشته شدهاند، اغلب به ثبت و ضبط وقایع و انتشار سریع آن پرداختهاند. هرچند ارزش بخش مهمی از رمانهای این دوره مربوط به این نوع رمانهای واقعگرایانه است، اما به قول عبدالعلی دستغیب خطر رئالیسم این است که این دسته از مکتوبات را در حد انتقال اطلاعات تنزل میدهد و جنبه روزنامهنگاری مییابد. (در اینباره ر.ک: دستغیب، ۱۳۷۶: ۱۰۳)
گذشته از این دسته که قسمت اعظم روایت و رمانهای جنگی فارسی را تشکیل میدهند و اغلب به مضامین عقیدتی و سیاسی همسان پرداختهاند و بنا بر مصالح اجتماعی، برای ترویج گفتمانی واحد عمل کردهاند، دسته دیگری از آثار نیز وجود دارد که به قلم نویسندگان حرفهایتر نوشته شدهاند و نویسندگان در آنها کوشیدهاند نگاه خود را به مقوله جنگ و تأثیر آن در ادبیات عمق ببخشند. نویسندگان این آثار همچنان به شیوه واقعگرایانه و با پیروی از قواعد سبک رئالیسم دست به نگارش زدهاند، اما وجه انتقادی را نیز بدان افزودهاند؛ به دیگر سخن، رماننویسان این دوره سعی در انعکاس تلخیها و پیامدهای منفی جنگ دارند. از این رو، روایتهای این دوره آمیزهای از واقعگرایی و انتقادند و یا به تعبیری دیگر، گرایش رئالیسم انتقادی دارند و بار مسئولیت ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از جنگ را با خود به دوش میکشند. بدین ترتیب، بار دیگر مضمون به کمک نویسنده میآید و موجب میشود انواع دیگری، در قالب شخصیتهای متنوع با دیدگاههای گوناگون نسبت به جنگ وارد روایت شوند. نویسندگان این دسته از آثار میکوشند با مطرح کردن سایر دیدگاهها و شنیدن صدای دیگری در متن اثر نگاه بیطرفانهای نسبت به جنگ داشته باشند. اما از آنجا که سرانجام نمیتوانند رابطه خود را با ارزشهای مسلط بر گفتمان دفاع مقدس قطع کنند، اغلب در پایان داستان دست به قضاوت میزنند. به این معنا که صدای دیگری چه از دهان دشمن عراقی و چه از دهان شخصیتهای متنوع، همواره تحت تأثیر صدای راوی و نیت مؤلف قرار گرفته است و نتوانسته هم سطح و هم ارزش با آنها شنیده شود. دیگریهای موجود در این روایتها، یا در میانه رمان متحول شدهاند و به اردوی خودی پیوستهاند و یا در انتها از سوی مؤلف محکوم شدهاند. کتاب جمجمهات را قرض بده را در کدام نقطه و بخش از این تعاریف قرار بدهیم؟ هیچکدام!
در واقع ما در این رمان با بازنمایی تصویر رزمنده ایرانی روبهرو هستیم که بناست خودش تمام قد مقابل خودش بایستد و با این ایستادن است که ما به بخشها و لایهها و ساحات عمیق شخصیت رزمنده ورود میکنیم و آن ساحات را در فضای جنگ و تقابل با دیگری در مییابیم. و دقیقا در همین نظرگاه است که ما با رمان متفاوتی روبهرو هستیم.
