دو اشکال اساسی این زندگینامه داستانی را دچار ضعف های متعدد کرده است.
اول اینکه اثر با شتابزدگی نوشته و منتشر شده است. اشکالی که برای فهمیدنش حتی لازم نیست کتاب را شروع کرد بلکه نویسنده در همان پیشگفتار به طور غیرمستقیم اعتراف میکند برای نوشتن این اثر اطلاعات محدودی در اختیار داشته است. مطالعه چند کتاب در مورد زندگی شهید صدر، چند گفتوگوی محدود با خانواده شهید صدر و دیدن یک مستند پخش نشده تنها منابع نویسنده برای تحقیق روی سوژه بودند. اثری که در زمانه کرونا نگاشته میشود و حتی این اجازه را به نویسنده نمیدهد که به عراق، جایی که شهید تمام عمرش را در آن گذرانده، برای تحقیق و مصاحبه سفر کند. به همین خاطر کتاب پر است از اطلاعات و خاطرات تکه پارهای که با ذوق ادبی نویسنده به هم وصله و پینه شدهاند. تلاشی ناموفق برای ساخت یک روایت یک دست.
دومین اشکال کتاب سفارشی بودن اثر است. «نا» منتشر شده توسط پژوهشگاه تخصصی شهید صدر است. موسسهای که برای تحقیق و ترویج آثار و نظریات شهید صدر بنا نهاده شده است. گویا مسؤولین موسسه در میانه راه متوجه شدهاند برای معرفی این شهید به جامعه هیچ بیوگرافی سادهای در بازار موجود نیست. پس دست به کار شدهاند و سفارش یک زندگینامه داستانی را دادهاند. حضور چنین نهادی علاوه بر شتابزدگی باعث میشود به آزادی نویسنده آسیب بزند. چرا که نویسنده مجبور است تصویری مقدس و بیهیچ عیب و ایراد از شهید صدر ارائه دهد. به همین خاطر با مطالعه کتاب «نا» شما متوجه نمیشوید سیدمحمدباقر صدر چگونه به شهید صدر تبدیل شد. حتی دوران کودکی و نوجوانی شهید به گونهای روایت میشود که شما تصویر یک عالم وارسته و بزرگ به ذهنتان میآید. قدیسسازی که در آثار برگرفته از زندگی شهدا به وفور دیده میشود. گویا هر اسطوره باید مسیری بیعیب و اشتباه را بگذراند و ذکر خطاهای انسانی به ساحت معنوی آنها لطمه میزند. مسالهای که نگاه پرسشگرایانه و نقادانه نویسنده را به قلمی ستایشگرانه تبدیل میکند. باوری که ناخواسته نویسنده را به ورطه سانسورهای بیمورد میاندازد. اتفاقاتی که در نهایت اعتماد مخاطب به روایت نویسنده را با شک و تردید همراه میکنند.
به عنوان نمونه شهید صدر با خواهر امام موسی صدر ازدواج میکنند. دختری که تمام عمر در ایران بوده در لبنان با یک جوان عراقی ازدواج میکند و پس از سه ماه به عراق برمیگردند. نویسنده صحنهای از بازگشت ایشان به عراق را اینطور توصیف میکند: «به سوریه رفتند و بعد از زیارت با ماشینی شبیه توربوترن راهی بغداد شدند. محمدباقر جلو کنار راننده نشست و فاطمه پشت سرش. یک روز راه در پیش بود. محمدباقر بین راه مطالعه میکرد و برای آنکه حوصله عروسش سر نرود هرازگاهی کف دستش کلمهای عربی مینوشت و نشانش میداد. او هم تکرار میکرد تا یادش بماند و گاهی در دفتری یادداشت میکرد. چه خاطره خوشی شده بود برای شبنشینیهای دونفرهشان بعد از آن!» چیزی که از این ماجرا به ذهن حقیر خطور میکند این است که شهید صدر در ابتدای ازدواج در روابط عواطفی نابلد بوده و ترجیحش بر این بوده که خودش را با کتابها مشغول کند تا اینکه در کنار عروسش بنشیند و او را برای ورود به سرزمینی غریبه آماده کند. اما نویسنده در کمال تعجب از این ماجرا به عنوان یک خاطره شیرین و رمانتیک یاد میکند.
