برای حرف زدن از این کتاب میتوان از چند منظر به بررسی آن پرداخت.
ـ خاطرات به مثابه ابزار شناخت
واژه «طهرون» که روی جلد کتاب نقش بسته است؛ با این نگارش و این شکل محاوره آن در کنار طرح جلد کتاب ذهن را به سمت و سوی تهران در گذشتهای نه چندان دور میبرد و ممکن است برای شما هم تداعیکننده ترکیب وصفی «تهران قدیم» باشد.
در واقع همین اتفاق هم در کتاب میافتد. در خاطراتی که نویسنده از کودکیاش نقل میکند و عمدتا دهه چهل خورشیدی را در بر میگیرد؛ ما شکل دیگری از تهران و مردمش را میبینیم. شکلی که شباهت چندانی با امروز ندارد.
توصیف محلههای قدیمی، نحوه سکونت چند خانواده در یک خانه، آداب و رسوم عروسی و عزا و عید نوروز و شب چله و بسیاری دیگر از رسومات مختلف بخشی از اطلاعاتی هستند که از دل خاطرات این کتاب پیرامون چند دهه گذشته در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
در حقیقت خاطرات «سدنصرالدین» ورای کارکرد ادبی خود، به مدد توصیفات ساده نویسنده از روزگار کودکی و نوجوانی و جوانیاش کارکرد جامعهشناختی و مردمشناختی نیز دارد. به بیانی کاملتر سراسر خاطرات مملو از تیپهای مختلف شخصیتی است که میتوانند معرف طیفی از افراد جامعه در آن روزگار باشند. مواجهه رفتاری این تیپهای شخصیتی با یکدیگر و نحوه زیست آنها با توجه به طبقه اقتصادی و باورهای اعتقادیشان تصاویر منسجمی از زمانه و زیست مردم، به ویژه مردم طبقه فرودست، در آن روزگار به دست میدهد. تصاویری که با کمی اغماض میتواند علاوه بر مردم تهران معرف نحوه زیست مردم سایر نقاط ایران در آن زمان نیز باشد.
ـ شهر به مثابه شخصیت محوری
شخصیتهای اصلی کتاب که در حقیقت همگی اهالی ساکن در خانه محله سد نصرالدین هستند؛ در همان مقدمه توسط نویسنده معرفی میشوند. اما نقش و محوریت همه آنها در کتاب تقریبا یکسان است و اینطور نیست که یکی از شخصیتها به لحاظ کنش شخصیتی نسبت به دیگران برتری چشمگیری داشته باشد.
در حقیقت محوریترین شخصیت کتاب خود شهر تهران است. به عبارتی دیگر، اماکن در این مجموعه خاطرات، عنصری حیاتی محسوب میشوند و این از همان عناوین و عبارات روی جلد کتاب نیز پیداست. خانه سد نصرالدین که به علت قرار گرفتنش در محلهای با همین عنوان به این اسم شهرت یافته است و این هر دو که در تهران واقع شدهاند اصلیترین بسترهای وقایع کتاباند. خاطرات عمدتا حول محور خانه و در درجات بعدی محله سد نصرالدین و شهر تهران میگردند. علاوه بر اینها بازار و اماکن زیارتی نیز به دلیل بافتهای شهری و جغرافیایی منحصر به خود، اساس اصلی شکلگیری تعدادی از خاطرات هستند. برای مثال اگر حرم حضرت شاه عبدالعظیم در بافت مکانی خود پر از غذاخوری و کبابی و دیزیسرا نبود اساسا خاطرهای که نویسنده روایت میکند بدین شکل رقم نمیخورد.
از آنجایی که در نهایت همه این اماکن در تهران واقع شدهاند، به طور کلی میتوان شهر تهران را محوریترین شخصیت کتاب در نظر گرفت. چنانچه نویسنده نیز از همان جملات روی جلد بدین امر معترف است.
ـ خاطرات به مثابه گونهای ادبی
خاطرهنگاری را میتوان گونهای ادبی دانست که در آن رخدادی بر پایه واقعیت نگاشته میشود و به طور آشکار یا نهان بر زندگی فردی که آن واقعه برایش اتفاق افتاده اثر گذاشته است. رخدادی که تمام ابعاد و شخصیتهای آن از واقعیت سرچشمه میگیرند. این اصلیترین ملاکها در کنار معیارهایی دیگر چهارچوبهای مشخصی را برای این گونه ادبی رقم زده است. چهارچوبهایی که مرز میان خاطرهنگاری با سایر گونههای نزدیک به آن چون خودزندگینگاری را مشخص میکند.
«سد نصرالدین» نیز آنگونه که پیشتر بدان اشاره شد مجموعهای از خاطرات است. یادداشتهایی پیرامون رخدادهای واقعی با آدمهای واقعی که در زندگی نویسنده اتفاق افتاده است. اما اثرگذاری رخدادها اصلیترین چالش این خاطرات است. در واقع سوالی که بعد از به پایان رساندن کتاب پیش میآید این است که این خاطرات سوای کارکرد جامعهشناختی و مردمشناختیشان چقدر به لحاظ ادبی و اصول خاطرهنگاری قابل توجه هستند؟
اتفاقی که در بسیاری از خاطرات این مجموعه رقم خورده است این است که خاطرات در پایان از عنصر مهم غافلگیری محروماند و بدتر این که نکته مهم و قابل توجهی در آنها به چشم نمیخورد تا علت ثبت آن واقعه را در نگاه مخاطب توجیه کند. اگرچه ممکن است آن خاطرات برای خود نویسنده بار حسی و عاطفی بالایی داشته باشند اما حقیقیت این است که به علت پشتوانه ضعیف علٌی نمیتوانند مخاطب را با خود همراه کنند و یا در پایان هر خاطره به وجد بیاورند. در واقع مخاطب درگیر خاطرات نمیشود و ممکن است هربار از خود سوال کند که هدف نویسنده از ذکر این خاطره چه بوده است؟
البته نمیتوان گفت که این اتفاق در مورد تمام خاطرات این مجموعه صدق میکند اما قریب به نیمی از مجموعه همین وضعیت را دارد. در حقیقت اینطور به نظر میرسد که نویسنده جسارت حذف خاطراتی را که از کارکرد ادبی تهی هستند نداشته و صرف پیوند عمیق و حسی خود با گذشتهاش از جنبههای روایی اثر غافل شده است.
عنوان اثر: سدنصرالدین/ پدیدآور: امیر خیام/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: 254/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/