در این رمان راوی دانای کل است و شخصیتها از غواصان و نیروهای شناسایی مرزهای دشمن در جنگ هشتسالهاند که به مرور به خواننده معرفی میشوند و در کنکاشی درونی، روحیات و منش آنها را در مواجهه با جنگ به نمایش گذاشته میشود. کاظم، هلال، مصطفی، حسین، نورالله، هادی و سلیم غواصانی هستند که برای مواجهه با دشمن، در تلاش برای عبور از اروند هستند. بعد از یکسال تلاش و تمرین برای عملیات از اینکه موقعیتی برای حضور ندارند، خسته شدهاند و هر یک بازگو کننده نگاهی از شرایط مستقر. و این همان تصویر بازنمایی شده رزمنده ایرانی در مواجهه با خودش در زمین بازی جنگ است
سلیم کسی است که از جمع جدا میشود و به آبادان میرود با این عنوان که از جنگ و شیوه رفقایش، یعنی همان یک سال ماندن در مرز دشمن بدون درگیری و عملیات، خسته شده و دنبال درس خواندن است. در همان صفحات ابتدایی، سلیم از دوستانش جدا میشود و بقیه هستند که حوادث را میآفرینند. نمیتوان گفت کدام یک از شخصیتها، شخصیت اصلی داستان است، گویی همه آنها به یک اندازه مهماند و سرنوشت همه آنها به یک اندازه برای نویسنده مهم است.
مصطفی سردسته است و غواصان را هدایت میکند و عهدهدار تأمین آرامش آنها و استراحت غواصان بعد از یک شب فین زدن در رودخانه؛ یکی از صحنههایی که خیلی برای او اهمیت دارد و در ضمن انجامش حس خوبی دارد، عسل گذاشتن در دهان غواصان است، وقتی سپیده دم از فین زدنهای شبانه به ساحل خودی اروند برمیگردند و خسته و لرزان برای آنکه فشار خونشان تنظیم شود و از سرما یخ نزنند، مصطفی در دهان غواصان عسل میگذارد.
نکتهی جالبی که این رمان را پر از کشمکش و کنجکاوی کرده، نه توصیف لحظهبهلحظه جنگ، بلکه عریان کردن روح جنگ با تمام مشکلات، مسائل، خوبیها و بدیهایش است. جنگ از نمای نزدیک و لمس ماهیت جنگ، شاید تعبیر مناسبی برای این رمان باشد.
این رمان شخصیتهای زیادی دارد و هر کدام هم سرنوشت و رویهی جالب توجهی در جنگ دارند. مثلاً حسین مردی است که زن و فرزند دارد. قسمتهایی از رمان که حسین تلاش میکند تا محبت و وابستگی عاطفیاش به همسر و فرزندش را از دلش بیرون کند تا بتواند به عملیات برود، یکی از صحنههای عجیب رمان است. ترک تعلق که نوعی سلوک عرفانی است و با سختی برای سالک محقق میشود گو اینکه جبهه جنگ برای رزمنده ایرانی یک صحنه برای صعود عرفانی است. نهایتاً حسین در یکی از عملیاتهای مهمی که چندین ماه هم منتظر آن عملیات بودند، هر دو دستش را از دست میدهد و شاید این قسمت کنایهای است به درد دل حسین، وقتی یکی از رزمندهها از او میپرسد تا کنون فرزندش را در آغوش گرفته است؟ و حسین جواب میدهد که نه، چون تازه به دنیا آمده است و خواننده میفهمد او بعد از این هم نمیتواند این کار را انجام دهد.
در مجموع کربلاییلو با ظرافت بسیار از لایههای قلبی و عقلی، پرده برمیدارد و بیش از آنکه به سیر خطی وقایع و احیانا گفتوگوهایی که شانه به باطن داستان میزنند بپردازد به سیره و بالاتر از آن به دلایل شخصیتها برای اعمالشان می پردازد آن هم به صورتی بسیار داستانی و تصویرگرایانه. تصویرسازیهایی که تقریبا هفتاد درصد رمان را شامل میشوند و اگر نبودند این تصویرسازیهای بسیار قوی در کنار تعلیق پایین، دیگر رمان کشش چندانی نداشت و مخاطب در بخشهایی قید آن را میزد.
گذشته از محتوا، اسلوب نوشتاری نیز مورد توجه است. شاید در ابتدا ارتباط با آن سخت باشد اما نثر موسیقایی آن و بیان شعرگونه و تکه کلامهای نغز، هم گوشنواز و هم تاملبرانگیز است.
عنوان: جمجمهات را قرض بده برادر/ پدیدآور: مرتضا کربلاییلو/ انتشارات: شهرستان ادب/ تعداد صفحات: 292/ نوبت چاپ: دوم.
انتهای پیام/