ژانر معمایی نوعی سبک جدید است که در سالهای رنسانس در انگلیس رواج یافت. دورانی که با ظهور سوادآموزی همزمان بوده است. با بالاتر رفتن سطح سواد مردم، استقلال در تفکر و اندیشه افراد بیشتر شد و احترام به ذات و ماهیت بشر باعث شد که توانایی و قدرت افراد در حل مسائل، بیشتر مورد توجه گرفته شد. قبل از سال ۱۸۰۰ میلادی که توانایی حل مشکلات و معماهای سخت در افراد پلیس دیده نمیشد، داستانهای سبک معمایی نیز ناشناخته بودند. اما با افزایش جمعیت شهرها و پیشرفته و گسترده شدن آنها و به وجود آمدن جرم و جنایتهای زیاد کارآگاهان زیادی برای حل معماهای جنایی پرورش و آموزش یافتند.
در همین راستا، رمان و سبک معمایی به وجود آمد. هافمن از نخستین افرادی بود که داستانهایی با ژانر معمایی نوشت. امروزه استفاده از سبک معمایی در نوشتن نمایشنامه و فیلمنامههایی که درونمایه معمایی و هیجانانگیز دارند، معمول گشته است. نوشتن داستانهایی با ژانر معمایی در چندین سال اخیر بیش از قبل رواج یافته است و بر تعداد نویسندگان این سبک اضافه شده است.
«روز داوری» نوشته سجاد خالقی در ژانر معمایی و جنایی ماجرای یک نظامی گریزان از اجتماع را روایت میکند. قهرمان داستان، سرگرد آبتین مقدس، افسر پلیس است؛ او که دورههای افسری و تکاوری را در ارتش گذرانده، به دلایلی تصمیم میگیرد همکاری خود را با ارتش قطع و به پلیس ملحق شود. رمان از جایی آغاز میشود که آبتین را با چشمان بسته به محل نامعلومی میبرند و از او میخواهند فردی به نام آرش را دستگیر کند. این داستان به 2 بخش مجزا تقسیم میشود؛ در قسمت اول شاهد پیدا کردن سرنخی از مخفیگاه آرش، همکاری اعضای پلیس و پیگیریهای قهرمان داستان برای به دام انداختن آرش و انتقال آن به تهران هستیم که در کشاکش این انتقال ارتباط عاطفی میان آبتین و آرش به وجود میآید و با فراری دادن آرش از دست پلیس، داستان وارد بخش بعدی میشود. قهرمان داستان به دنبال پی بردن به دلایل بازداشت آرش و کشف حقیقت است و آشنایی او با دوستان جدید باعث کشف و شناسایی متهمان اصلی فساد سازمانیافته و مدیریتشده در خارج از کشور میشود.
«روز داوری» با زاویه دید سوم شخص، زبانی یکنواخت دارد و ساده و صمیمی جلو میرود. هر چند به صورت خطی روایت شده است. قهرمان داستان برخی اتفاقات گذشته را بارها و بارها برای خود مرور میکند. اصلیترین اتفاقی که در گذشته افتاده، تصمیمی است که او گرفته و باعث از دست دادن همسرش شده است. از این بابت بینهایت شرمسار است و خود را مقصر مرگ همسرش میداند. قهرمان داستان، بهشدت مقرراتی و قانونمند است و عمل به قانون را به هر چیزی مقدم میداند. شوخی نمیکند، نمیخندد و ترجیح میدهد با افرادی تعامل کند که همین خصوصیات و شخصیت را داشته باشند.
بر خلاف تصور خواننده که گمان میکند در یک سوم ابتدایی گره رمان گشوده شده تازه مسئله اصلی رخ عیان میکند. در واقع از آنجاست که اصل داستان تازه آغاز میشود. غافلگیریها و چرخشها و پیچشها با یک ریتم و ضرباهنگ داستانی ترکیب شدهاند و سبب ایجاد تعلیق و جذابیت در داستان شده است.