نکته پررنگ و مهم دیگری که در کتاب «نا» مشهود است زنانگی قلم نویسنده است. مسالهای که خوبی و بدیهای خودش را دارد. مصاحبههای خانم برادران با زنان خانواده صدر باعث شده نمای مبسوطی از درون زندگی شخصی شهید صدر به مخاطب ارائه شود. نحوه برخورد شهید صدر با خانواده و اتفاقات شخصی با دقت و جزئیات در اثر «نا» ساخته و پرداخته شده است. اوج این نگاه عاطفی در بخش پایانی کتاب است. جایی که نویسنده روزهای حصر خانواده صدر را بیان میکند. توصیف روابط عمیق خانواده و اتفاقات ناگواری که رخ میدهند باعث میشود دوربین خانم برادران تاثیری ماندگار در جان مخاطب بگذارد. اما این شیوه روایت باعث میشود وجوه دیگری از زندگی شهید صدر کمرنگ شود. به عنوان نمونه حزب الدعوه با تلاش شهید صدر ایجاد میشود و پنج سال ایشان از حضور در حزب انصراف میدهند. اما کتاب در مورد حزب و اینکه در این پنج سال چه اتفاقهایی رخ میدهد اطلاعات اندکی در اختیار مخاطب قرار میدهد. شناخت برخوردهای اجتماعی شهید صدر و حرکتهای سیاسی که در آنها موثر بودهاند نیازمند پژوهش مفصلی بوده که در کتاب «نا» رخ نداده است.
از سوی دیگر جلوه پررنگ زندگی شهید صدر شخصیت علمی ایشان بوده است. نویسنده نشان میدهد نسبت به مباحث و دروس حوزوی بیاطلاع نیست و سعی میکند نظریهپردازی و ابداعات علمی ایشان را در حد و اندازه یک زندگینامه داستانی نشان دهد. همچنین تعریف و تمجیدهای علماء نجف در مورد استعداد و نبوغ شهید صدر با ظرافت در کتاب گنجانده شده است. اما حق مطلب در مورد شخصیت علمی شهید صدر کتاب مجزایی است که توسط فردی نوشته شود که مباحث حوزوی را با گوشت و پوست درک کرده باشد و متوجه باشد اشکال گرفتن به کتاب کفایه مرحوم آخوند حقیقتا به چه معنا است.
ضعف دیگری که بر تاریخ نگاری خانم برادران وارد است نگاه مماشاتگرایانه ایشان نسبت به افراد است. گویا نویسنده نه تنها خود را موظف میداند از شخصیت اصلی ماجرا ایراد نگیرد بلکه صیانت و خطاپوشی از دیگران نیز برعهده اوست. زمانی که شهید صدر به مبارزه و اعتراض با دیکتاتورهای حاکم بر عراق میخیزد، غالب علمای حوزه نجف از حضور در این حرکت ممانعت میکنند و این عدم همراهی سبب فشار روزافزون دولت بر شهید صدر میشود. به عنوان نمونه شهید صدر از آیتالله خوئی درخواست میکند سفر به لندن با حمایت حکومت وقت عراق را لغو کنند اما ایشان برخلاف توصیه شهید این سفر را انجام میدهند. اما نویسنده این عدم همراهی آیتالله خوئی با جریان شهید صدر را طوری روایت میکند گویا اتفاق خاصی نیفتاده است و این رابطه استاد و شاگردی تا پایان خوب و شیرین ادامه مییابد.
با وجود تمامی این حرفها تلاش مریم برادران در کتاب «نا» ستودنی و قابل احترام است. سخن گفتن از شهیدی عالم و مجاهد که سالها از یاد ما مغفول و مهجور مانده کار ارزشمندی است. بازخوانی ریشههای انقلاب مردم عراق و مرور ستمهای رخ داده در این کشور اتفاق مبارکی است، به خصوص در زمانه حاضر که پیوند و قرابت میان دو ملت بیش از هر زمان است و چه سوژهای بهتر از آیتالله سیدمحمدباقر صدر که در رویای امت واحده اسلام قلم زد، قدم زد و شهید شد.
عنوان: نا/ پدیدآور: مریم برادران/ انتشارات: دارالصدر/ تعداد صفحات: 216/ نوبت چاپ: چهارم – 1400.
انتهای پیام/