در آثار ادبی و مشهور جهان نمونههای روشنی از ادبیات آئینی دیده میشود، برای من جذابترینشان «برادران کارامازوف» است. البته که داستایفسکی نظرگاه روان شناختی دارد و آثارش با اگزیستانسیالیسم و انسانگرایی و پرداختن به مقوله رنج شناخته میشود.
حالا گذشته از جایگاه اخلاق میخواهم ادعا کنم که «برادران کارامازوف»، آئینی است. زیرا در این رمان دغدغه نویسنده مشخصا مقوله دین و مذهب است.
همه اهل ادبیات شنیدهاند که قصه «برادران کارامازوف»، جدال میان شک و ایمان است. «ابله» تجلی آرمانهای اخلاقی نویسنده است، قهرمان قصهاش به دنبال برپاداری ارزشهای اخلاقی، در کمال امید تلاش میکند و «جنایت و مکافات» تسویه حساب او با خودش و رسیدن به نقطه اوج و پاکبازی.
داستایفسکی در اثر بیمانند «جنایت و مکافات»، مطالباتش از فرصت بقا و تصویرش از هستی را نمایان میسازد. راسکولنیکف خود داستایفسکی است که طغیان میکند و انقلابی روحی را از سر میگذراند. او دیگر نه داستایفسکی «قمارباز» است و نه داستایفسکی جوان خام…
اما قصه در «برادران کارامازوف» فرق دارد؛ در این رمان اصل بر این است که پای دین را هم وسط بکشد و روح به شدت مومن خود را نشان دهد. اگرچه شاید هدفش پدیدارسازی روح خود نباشد اما او رمانهایش را زیست میکند و واقعگرایانه مینویسد بنابراین خودش در تمام نوشتههایش حاضر است. داستان دینی او از تفکر مذهبیاش نشات میگیرد. بیآنکه خواسته باشد تظاهر به دینینویسی کند.
او در «برادران کارامازوف» دیگر نویسنده قبلی نیست. فراز و نشیبش را طی کرده و به قله خودش نزدیکتر شده، در مسیر تغییر افتاده و پلهپله آمده تا موانع شک را کنار بزند. در دوره بعد از چهل سالگی داستایفسکی به وضوح نقش دین پررنگ میشود. از یک جایی به بعد مسیح در قالب آرمان اخلاقی در نوشتههایش حلول میکند. حتی نقش کلیسا پررنگتر میشود.
در ادامه همین مسیر و رسیدن به خلق «برادران کارامازوف»، او به بلوغ و شناخت از هستی و انسان دست پیدا کرده و حالا میآید و در رمان دست به آتش بازی میزند. اینجا او پیامبری میکند.خودش یک قدم جلوتر رفته و حالا دارد راه نشان میدهد.
یکبهیک موانع و شک را با دستان سه برادر کارامازوف کنار میزند و عطشی به وجود میآورد تا بتواند به ایمان و یقین برسد. او برای رساندن لفظ به معنا، قریب چهارصدهزار کلمه حرف دارد. در داستان او رنج و اخلاق و شک در بستر خیر و شر با هم در ستیز میافتند. تا در کنار تیرگیهای بسیار، درخشانی سپیدی بیشتر به چشم بیاید.
«ایوان»، «دمیتری» و «آلیوشا»؛ درست است که همه آلیوشا را پیامبر میدانند اما اوج هنر و شگفتی داستان، شخصیت دمیتری است که به قول خودمان جهاد اکبر کرده است. دمیتری راه را پیموده و سختیها را پشت سر گذاشته و به مقصد رسیده است. یعنی نور از محل زخمهایش بر او وارد شده است.
ایوان و آلیوشا اگر چه نماد خیر و شر هستند اما انسانگرایی داستایفسکی دقیقا شخصیت دمیتری است. شخصیتی که درونش متصل و رستگار است.
وجه تمایز داستایفسکی با سایر نویسندهها در این است که روح خود را در غالب داستان به تصویر میکشد. یعنی هر آنچه مینویسد جز خود او نیست. او فیلسوفی نیست که داستان مینویسد بلکه فلسفه در نگاه و کلمات او جریان دارد. به سنگ تراشی میماند که به جان تختهسنگی افتاده تا سنگ قیمتی بتراشد و گوهرش را صیقل دهد. برای همین خیر و شیر را در کنار هم میسازد. گناه و رنج در داستانهایش جایگاه ویژه دارند تا نیکی را از دل سیاهی بیرون بکشد و صیقل دهد. او در تلاش است انسانهای داستانش را تکتک به رستگاری برساند.
در «برادران کارامازوف» هم گزارههای داستانی و هم انسانها در تعامل گناه و رنج، پرداخته میشوند. زیرا برای رنج ارتباط مستقیمی با گناه قائل است. پس راه رستگاری را تحمل رنج و زدوده شدن گناه بر اساس رنجی که انسان میبرد، میداند.
کولیا فریاد زد: «کارامازوف، آیا چنانکه مذهب به ما میگوید، راست است که ما همگی از میان مردگان برخواهیم خاست و زنده خواهیم شد و باز یکدیگر را، ایلیا و دیگران، همه را خواهیم دید؟»
«آری، بیتردید ما باز برخواهیم خاست. بیتردید یکدیگر را خواهیم دید و شادمانه به یکدیگر خواهیم گفت که چه بر ما رفته است… خب، حالا بیا بگذار دست به دست هم برویم.»
۴۰ سال اول حیات نویسنده مقوله دین و اخلاق در او کم رنگ است، حتی با کلیسا مخالفت میکند اما بعد از آن مسیر با شیب تند و رو به بالا میرود و مسیح در نوشتههای او حلول میکند. با این همه گاهی مسیح را حتی در مقابل کلیسا قرار میدهد و کلیسا را متهم به مصلوب کردن مسیح میکند، زیرا عقیده دارد کلیسا (کلیسای کاتولیک) برای فردیت انسان ارزشی قائل نیست و او را منفعل میبیند.
«ابله» و «برادران کارامازوف» و بعد از آن، کمال او و نقطه اوج ادبیات روسیه، «جنایت و مکافات» پدیدار میشود که اخلاق دیگر یک آرمان نیست بلکه نهادینه شده و به وجدان اخلاقی نویسنده مبدل شده است.
آیا میتوان گفت «برادران کارامازوف» آئينی نیست؟ مگر دین نیامده است تا وجدانهای اخلاقی بسازد و راه را نمایان کند؟
عنوان: برادران کارامازوف/ پدیدآور: فئودور داستایفسکی، مترجم: صالح حسینی/ انتشارات: ناهید/ تعداد صفحات: 1107/ نوبت چاپ: هجدهم.
انتهای پیام/