در رمانهای جنایی و پلیسی همانقدر که معما اهمیت دارد، درگیر کردن مخاطب با اشخاصی که درگیر حل معما هستند نیز مهم است. خالقی برای ترسیم پرتره شخصیت آبتین نقبی به گذشته آن میزند و بدین ترتیب خواننده با وجوه مختلف شخصیت او و اعتقادات و نقاط قوت و ضعفش آشنا میشود. ما میتوانیم به برخی خصوصیات و وجوه اخلاقی او نقد داشته باشیم اما در عینحال شخصیتی قابل درک است تا آنجا که حتی میتوانیم نگران سرنوشت او باشیم. این در مورد دیگر شخصیتهای مثبت و منفی داستان هم صدق میکند. خالقی در پرورش شخصیتهای منفی نیز دقت فراوانی بهخرج داده است. ما از ابتدا نمیدانیم که آنها دقیقاً چه کسانی هستند، اما بهتدریج که با تلاشهای آبتین و دیگران از سایه بیرون میآیند، تفکرات و امیالشان نیز برایمان آشکار میشود. شخصیتهای منفی «روز داوری»، اغلب افرادی هستند که با وجود ضعفهای اخلاقی متعدد، دارای هوش و تواناییهایی غیر قابل انکارند و همین ارزش مبارزات شخصیتهای مثبت در فائق آمدن بر آنها را دو چندان میکند.
یکی از راهکاری که نویسنده برای بومیسازی این رمان ژانر انجام داده انتخاب مقطع زمانی دوران حکومت پهلوی است. یعنی فضا و زمان و روابط خاصی که مختص همان دوران است را دستمایه خلق «روز داوری» کرده است. دو آنکه مطلقا وارد بازیهای تکنیکی خاص ژانرنویسان معمایی نشده است. وجه مثبت و غیرقابل انکار نویسنده، تکیه بر قصه، ساخت یک فضای کاملا تاریخی و ایرانی برای داستانش است. در واقع او روایت «روز داوری» را سوار بر قصه و روابط آدمهای داستانش کرده است. از این جهت «روز داوری» داستانی در ژانر معمایی و در عینحال کاملا بومی است.
دقیقا به همین دلیل است که در این رمان با فرامتنی مهم روبهرو هستیم. فرامتنی که در لایه زیرین رمان موجب عمق داستان میشود. در این رمان فرم و محتوا در هم فرو رفتهاند و موجب خلق کل یکپارچه و منسجمی شده است. از اینرو و با نگاه به «روز داوری» بر خلاف منتقدین سنتی و نگاه قدیمی که ادبیات ژانر فقط برای سرگرمی است فرو میپاشد. محتوای روز داوری میشد با گرفتار شدن نویسندهاش در دام نگاه شعاری، اغراق شده و ایدئولوگ، تبدیل به یک اثر تکراری و سطحی شود اما نویسنده تمام تلاشش را کرده تا با استفاده از مفاهیم انسانی، ایرانی و انقلابی در قالب فرم قصهگو خواننده را متوجه زیرساختهای فسادزا در ساختار جامعه در دوره پهلوی کند. در عینحال توپ نتیجهگیری را به زمین خواننده میاندازد و او را رها میکند تا بیندیشد.
آنچه برای خواننده مشهود است تلاش ادبیاتی خالقی برای باورپذیر کردن جهان داستانیای است که آن را خلق کرده است. او برای باورپذیری قصه و جهان آن جزئیات تاریخی را با دقت فراوان کنار هم گذاشته است و در مرحله بعد وسایل نقلیه، آداب و سنن، سبکهای مختلف زندگی، لهجهها و گونههای مختلف زبانی، همه و همه را در خدمت داستان قرار داده است. شهوت دیده شدن خودش را نداشته است برای همین هم هیچ عنصری از کادر بیرون نمیزند.
عنوان: روز داوری/ پدیدآور: سجاد خالقی/ انتشارات: شهرستان ادب/ تعداد صفحات: 344/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/