کتاب «نان و شراب» نیز در همان زمان نوشته شد. این کتاب در سال ۱۹۳۶ میلادی به زبان آلمانی در سوئیس و در سال ۱۳۴۵ شمسی با ترجمهی مرحوم «محمد قاضی» در ایران منتشر شد.
نان و شراب داستان مبارزی سوسیالیست است که علیه حکومت موسولینی فعالیت میکند. قهرمان داستان «پیترو سپینا» نام دارد. سیلونه با گفتوگویی که در آغاز داستان میان دوستان و استاد سابق سپینا شکل میدهد خواننده را با او آشنا میکند و اطلاعات لازم را در مورد او به مخاطب ارائه میدهد.
سپینا فردی است که از تبعید گریخته و با تغییر ظاهر و تبدیل شدن به یک کشیش وارد موطن خود میشود. او که رویای یک انقلاب را در سر دارد، در آنجا به فعالیتهای خود ادامه میدهد و در خلال تلاشهای مخفیانه سپینا برای یافتن دوستان حزبیاش ماجراهای اصلی داستان رخ میدهد.
داستان از زاویه دید دانای کل نقل میشود. سیلونه از همان ابتدا طوری داستان را آغاز میکند که فضای خفقان و جاسوسی حاکم بر جامعه را نشان دهد و این از میان گفتوگوهای چند صفحه ابتدایی کتاب نمایان میشود.
در حقیقت «نان و شراب» داستان مبارزه برای تحقق آرمانشهری است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته. داستان روشنفکران و مبارزان خستهای که برخی همچنان به راه خود ادامه میدهند و برخی نسبت به هدف خود دچار تردید میشوند. آنان که ادامه میدهند ایثار را برمیگزینند و آنان که مردد میشوند به ورطه انفعال گرفتار میآیند. در واقع گروه دوم از بدل شدن خود به چیزی شبیه موسولینی بیمناک هستند و اینها همه از تجربه زیسته سیلونه نشأت میگیرد. او که پس از شناخت کمونیسم از احزاب قطع امید میکند، معتقد بود کمونیسم و فاشیسم در جاهایی به هم شبیه میشوند.
سیلونه در جایی از کتاب از زبان یکی از نومیدان از حزب که «اولیوا» نام دارد میگوید: «مسلما وضع بد است و این دیکتاتوری که دارد ما را خفه می کند، خودش هم مثل جنازه، یک حالت لختی پیدا کرده است. مدتها است که دیگر از صورت نهضت بودن، ولو یک نهضت ارتجاعی به درآمده است تا فقط صورت اداری (بوروکراسی) داشته باشد. لیکن اصولا مخالفت با این دیکتاتوری به چه نتیجهای خواهد انجامید؟ به یک «بوروکراسی» دیگر که به نام افکاری دیگر و به حساب منافعی دیگر به نوبه خودخواهان اعمال یک سلطه استبدادی خواهد شد. اگر آن «بوروکراسی» پیروز شود ـ و احتمال هم می رود که پیروز شود ـ در آن صورت ما صاف و ساده از یک استبداد به استبداد دیگری منتقل خواهیم شد. ما با چیزی که آن را انقلاب اقتصادی میگویند آشنا خواهیم شد و در سایه آن همان طور که امروز راه آهن دولتی، گنه گنه دولتی، نمک دولتی و کبریت دولتی داریم، نان دولتی و کفش دولتی و پیراهن دولتی و تنکه دولتی و سیب زمینی دولتی و تره بار دولتی نیز خواهیم داشت. آیا میتوان این را ترقی فنی دانست؟ گیرم که بلی، ولی این ترقی فنی نقطه اتکای یک مکتب رسمی و اجباری و پایه و اساس یک مذهب سیاسی خواهد شد که از کلیه وسایل موجود از سینما گرفته تا وحشت و ارعاب برای از بین بردن عقیده مخالف خود و زور گفتن به اندیشه فردی استفاده خواهد کرد. به جای این تفتیش عقاید که فعلا مجرا است یک تفتیش عقاید سرخ خواهد آمد، به جای سانسور فعلی یک سانسور سرخ برقرار خواهد شد و به جای تبعیدهای فعلی تبعیدهای سرخ خواهیم داشت که بهترین قربانیان آن انقلابیون مخالف با دستگاه خواهند بود. و به همان نحو که «بوروکراسی» فعلی در لوای نام وطن تجسم یافته است و رقیبان خود را به تهمت اینکه خویشتن را به اجنبی فروختهاند از میان برمی دارد، «بوروکراسی» آینده نیز به نام کار و سوسیالیسم موسوم خواهد بود و هر کسی را که با مغز خود فکر کند، عامل و جیرهخوار صنعتگران بزرگ و مالکان اراضی خواهد شمرد و نابودش خواهد ساخت.»
