ماه خاتون، دختر امیر اصفهان است. در در کدام دوره و حکومت کدام خلیفه و چه سالی، مشخص نیست. فقط میدانیم اتفاقات داستان زمانی رخ میدهد که مذهب تشیع هنوز مذهب رسمی مردم ایران نشده است.
داستان در برههای از تاریخ اتفاق میافتد که شیعیان را رافضی میخواندند. دورهای که رافضیها مغضوب هستند. مخصوصاً علمای رافضی. چون علمای رافضی یک وظیفه مهم دارند و آن سخن گفتن از مناقب علیبنابیطالب(ع) است.
«آغاز سخن در بابِ علیبنابیطالب، آغازِ حیرانیست! مگر میشود درباره او شنید و حیران نشد؟! و البته راوی اوصافِ علیبنابیطالب، بشر نیست. چگونه آنکس که به شناخت علی راه ندارد، میتواند او را وصف کند؟ نه! به خداوندی خدا سوگند که بشر از وصفِ علی ناتوان و درمانده است! علی امام است و امام را امام باید تفسیر کند. علی را علی باید روایت کند…» آنها وظیفه دارند تا فضایل امیرالمؤمنین و فرزندان او را به گوش مردم برسانند. اما اگر مردم از فضایل آنها باخبر شوند، همه آنچه که علمای ضدشیعه و خلفا رشتهاند پنبه میشود. به همین دلیل است که علمای غیررافضی با تمام قدرتشان با آنها مقابله میکنند، طوری که حتی یک امیر هم قادر نیست در برابر آنها بایستد.
«چهل نفر بودند. میشنوی؟ چهل نفر با چهل کتاب! چهل صاحبِ فتوا با چهل حُکم. چهل راوی حدیث با چهل حدیث. چهل قاری قرآن با چهل آیه! چه باید میکردم؟ اینان پیشنمازان مساجد این شهرند. اهل مکتب و کتاب و کتیبهاند. من شاهِ عمارتم؛ فولاد که نیستم! دلاور رزمهای زیادی هستم، اما به خدا سوگند که جنگیدن با چهل جنگاور مغول برایم آسانتر است از راضی کردن چهل عالم که جهل خویش را به قرآن مزیّن نمودهاند.»
داستان ماه خاتون داستان همین مقابله است و بیش از آن داستان شنیدن فضایل چهارده معصوم از زبان شیخ رافضی: «این چهارده نفر با احدی قیاس نمیشوند. هرکه ایشان را با کسی مقایسه کند، کافر شده و از دین خدا بیرون رفته است. در عظمت ایشان همین بس که قرآن در حق اینان نازل شده و آیات قرآن مدحِ ایشان را نموده است. در عظمتِ ایشان همین بس که مرده ایشان نمرده است و حیّ و حاضر و زنده و شاهد و ناظر است.»
نام «ماه خاتون» بر پیشانی کتاب میدرخشد اما آیا قهرمان داستان هم اوست؟ او قهرمان داستان است یا شیخ رافضی که اگر او نبود ماجراهای کتاب هم اتفاق نمیافتاد.
داستان کتاب مختصر است. زود شروع میشود زود به نقطه اوج رسیده و زود پایان میگیرد. نویسنده به اندازه کافی روی شخصیتها تمرکز نکرده. آن اندازهای که مخاطب را درگیر شخصیتها کند. تمرکز نویسنده بیشتر روی فراز و فرود داستان است. که البته جای کار بیشتری داشت. قصه تا حد زیادی قابلیت گسترش داشت. نویسنده میتوانست افراد را بیشتر وارد قصه بکند و فراز و فرود بیشتری برای داستان تدارک ببیند. اما گویا قصه و ماجرای آدمها را فقط دستمایهای قرار داده تا آنچه که از آن چهارده نور واحد در دل دارد با زبانی شیرین به مخاطب منتقل کند. نثر کتاب قوی و محکم و کم ایراد است. تا حدود زیادی به نثر کهن پهلو میزند اما ساده و شیرین و خواندنی است.
نویسنده اشراف زیادی روی زمانه داستانش داشته. آنقدر که حتی ابزار پیرایش و آرایش را هم نام برده است : «نگاه کن! سُرمهدان، سفیدآب، مالینه، آبرو. و اینها. خاکسترِ چوبِ تر، پوستانداز، عُصاره برگ سبز..»
ظرافت زنانه، محبت پدرانه، خشم و حسادت، عفت و نگاه پاک، عقده و کینه و بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی در شخصیتهای کتاب نمود دارد ولی نه آنقدری که مخاطب را درگیر کند و مثلاً اشکی به چشم او بیاورد. اما نثر زیبا و حجم کم باعث میشود که کتاب در یک نشست خوانده شود. مخصوصاً که فضائل چهارده معصوم چنان زیبا و شاعرانه در کتاب نقش بسته که ممکن است این کتاب را تبدیل به یک کتاب بالینی بکند برای بارها ورق زدن شبانه.
این کتاب توسط نشر بینالملل منتشر شده است.
عنوان: ماه خاتون/ پدیدآور: مجید پورولی کلشتری/ انتشارات: شرکت چاپ و نشر بینالملل/ تعداد صفحات: 128/ نوبت چاپ:اول.
انتهای پیام/