گاف یک رمانِ استوار است؛ و شاید بتوان گفت مهمترین دلیلِ این استواربودنِ، تکیه نویسنده (خانم سارا گریانلو)، بر تجربه زیسته معلمیِ خودش باشد. تجربه زیستهای که به مخاطب کمک میکند معلمی را ـهرچند کوتاهـ زندگی کند. اجازه بدهید از این موضوع ساده گذر نکنم و اندکی آن را بسط بدهم. هر فردِ رمانخوان، به دنبال این است که بتواند خودش را از طریق واژگان کتاب، وارد دنیای غیرواقعیِ آن بکند. اما رمانی ماندگار است که بتواند از این مرحله عبور کند و با تغییر حسِ مخاطب و غرقکردنِ آن در لابهلای واژگان، مرزهای این جهان غیرواقعی را آهستهآهسته محو کند تا مخطب خودش را در یک دنیای واقعیِ ملموس بیاید. لذا با خواندنِ این رمان، قرار نیست روایت یک معلم از کشمکشهایش را بخوانید، بلکه آن را میچشید، لمس میکنید، میبویید و مهمتر از همه، زندگیاش میکنید.
گاف یک رمانِ ظریف است؛ و این ظرافت، بدون شک مدیونِ ظرافتِ قلمِ نویسنده است. در رمان گاف، با یک نثر پاکیزه، پخته و سرشار از واژگان سرحال روبهرو هستیم. ترکیبهایی مثلِ «چالهچولههای بدونِ رنگ درآمده پراید نقرهای»، «سررسیدِ آماسکرده»، «کهنهخرمنِ دستودلبازیِ مردمانِ شهرم (در توصیفِ لباسهای کهنهای که به نیازمندان داده میشود)»، «نگاهم را میبُرم ازش» و نمونههای مشابهِ متعددی که نشاندهنده مخزنِ پُرواژه نویسنده است. کلماتی که با دقت و مهارتِ نویسنده، با ظرافت کنار همدیگر نشستهاند و توصیفات و صحنهپردازیهای بدیعی را خلق کردهاند. یکی از مواردی که باعث میشود باورِ کتابِاول بودنِ نویسنده برایتان سخت شود، همین ظرافت و مهارتِ در استفاده از دایره واژگان غنیِ نویسنده است.
گاف یک رمانِ متعهد است؛ چون مساله دارد و مسالهمند است. مسالهای که اصولا همه ما باید با آن روبهرو باشیم اما روزمرّگیهایمان ـبسا روز مرگیهایمانـ باعث شده تا تعهدِ به این مساله را خیلی آسان فراموش کنیم تا گاف را باور کنیم. گاف نه به معنای مصطلحِ آن، که در واقع اشاره نکتهسنجانهای دارد به فاصله میانِ لایههای جامعه. فاصلهای که به قدری زیاد میشود تا آدمهای جامعه همدیگر را نبینند و رسانشی بینشان برقرار نباشد. نویسنده، در فرامتنِ کتابش به دنبال عمل به تعهدی است که بلاتکلیف رها شده است. مسئولیتی دینی، اجتماعی و اخلاقی که متاسفانه توجهی به آن نداریم.
گاف یک رمانِ امیدوار است؛ چون در پیِ یافتنِ پاسخِ مساله، دچار یاس نمیشود. دچار پوچی نمیشود و مهمتر از آن به دنبالِ یک پاسخِ درست، روشن و نجاتبخش است. البته شاید بتوان گفت که پاسخِ ارائهشده در رمانِ گاف اندکی در حدِ یک پاسخِ رمانتیک باقی مانده است. به این معنا که زوایای پنهانِ مساله، به درستی روشن نشده است و صرفا راهحلی شاعرانه، احساساتی و خیالپردازانه مطرح میشود. و البته عنایت دارید که قرار نیست با یک پژوهش علمیِ جامعهشناسانه روبرو باشیم. لذا رمانتیکبودنِ این امیدواری تا حدی طبیعتِ آن است.
گاف یک رمانِ مطبوع است؛ چون باب طبع است. باب طبع است چون از دردی حرف میزند که مقابل چشمانمان است و نمیبینیماش. مطبوع است چون دلچسب است. دلچسبیای که ناشی از چاشنیِ طنزِ اندازه و درست است. طنزی که در جوارِ تلخبودنِ درونمایه، یک همنشینیِ مناسبی را ایجاد کرده است. مطبوع است چون زیباست به خاطر روایتِ عیانکردنِ زشتیهایی که همجوارِ زیباییهاست. مطبوع است چون مرغوب است. مرغوبیتی که ناشی از اصالت و تازگیِ نگاه نویسنده به موضوعی همگانی است. مطبوع است چون دلخواه است. دل، میخواهد که هوش و حواسمان به همسایههایمان باشد. که دلمان برایشان بتپد و آسایششان را بخواهیم.
و در نهایت، گاف یک رمانِ زنانه است؛ چون هوشمند است، استوار است، ظریف است، متعهد است، امیدوار است و مطبوع است. مراد از «زنانهبودن»، نه اینکه مخصوص مطالعه بانوان باشد؛ نه! بلکه «زنانگی» در این رمان به کمال رسیده است. چون با قهرمانِ زنی روبهرو هستیم که پرسشگر، استوار، باتحرک و پویاست؛ برخلافِ رمانهای ایرانیای که شخصیت اصلیشان یک زنِ غرغرویِ توسریخورِ مظلومِ نالان است! رمان گاف، زنانگیِ درست و بهقاعدهای را به تصویر میکشد که جای خالیاش میانِ شوریدگی و پریشانیِ جامعه کنونی، محسوس است. جایِ خالیای که در ادبیات معاصرِ زنان هم به چشم میآید و گاف، نویددهنده یک جریانِ تازه آغازشده درخشان است.
عنوان: گاف/ پدیدآور: سارا گریانلو/ انتشارات: صاد/ تعداد صفحات:218/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/