این دیالوگ طولانی تمام آن چیزی است که سیلونه درباره آینده انقلاب فکر میکند و نسبت به آن بیمناک است. در واقع چند صفحهای که سیلونه به گفتوگوی سپینا و اولیوا اختصاص میدهد، از چالشیترین گفتوگوهای کتاب است. او با نوشتن این گفتوگو نه تنها خود را نماینده و مدافع صرف سوسیالیستها معرفی نمیکند بلکه کاملا بیطرفانه نسبت به آینده انقلاب سوسیالیستی هشدار میدهد و مخاطب را به عنوان قاضی برمیگزیند.
از دیگر موضوعاتی که سیلونه در این کتاب به آن اشاره میکند؛ نقد کلیسا و مذهبی است که در خدمت قدرت فاسد حاکم بر کشور قرار دارد. مذهبی که جامعه را چندگانه و طبقاتی کرده است و همان تخدیر تودههاست.
سیلونه با ترسیم چهره کشیشی به نام «دن بنه دتو»، که کتاب با او آغاز میشود، مذهب نجات دهنده و رهاییبخش را با مذهب منفعل و درخدمت استبداد مقایسه میکند. در واقع دن بن دتو نماینده مذهبی است که باید باشد و نیست؛ و سایر کشیشانی که در کتاب توصیف میشوند نماینده مذهبی هستند که وجود دارد. همانها که در اکثریت هستند و احکامی به نفع حکومت موسولینی صادر میکنند.
سیلونه در «نان و شراب» به همه اینها معترض است. او این اعتراضها را با نوشتن دیالوگهای بلند و طولانی بیان میکند و در حقیقت شخصیتهایی که خلق میکند اعتراضها و نقدهای او را فریاد میزنند.
همین شکل دیالوگنویسی ویژگی منحصر به فرد کتاب است. دیالوگهایی طولانی که گاه شبیه بخشی از یک مانیفست میشوند. اما سیلونه میداند که کدام دیالوگ را در دهان کدام شخصیت بگذارد تا حرفی بزرگتر از دهن آن شخصیت نباشد. اگرچه گاهی دادن تمام اطلاعات به خواننده به وسیله دیالوگ کمی ناشیانه به نظر میرسد؛ باید این نکته را در نظر داشت که سیلونه بیش از آنکه نویسنده باشد یک فعال سیاسی است که در راستای اهداف سیاسی و اجتماعی خود از داستاننویسی بهره گرفتهاست و این امری غیرقابل انکار است. همین امر خروج اندک او از اصول داستاننویسی را قابل بخشش میکند.
به هرروی، سیلونه چه در مقام نویسنده و چه مقام چهرهای سیاسی آثار ارزشمندی در زمینه ادبیات داستانی از خود به جاگذاشته است. او با خلق «نان و شراب» نه تنها داستانی برای ایتالیا و سپینا آفریده است، بلکه داستان او میتواند در هر جغرافیایی رخ دهد و سپینا میتواند نام تمام مبارزان آزادی باشد.
عنوان: نان و شراب/ پدیدآور: اینیاتسیو سیلونه، مترجم: محمد قاضی/ انتشارات: امیرکبیر/ تعداد صفحات: 460/ نوبت چاپ: نهم.
انتهای پیام/